خيلي فرق ميكنه چه كسي رييسجمهور باشه
جامعه بالنده كه توان پاسخگويي به همه مسائل مبتلا به را دارد يقينا با اين دو تلقي همراه نخواهد بود. اين جامعه با نگاهي از سر حل مساله براي رفع مشكلات خود بر ميخيزد اما با يك راهبرد مشخص و آن احترام به انسان، احترام به آزادي انتخاب و احترام به تنوع ديدگاهها است.
در امروز سياست در كشور ما بهرغم بازخواني و روخواني اين سه اصل كه مبناي تحول و پويايي و رشد جوامع است با نگاهي ديگر روبهرو هستيم و در عمل هر سه راهبرد به حاشيه رفتهاند و رويكرد سياستگذاران فارغ از همه آنها است. در اين گسترده سياستورزي و سياستگذاري به نظر ميرسد در تبيين راهبرد دچار اختلال شدهايم يا شايد در بيان مساله لكنت گرفتهايم يا شايد باورهايمان براي تحول و پويايي دچار نقصان شده است. شايد همه اينها با هم به وقوع پيوسته و ما بيتوجه به آنها حركت ميكنيم، اما هرچه هست حاصل آن بلاتكليفي و ناتواني در حل مسائل است.
اما آنچه آشكار است، جامعه بر مدار پويايي فارغ از همه محدوديتها و محروميتها حركت خود را به سوي درك متفاوتي از ارتباطات انساني و تكنولوژيكي و اجتماعي ادامه ميدهد و سياستگذاران بيتوجه به علايق و ديدگاهها و رويكردهاي جامعه راه خود را طي ميكنند و اينجاست كه اختلال و تزاحم رخ مينماياند. اما در اين ميان مساله همچنان باقي است و كسي در پي حل آن نيست. زنان كه پس از انقلاب توانستهاند دو عرصه پايهاي يعني در مقام دانشاندوزي و حذف بيسوادي گامهاي جهشي را طي كنند اكنون فقط براي فرزندآوري تعريف ميشوند و همسري و مادري زنان كه عنصر پويايي اجتماعي هستند، تنها در اين بستر تعريف ميشود و حضور اجتماعي آنها فقط به صورت محدود و رفتار تودهاي براي اهداف سياستمداران و برنامهريزان هدفگذاري ميشود؛ از سوي ديگر زنان كه توانستهاند در اميد به زندگي بهرغم همه مشكلات به سن 77 سالگی برسند گام ديگري در سلامت و بهداشت را برداشتهاند و بستري براي ارتقای سلامت خانواده ايجاد كردهاند اما اين مهم نيز تنها در بارور كردن فرزنداني نامآور است كه بحق امري بزرگ است اما خود آنها و توان آنها و ظرفيت آنها ناديده انگاشته ميشود. خشونت خانگي و اجتماعي در معطلي ميان نگرشهاي مختلف معطل مانده و اين ارمغان بزرگ سلامتي روح و جان است كه در معرض افول قرار ميگیرد و دستاورد بزرگ سلامت را با اختلال همراه ميكند. از سوي ديگر حقوق زنان كه مورد تاييد دين و سنت است اكنون در كشاكش دو تعريف نامشخص از زن پنهان يا ناديده انگاشته شده است. تعريف نخست: زن نيمي از جامعه است كه بايد در همه مقدرات مشاركت كند، از مديريت تا كارشناسي از فعاليت غيرانتفاعي و مردمي تا مشاركت سياسي و... و با دانش و مهارت اجتماعي و تابآوري عمومي فرزندان موفق و سالم و توانمند را به جامعه تقديم كند. هر چند بسترهاي آن ناكارآمد و نادقيق و پر از شكاف و مانع است و تعريف دوم: زن، مادري است كه فرزندان نيكو و موفق به دنيا ميآورد و همين! اين دو تعريف قابل جمع است اما اگر فقط به يكسوي آن بنگري حاصل آن جز اين نيست كه ميبينيم. ظاهرا نوعي كشاكش قدرت براي حذف رقيب در ميدان سياست و اجتماع رخ مينمايد كه حضور زنان در عرصه اجتماعي و كسب دانش و مهارت زندگي به معناي تنگ شدن فضاي فعاليت براي ديگران است. اما بهرغم همه حرفها و شعارهاي خوب مساله باقي است و بیشتر كانديداها بدون توجه به مطالبات بر زمين مانده زنان در اشتغال، حقوق اجتماعي و انتخاب سبك زندگي و نوع پوشش با سكوت و حاشيه به پيش ميروند و انتظار دارند كه صفوف گسترده انتخاباتي زنان در پاي صندوقهاي راي آنها را انتخاب كنند. در سوي ديگر فيلترينگ است كه نفس رشد و توسعه و فعاليت شهروندان را تنگ كرده. بهرغم همه شعارها براي فعاليتهاي زيرساختي خروجي آن قطعي و كندي اينترنت حتي در سطوح سازماني است! فيلترينگ امكان دسترسي به ارتباط را محدود ساخته و امنيت شبكه اينترنتي كشور را با خسارات سنگيني مادي و معنوي همراه كرده است اما هيچ يك از كانديداها صراحتا اعلام نميكنند كه اين هزينه به كشور حاصل كدام سياست منطبق بر منافع ملي است. به نظر ميرسد اين مساله نيز در حاشيه بقيه مسائل جامعه كه قابل حل است دستخوش اما و اگرهايي است كه بانيان آن خود از مصرف كنندگان اين شبكههاي ارتباطي و اجتماعي هستند و با بهكارگيري فيلترشكن در همه جا حضور دارند! جامعهاي كه با دوگانگي استفاده بلافصل همه رهبران سياسي و اجتماعي از شبكههاي اجتماعي گوناگون روبهرو است و فيلترينگ را در برابر خود ميبيند در بيپاسخي گير كرده و نميداند كانديداها دراين ميان با چه رويكردي ميخواهند مساله را حل كنند. اگر مزايايي بلافصلي دارد پس چرا خود سياستمداران و بزرگان جامعه از آن بهره ميگيرند و اگر ندارد پس آن را برطرف كنيم؟ اين مهم در كنار تحريم بيروني براي دسترسي به سايتهاي موثر، بستهاي متفاوت از حيات ديجيتال را در زندگي علمي و روزمره ايرانيان حادث كرده است. بيتوجهي به آن منجر به اين شده كه با كليگويي راه به جايي ديگر ميبرند و اينترنت ملي و حفظ دادهها و امنيت خانوادهها و... را مورد بحث قرار ميدهند و مثالهايي از كشورهاي خارجي كه در مقام مقابله با آنها هستند ميآورند؛ به واقع اين بلاتكليفي تا به كي!؟
امروزه چه ما بخواهيم چه نخواهيم حيات اجتماعي در بستر زندگي ديجيتال است و ايرانيها از كشورهاي سرآمد در منطقه خاورميانه و از بهترينها در جهان در اين حوزه هستند، اما اين مهم در سياستگذاريها اختلال زا منجر به دور شدن اين سر آمدي از سر منزل موفقيت و توسعه شده است. از اين رو مهم است كه چه كسي سكان رياستجمهوري كشور را برعهده ميگيرد و مهم است كه در برابر مشكلات مردم چگونه راهكار ارائه ميكند و با چه نگاه و چه نگرشي سياستگذاري ميكند و چگونه حقوق ملت را پاس ميدارد.