• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5795 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۴ تير

هيتلر و شوروي، روايت آلن تيلور 

مرتضي ميرحسيني

زماني كه از گذشته، از تاريخ صحبت مي‌كنيم خواه‌ناخواه پرسش‌هايي از «اگر»ها هم ذهن‌مان را درگير مي‌كنند. مثلا اگر آلمان در جنگ دوم جهاني با شوروي گلاويز نمي‌شد و مرزهاي قلمرو آن را زير پا نمي‌گذاشت، آيا حوادث در مسير ديگري پيش مي‌رفت و ماجرا به فرجام متفاوتي ختم مي‌شد؟ يا اينكه اگر هيتلر به توافقاتش با استالين پايبند مي‌ماند و خودش را در جبهه جديدي درگير نمي‌كرد، سرنوشت ديگري در انتظارش مي‌بود؟ پرسش‌هاي اين‌چنيني بسيارند. اما درگيري ذهني با چنين «اگر»هايي، هرچقدر هم جدي، باز تغييري در آنچه شد ايجاد نمي‌كند. تاريخ با حوادثي كه روي داده‌اند سروكار دارد و آنچه «ممكن بوده» يا «مي‌توانسته» روي دهد ديگر چندان اهميتي ندارد. هيتلر در هفته پاياني ژوئن 1941 دست به قمار بزرگي زد و عمليات موسوم به بارباروسا را براي اشغال و تسليم شوروي به اجرا گذاشت. عملياتي كه در آغاز طبق نقشه‌هاي او پيش رفت و با موفقيت قواي مهاجم همراه بود، اما بعد به بن‌بست كشيد و به كشمكشي فرسايشي تبديل شد. در پايان نيز به شكست آلماني‌ها و تغيير در روند جنگ و خطوط جبهه‌ها انجاميد. حتي از نظر برخي مورخان، نطفه مناسبات جهان بعد از جنگ و روابط بين‌المللي در نيمه دوم قرن بيستم، همان‌جا بسته شد. آلن تيلور، در شاهكارش «جنگ جهاني دوم» مي‌نويسد تهاجم آلمان به شوروي بزرگ‌ترين حادثه جنگ جهاني دوم بود- هم از نظر گستره جنگ و هم از نظر پيامدهايش، بزرگ‌ترين نبرد بود. بيشتر پيامدهاي آن محافظه‌كارانه بود، هر چيزي به سر جاي قبلي خود برگردانده شد. مرزهاي اروپا دگرگوني چنداني نيافت مگر در جاهايي كه به شوروي مربوط مي‌شد، و همين امر در مورد بيشتر رژيم‌هاي اروپايي نيز، با همان استثنا، صادق بود. در چشم‌اندازي گسترده‌تر، جنگ بر سرعت رويدادها مي‌افزود. ايالات متحده قدرتي جهاني بود، اما آفتاب امپراتوري انگلستان رو به افول داشت. آشكار بود، چنان كه حاكمان ژاپن نيز آن را دريافته بودند، چين بيش از ژاپن دوام خواهد آورد و نيز آشكار بود كه چنان كه برخي از ناظران امريكايي به آن آگاهي داشتند، كمونيست‌ها نهايتا قهرمانان استقلال چين خواهند شد. اما شوروي، به گفته چرچيل، رازي بود پيچيده در رازي ديگر. آيا نظام كمونيستي رو به زوال داشت؟ آيا شوروي اصلا قدرتي بزرگ بود؟ جنگ كبير ميهني (تعبيري كه شوروي براي درگيري‌اش در جنگ دوم جهاني به كار مي‌برد) به اين پرسش‌ها پاسخ داد. هيتلر همواره مي‌خواست دنيا را واژگون سازد و در اين كار موفق هم شد، اما نه به سود خود. هيتلر در پناهگاه زيرزميني مُرد. اما در سايه وجود هيتلر، شوروي در قالب يك قدرت جهاني ظاهر شد. اما هيتلر براي دست زدن به اين قمار بزرگ، چه دلايل و انگيزه‌هايي داشت؟ در آغاز به كسب پيروزي مطمئن بود و بعد در ادامه، زماني كه معلوم شد ماجرا طبق نقشه‌هايش پيش نمي‌رود، از پذيرش ناكامي و شكست طفره مي‌رفت. تيلور مي‌نويسد يقينا مي‌توان تهاجم به شوروي را، آن‌طور كه هيتلر خود نيز نشان داد، پيامد منطقي آموزه‌هايي دانست كه او به مدت كمابيش بيست سال بر زبان آورده بود. او كه زندگي سياسي‌اش را با شعارهاي ضدبلشويكي آغاز كرده بود، آن را وقف درهم كوبيدن كمونيسم شوروي كرد. اين باور كه يهودي‌ها الهامبخش كمونيسم بوده و آن را رهبري كرده‌اند بر تعصب او براي دست زدن به اين جنگ صليبي دامن زد. او آلمان را از چنگال كمونيسم رها ساخته بود، يا خود چنين ادعايي داشت، اكنون مي‌خواست كه به نجات جهان بشتابد. بسا كسان ديگري نيز جذب اين نگرش شده بودند. اما هيتلر تنها كسي بود كه به آن عمل كرد. در ذهنش اين بود كه اگر قرار است آلمان يك قدرت جهاني باشد، بايد بر مناطق حياتي استيلا يابد و تنها راه رسيدن به اين هدف، فتح شوروي است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون