• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5805 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۷ تير

بدون مقدمه ...

افشين والي‌ن‍ژاد

  يك هفته قبل 9 بيمار بستري در بخش مراقبت‌هاي ويژه يك بيمارستان خصوصي در رشت جان خود را از دست دادند .  دو هفته قبل 4 كارگر در ريزش معدن در شازند جان خود را از دست دادند .  چند هفته قبل 10 نفر بر اثر تزريق سرم‌هاي آلوده در بيمارستان‌هاي مختلف در ايران جان خود را از دست دادند .  دو سال پيش در ريزش ساختمان متروپل در آبادان حداقل 41 نفر جان خود را از دست دادند .  در سال 1395 در ريزش ساختمان پلاسكو در تهران 20 الي 30 نفر جان خود را از دست دادند. (آمار دقيقي موجود نيست)   در تعطيلات نوروزي امسال بيش از 1200 نفر در تصادفات رانندگي در جاده‌هاي ايران جان خود را از دست دادند . 

 تعداد مرگ‌‌ومير ناشي از تصادفات خودرو در ايران كمابيش با كل افراد فوت شده در تصادفات رانندگي در ۲۷ كشور اتحاديه اروپا با جمعيت ۴۵۰ ميليون نفر برابري مي‌كند .
 در چهار سال اخير 12 حادثه آتش‌سوزي در بيمارستان‌هاي ايران گزارش شده است .

 هرگز صحنه‌هاي تكان‌دهنده شهر بحران‌زده بم، ظهر دومين روز بعد از فاجعه زلزله 5 دي 1382 را فراموش نمي‌كنم؛ شهر زيبا و باستاني ميراث ملي ما ايرانيان، به يك ويرانه و به يك گورستان بزرگ تبديل شده بود. نه‌تنها خانه‌هاي قديمي خشتي گلي، بلكه ساختمان‌هاي نو ساخته شده از آهن و سيمان به كلي تخريب شده بودند. شنيدم كه يك‌سوم شهر جان خود را از دست داده بودند ... هنوز آمار دقيقي از ميزان تلفات موجود نيست اما بين 35 الي 50 هزار نفر جان خود را از دست دادند و...
 اين در حالي است كه با اندكي احتياط و رعايت اصول ايمني، امكان پيشگيري از بسياري از اين حادثه‌هاي ناگوار وجود داشت و مي‌شد مانع از وقوع آنها شد . 
 هر انساني هنگامي كه هر كار و حركت فيزيكي انجام مي‌دهد، به‌طور طبيعي در معرض يك حادثه و چه بسا خطر قرار دارد . تفاوتي ندارد؛ يك خانم كه سرگرم آشپزي است، اگر احتياط نكند، مي‌تواند با چاقو دستش را بريده و به ‌شدت زخمي كند، يك كارگر نجار كه با اره برقي كار مي‌كند يا راننده‌اي كه با سرعت و بي‌اعتنا به قانون و مقررات در جاده‌اي حركت مي‌كند و غيره هر گونه اشتباه، سهل‌انگاري، بي‌احتياطي، بي‌دقتي و غفلت شخص مي‌تواند بهاي سنگيني به او تحميل كند و پيامدهاي ناگواري به همراه داشته باشد و ... ولي برخي اشتباهات و بي‌دقتي‌هاي انسان به بروز حادثه يا فاجعه‌‌اي براي انسان‌هاي ديگر منجر مي‌شود و بهاي آن را انسان‌هاي بي‌گناه ديگري مي‌پردازند در حالي كه هيچ‌گونه تقصيري ندارند و خود آن شخص هيچ آسيبي نمي‌بيند؛ اين غفلت يا سهل‌انگاري نيست، يك جرم و جنايت است . 
 از چند شب قبل كه خبر جان باختن 9 بيمار بستري در بيمارستان رشت را ديدم، مدام تصور مي‌كردم كه تعداد زيادي از پزشكان و كادر درماني با زحمت فراوان براي درمان درد و بيماري آنها تلاش كرده بودند ولي بر اثر ...
 به نظرم هيچ توضيح و تحليل بيشتري ضرورت ندارد، عمق فاجعه مشخص است. حتي تصور حال آن بيماران بي‌پناه كه به اميد مداوا بستري شده بودند قلبم را فشرده مي‌كند و در دل فريادي خاموش و تلخ و دردناك مي‌زنم ... واقعا نمي‌دانم چه بگويم و چه بنويسم؟ گيجم . با خود زمزمه مي‌كردم / دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند / نياز نيم شبي دفع صد بلا كند.... خبرها و آمارهاي كلي در اين رابطه در ايران ما به حدي تكان‌دهنده است كه هر يك از ما اعضاي اين جامعه بايد در مورد وظيفه و نقش و مسووليت خودمان در قبال اين اتفاقات ناگوار، بازنگري كنيم و اميدوار باشيم، بلكه سهم اندكي در بهبود اين روند و پيشگيري از تكرار آنها داشته باشيم. مقصر دانستن ديگران و مسووليت را بر عهده ... بسيار ساده است و بسيار منطقي مي‌نمايد، اما كمكي به برطرف كردن اين فاجعه نمي‌كند؛ همه ما بايد از خودمان شروع كنيم و خود را مسوول بدانيم . حداقل در زمينه رانندگي و هر زمينه شغلي خودمان ... متاسفانه بايد بپذيريم و آمار و ارقام موجود از تصادفات رانندگي، سانحه و حادثه‌هاي شغلي و غيره در كشور ما به سادگي نشان مي‌دهد كه سهل‌انگاري و بي‌احتياطي و عدم رعايت اصول اوليه ايمني به‌طور گسترده در ايران به ميزاني فراگير است كه در برخي حوزه‌ها از قبيل رانندگي شبيه به خودكشي است. ولي به دليل اينكه حتي يك لحظه به كارها و عادت‌هاي خودمان فكر نمي‌كنيم بدون ترس و واهمه به آن عمل خطرناك ادامه مي‌دهيم و هرگز متوجه نمي‌شويم ...
 يك مثال ساده: خانمي از دوستان خوبم، با يك آقاي ژاپني در ايران آشنا شده و ازدواج كرده بودند. تعريف مي‌كرد كه سال اول در ژاپن هيچ آگاهي و آشنايي با خلق و خوي ژاپني‌ها نداشتم، شبي نشسته بوديم و گپ مي‌زديم و با يك چاقوي خيلي تيز با دقت مشغول پوست كندن يك سيب شدم و با پوست سيب كه دراز بود و از وسط قطع نشده بود يك گل درست كردم ... براي همسرم خيلي جالب بود و گفت تا حالا چنين گل زيبايي با پوست سيب نديده بودم! من هم خوشحال شدم و يك تكه سيب بريدم و گذاشتم نوك چاقو در حالي كه سرم پايين بود و بدون نگاه كردن به او، دستم را به سمت او بردم و گفتم بفرما ... چنان فريادي زد كه من ترسيدم و به‌ شدت ناراحت شدم! او وحشت‌زده گفت: «آخه اين چه كاري است؟ وحشتناكه، خطرناكه ...» من هم عصباني شدم و لج كردم همان دستم را آوردم جلوي صورت خودم و سيب را با دهانم از نوك چاقو گرفتم و خوردم ... با اين كار من، شوهرم در حد انفجار بود و گفت: «يعني نمي‌ترسي چاقوي تيز لب و دهانت را زخمي كند؟ ...»

 صادقانه اعتراف كنم كه من هم تا آن زمان همين كار را انجام مي‌دادم و به خطرات آن توجه نمي‌كردم ولي بعد از شنيدن اين خاطره دوستم، فكر كردم و از آن به بعد واقعا مي‌ترسم آن كار را انجام دهم.   به‌رغم اينكه از ديرباز در ادبيات غني و غرورآفرين ما براي «جان» ارزش و تقدس زيادي قائل شده‌اند و بسياري از بزرگان دنياي شعر فارسي، ما را به استفاده بهينه از جان ترغيب كرده‌اند و به ما اندرز مي‌دهند كه قدرش را بدانيم و عزيزش بداريم... ولي با كمال تاسف در عمل به آن احترام نمي‌گذاريم و آن‌گونه كه شايسته است با آن رفتار نمي‌كنيم؛ جان، گرانقدر و گرانبهاست ولي آن را ارزان مي‌فروشيم. جان انسان، هديه‌اي ارزشمند است كه فقط يك‌بار در اختيار او قرار داده مي‌شود و فرصتي است كه تكرار نمي‌شود، جان تك‌تك اعضاي جامعه در هر سطح بايد در نگاه ما به ارزش جان خودمان باشد و ... اميدوارم «احترام قائل شدن و حفظ و دوست داشتن جان» به يك فرهنگ عمومي تبديل شود... تن آدمي شريف است به جان آدميت...
خبرنگار سابق آسوشيتدپرس در ايران 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون