پس از انتخابات
این همدلی و همراهی که نشانههایش آشکار است و البته در زیر پوست این همراهی خط و نشان کشیدن هم سر و گوشش پیداست. به عنوان مثال، ملاقات سعید جلیلی با پزشکیان در دفتر کار ريیسجمهور منتخب اقدامی شایسته بود. پیام روشنی به هواداران ایشان بود که اکنون فرصت رفاقت و همراهی است. اما چند ساعت بعد، سخنان جلیلی بین اعضای ستادش، که دولت سایه همچنان با قدرت بيشتر فعال خواهد بود، این پیام را القا میکرد که سعید جلیلی برای چهار سال دیگر نامزد ریاستجمهوری است و از همان جلسه مبارزه انتخاباتیاش را آغاز کرده است و به قول حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی دوباره «زنبیل!»
به نظرم انتخابات سال ۸۸ یک باخت تاریخی و ویرانگر همگانی بود. هنوز هم نشانههای ویرانی برجاست. اکنون انتخابات ۱۴۰۳، پس از پانزده سال بُرد همگانی است. آن زخم ناسور با انتخابات منزه و آراي صیانت شده درمان شد. مسعود پزشکیان با سخنی که بیش از حد صراحت داشت گفت: «اگر تدبیر رهبری نبود، معلوم نبود که نام من از صندوق بیرون بیاید!» دیگر صریحتر از این؟! ما با جماعتی روبهرو هستیم که خود را برتر از قانون و ملت میداند. اساسا برای ملت حقوقی قائل نیست. انتخابات را برای خالی نبودن عریضه و باری به هر جهت تفسیر میکند. دخالت در انتخابات و تغییر نتیجه و عددسازی را حق خود و مشروع میانگارد. در انتخابات ۱۴۰۳ مهمترین نقش را رهبری با ادبیاتی روشن و تدبير شایسته انجام داد. وجدان جامعه از نتیجه رای اقناع شد. امری که در سال ۸۸ غايب بود.
اکنون باید همین فضای مثبت همدلی و همراهی را بسیار مغتنم شمرد. آقای سعید جلیلی نیز با نزدیک به ۱۴ میلیون رای بسیار با اهمیت میتواند از سایه به آفتاب بیاید و حزبی با همفکران خود تشکیل دهد یا اینکه مدیریت اجرایی تعریف شدهای را ريیسجمهور پزشکیان به او پیشنهاد کند تا برای نخستينبار با تجربه مدیریت اجرایی مشخص روبهرو شود. حتما از ایدههای خیالانگیز فاصله خواهد گرفت و به روایت کوچه میفهمد که یک من ماست چقدر کره دارد!