ساختمانها بايد سخن بگويند
اتفاق نيكي را در چند دهه گذشته شاهديم. ساختمانهايي كه امروز به آنها ثبت ميراث گفته مي شوند، شناسايي و حفظ و مرمت شدهاند. روزگاري تهرانيها عادت كرده بودند كه به نام طرح توسعه شهري يا از ميان بردن بافتهاي فرسوده، ساختمانهاي قديمي كه هم زيبا بودند و هم معرف تاريخي كه در آن ساخته شدهاند، يكييكي تخريب ميشدند تا سازههايي نو و امروزي جاي آنها را بگيرند. شهر به بهانه نوآوري قدم به قدم به سمت بيهويتي پيش ميرفت و ساختمانها و محلهها كه هر كدام تاريخي را در دل خود داشتند و نشانهاي از هنر معماري عصر خود بودند، يكي بعد از ديگري از ميان ميرفتند. شهر را مثل كيكي ميبريدند. اما چند دههاي است كه اين رويكرد در مديريت شهري ما و در افكار عمومي در حال تغيير است و حالا مديران شهري ما و شهروندان ما به اين نتيجه رسيدهاند كه اين ساختمانها هم زيبا هستند و هم شناسنامه شهر. اين ساختمانها در خيلي موارد به كاربري و توليد درآمد رسيدهاند. با ابتكارهاي رنگارنگ و روزآمد نسل جوان ميشود در فضاي دلچسب اين خانهها و زير سايهسار چنار آنها دمي درنگ كرد، از نماي زيبا لذت برد و نوشيدني نوشيد يا شايد هم غذايي ميل كرد.
حفظ و مرمت و به كاربري رساندن اين بناها اما قدمهاي اولند. اينكه به دنبال شناختن هويت شهري و تاريخي خود در كوچهها و محلهها و ساختمانها باشيم، البته كه سمت و سويي درست در بين مردم يا مديريت شهري ماست. حالا ديگر هممحلهايها نسبت به ويراني فلان مكان در محلهشان بيتفاوت نيستند و فورا فريادهايشان طنين مياندازد و به گوش ميرسد، اما ساختمانها و خانههاي قديمي فقط نماي زيبا و سنگ و آجر متفاوت نيستند. هر يك از آنها تاريخي را به خود ديده و وقايعي را از سر گذرانده كه اگر نگوييم بيشتر، اما به اندازه خود آن ساختمانها جذابند و نه تنها جذاب كه كامل كننده پازل برخي رازهاي پنهان تاريخ اين كشور هستند. نمونههاي زيادي را ميتوان شاهد آورد. گراندهتل در دل لالهزار تهران، هر چند هنوز مرمت نشده و با قيافه زشت و ظاهر معيوب خود توي ذوق هر بينندهاي ميزند، حكايتگر داستانهاي زيادي از اواخر قاجار و پهلوي اول است. باز هم در لالهزار تهران كه اولين خيابان به سبك غربي در تهران است و دورههاي متفاوتي از تفرج و گردش تا هنر فاخر و هنر مبتذل را به خود ديده، خانه اتحاديه يكي از اين مثالهاست. خانه اتحاديه را سازمان زيباسازي خريده و مرمت كرده و آراسته، اما از روح خانه خبري نيست. در خانه را كه بستهاند، از وقايع آن هم خبر درست و درماني در دست نيست. خانه اتحاديه را اغلب ايرانيها با نام خانه داييجان ناپلئون ميشناسند كه نام يكي از پربينندهترين سريالهاي تاريخ راديوتلويزيون بوده كه با اقتباس از رماني به همين نام نوشته ايرج پزشكزاد و با كارگرداني ناصر تقوايي ساخته شد. اما نگاه كردن به هر يك از اين يادگارهاي شهري بدون دانستن تاريخشان لطفي ندارد.اين موضوع در شهرهاي ديگر ايران هم صدق ميكند. خانه علي موسيو وقتي معنا پيدا ميكند كه بداني در اين خانه مبارزان مشروطه جلسات سري خود را برگزار ميكردند و با چند خانه ديگر در مجموعهاي به هم پيوسته قرار داشته تا اگر جلسهاي لو رفت، مبارزان بتوانند از راههايي كه خانهها را به هم متصل ميكرده، از تور شكارچيان ضدمشروطه بگريزند. خانه بروجرديها و خانه عامريها در كاشان و بسياري خانههاي ديگري كه دست مرمتگر معماران و استادان ايراني آنها دوباره سر پا كرده و آراسته، علاوه بر زيبا بودن، نشانه برشي از تاريخ اين كشورند كه بايد دوباره خوانده شوند.