وفاق ملی یا وفاق سیاسی
رضا رییسی
در نیمه خرداد همزمان با گرمایش هوا، تنور سپهر سیاست نیز نرم نرمک با آمدن گزینههای مطرح سیاسی به صحنه و کارزار انتخاباتی شور و حرارت گرفت. شاید پیش از اعلام تایید صلاحیتها، کمتر کسانی بودند که دکتر مسعود پزشکیان را ريیسجمهور بعدی ایران بدانند اما این طبیب حاذق به مدد یاران و همراهان، کاری کارستان رقم زد و در ورای همه حدس و گمانهها و مضایق و محدودیتها در اندک فرصت و مجال طرح و عرضه، توانست دلها را ربوده و نظرها را به خود جلب کرده و عنوان نهمین ريیسجمهوری را کنار نام خود قرار دهد. عوامل مختلف و متکثر و متنوعی را میتوان برای این موفقیت شگفتآور، برشمرد و رج و ردیف کرد اما بیشک شخصیت منحصر به فرد و متمایز وی، صداقت و اخلاص و تکیه و تاکید او بر گزارههای اخلاقی و مردمپسندی چون «حق، عدالت، انصاف» در مواجهه با معضلات ریشهای و ساختاری چند دههای در قبال جوانان، زنان، اقوام و مذاهب بود که موج حمایت عمومی را برانگیخت و تکانهای در سرمایه اجتماعی به محاق رفته ایجاد کرد و او را از سد رقبای بیاعتنا به این موضوعات مهم اجتماعی برای لایههای مختلف و متکثر جامعه، گذراند.
اکنون مسعود پزشکیان نهمین ريیسجمهوری ایران است و مهمترین دستور کاری وی فراتر از تلاطمات اخیر و منازعات رخ داده با تاثیر کلان مدت بر وجهه دولت و برونداد ترسیمی در اذهان ملت، معرفی اجزا و اضلاع مختلف دولت در قالب کابینه چهاردهم به مجلس و فراتر از آن به محضر ملتی است که منتظر نشستهاند تا ببینند آن حق و عدالت و انصاف چگونه در کابینه معرفی شده، متبلور گشته و آن انتظارات به چه سان محقق میشود. همگان میدانند که تنها و تنها، خواست ريیسجمهوری دخیل در معادلات چینش کابینه نیست و به پیچیدگی صحنه سیاست هم واقف هستند اما انتظار دارند که در کابینه معرفی شده که شخص ريیسجمهوری به مجلس ارائه میکند و خود وی آن را کابینه وفاق ملی خوانده است، چه سطحی از وفاق و همدلی با چه تعبیر و گزینههایی جای میگیرند. وفاق ملی اگر با عنایت به سرفصلهای گفتمانی مسعود پزشکیان در طول حیات سیاسی او و گفتار انتخاباتی و عملکردهای وی تعبیر و تفسیر شود، حداقل بخش محسوس و ملموسی از کابینه چهاردهم میبایست از متخصصان و کارشناسان و نخبگان از لایههای مختلفی از جوانان، زنان و به خصوص برادران اهل سنت باشند که بهرغم تواناییها و تخصص و تبحر خود از حضور در حلقههای بسته مدیریتی باز مانده یا هیچگاه به سطوح عالیه مدیریتی راه نیافتهاند و به بهانههای سیاسی از عرصه خدمت دور نگه داشته شدهاند و گزینش حداقلهایی از آنان و تابوشکنی در این زمینه میتواند در آغازین گام مهم دولت، سرمایه عظیمی از وفاق و همنوایی و همذاتپنداری محذوفان همیشگی را پای کار دولت چهاردهم بیاورد.
چرا میگویم بهانه سیاسی؟! برای آنکه مثلا در مورد اهل سنت گفته میشود که مخالفت با بهکارگیری آنان در سطوح عالی و طیف سنتی مذهبی وجود دارد، این در حالی است که بالاترین مقام سیاسی و مذهبی کشور خود در انتصابات در سطوح عالی نظامی از برادران اهل سنت بهره گرفتهاند یا در مورد جوانان تاکید و اصرار و پافشاری معظمله همیشه بر بهکارگیری جوانان در بدنه و ساختار دولت بوده است. بیشتر به نظر میرسد سیاستمداران کارکشته و باسابقه که دهها عنوان و سمت را در رزومه خود دارند و نمیخواهند عرصه خدمت را به سادگی رها سازند، با رواج چنین گفتارهایی میخواهند رقبای شایسته را به محاق برده و خود بر اریکه قدرت باقی بمانند.
از نظر آنان کابینه وفاق ملی مطلوب و ایدهآل، کابینهای است که بخشی از آن به سیاستمداران طیف چپ و برخی دیگر به سیاستمداران طیف راست سپرده شود و با تقسیم صندلیهای کابینه بین اجزا و اضلاع و احزاب سیاسی مسبوق به سابقه کابینه فراجناحی شکل بگیرد و بدینسان رضایت سیاسیون جلب و دولت وحدت ملی بهزعم ایشان شاکله بگیرد. حال آنکه دولت وفاق ملی لزوما دولت وفاق سیاسی مدنظر ایشان نیست، دولت وفاق ملی، آنگاه این معنی بلند و این مفهوم سترگ را در عینیت با خود خواهد داشت که متشکل از نمایندگان و شایستگان از اضلاع و اجزای مختلف و متکثر جامعه باشد، همانهایی که در ایام انتخابات علیرغم همه مضایق و کاستیها و اتفاقات ریز و درشت گذشته و فشارهای بیرونی و جنگ روانی و تبلیغاتی دشمنان پای کار آمدند و به صداقت پزشکیان دل بستند، به انصافورزی او امید دارند، به عدالتگرایی راهبردی و معنادار اعلامی او چشم دوختهاند و میخواهند که سرمایه اجتماعی احیا شده در انتخابات بسط و تعمیم یابد و به آنانی که به هر دلیلی پای کار نیامدند و اکنون مسعود پزشکیان ريیسجمهوری آنان نیز هست، این امید و انگیزه برای پیشرفت و توسعه کشور با کابینه وفاق ملی با تعریف برشمرده شده، دامن گستراند.