گول موفقیت دبیر و ساعی را نخوریم!
فدراسیونهای کشتی و تکواندو تحت مدیریت علیرضا دبیر و هادی ساعی در المپیک فوقالعاده عمل کردند. کشتی 11 نماینده به پاریس اعزام کرد و موفق به کسب 8 مدال شد. تکواندوکاران هم عملکردی صد درصدی داشتند و با 4 مدال در 4 وزن به تهران بازگشتند. دبیر و ساعی همانطور که در دوران ورزشی خودشان برای ایران مدال میگرفتند در دوران مدیریتی هم این کار را ادامه دادند. البته هنوز در مورد باختهای امیرحسین زارع و رحمان عموزاد در فینال بحثهایی وجود دارد که برمیگردد به عملکرد کادرفنی که آن منصوب رییس فدراسیون بوده است. ولی به هر حال اگر قرار باشد تعریفی از موفقیت یک فدراسیون ارائه کنیم میتوانیم به دو فدراسیون تکواندو و کشتی اشاره کنیم. نتایج خوب این دو فدراسیون گرچه ورزش ایران را از یک نتیجه افتضاح نجات داد (فقط تصور کنید کشتی و تکواندو مثل المپیک توکیو نتیجه میگرفتند) اما به همان اندازه خطرناک هم هست. اگر به شکل اشتباهی مورد تحلیل قرار بگیرد. از روزی که المپیک تمام شده بسیاری از کارشناسان و کاربران و رسانهها از «موفقیت یک مدیر ورزشی در یک فدراسیون با اشاره به دو فدراسیون کشتی و تکواندو» میگویند. این افراد معتقدند دلیل موفقیت کشتی و تکواندو این است که ساعی و دبیر خودشان ورزشکار بودند. برای همین توصیه میکنند قهرمانهای رشتههای مختلف ورزشی را در فدراسیونها به کار بگیریم. این یک تله است. هیچ تضمینی وجود ندارد که ورزشکار بودن به مدیر موفق بودن ختم شود. در همین چند سال گذشته نمونههای بسیاری داشتیم که یک ورزشکار در جایگاه مدیریت قرار گرفته و ناموفق عمل کرده است. گزاره ورزش را به دست ورزشیها بسپارید نیازمند تبصرهها و ملاحظات فراوانی است. در همین المپیکی که ساعی و دبیر در آن ترکاندند، فدراسیون وزنهبرداری با مدیریت سجاد انوشیروانی قهرمان و عنواندار سابق این رشته ناکام ماند. آن هم در شرایطی که ایران در تمامی المپیکهای قرن بیستم جز المپیک پکن در وزنهبرداری مدال گرفته بود. فدراسیون جودو با مدیریت آرش میراسماعیلی که خودش قهرمان سابق این رشته است هیچ توفیقی نداشته و حتی سهمیهای هم برای المپیک به دست نیاورد. وزارت ورزش در زمان حمید سجادی قهرمان پیشین دوومیدانی را به یاد بیاورید که چه اوضاع نابسامانی داشت. پرسپولیس زمان مدیریت محمدحسین انصاریفرد هم همینطور. بازیکن سابق پرسپولیس که باشگاه را با پروندههای میلیون دلاری به خاک سیاه نشاند. نمونهها بسیار زیاد هستند. ورزشکارانی که بعدها در پوزیشن مدیریت قرار گرفتند و ناکام ماندند. بنابراین اگر قرار است ورزشکاری به سمت ریاست فدراسیون یا وزارت ورزش یا معاونت توسعه قهرمانی یا مدیر باشگاه یا هر سمت مدیریتی دیگری در ورزش برسد باید دورههای مدیریت را گذرانده یا حداقل تجربه حضور در جایگاههای مدیریتی و سیاسی را داشته باشد. دبیر و ساعی از این حیث تجربه خوبی دارند. اما اینکه به صورت مطلق بگوییم ورزشکاران موفق و مدالآور را بفرستیم در سمت ریاست فدراسیون به هیچ عنوان ایده خوبی نیست. در نهایت آن ورزشکار میسوزد و آن فدراسیون یا نهاد هم به فنا خواهد رفت.