اگر توانایی برگزاری یک بازی ساده را ندارید کنار بکشید!
درد دل یک تماشاگر فوتبال
محمدرضا نیکجو
درحالی که همگان (مدیر، مربی، بازیکن، تماشاگر، رسانه و حتی کارمند خود فدراسیون فوتبال) از ناآماده بودن ورزشگاهها و برگزاری شتابزده لیگ برتر مینالند، اما کمتر کسی و رسانهای به مشکل همیشگی بلیتفروشی و نیز سازماندهی، کنترل و مدیریت ورود تماشاگران به استادیومها (به ویژه در شهرستانها) اشارهای میکند.
یک زمانی برنامه نود هر از گاهی در این مورد آیتمهای مفصلی درست میکرد و دوربین آن برنامه، شلختگیها و بینظمیهای موجود در ورودیهای استادیومها را به تصویر میکشید و مسوولین و مسببین آن را در برنامه زنده وادار به پاسخگویی میکرد، اما مدتهاست که پرداختن به این مهم به فراموشی سپرده شده و دریغ از یک برنامه انتقادی تلویزیونی یا رادیویی و حتی یک مقاله در مذمت بلبشوی همیشگی در ورودی ورزشگاهها، آنهم وقتی که پای یکی از تیمهای استقلال یا پرسپولیس در میان باشد.
آخرین نمونه بارز این وضعیت مریض در بازی استقلال و شمس آذر در ورزشگاه سردار آزادگان قزوین به چشم میخورد که حاکی از ضعف شدید در مدیریت ورود و اسکان تماشاگران بود. به عنوان مثال درحالی که تعداد گیتهای ورودی تماشاگران میهمان با تعداد بیشمار تماشاگران تناسب نداشت (و این امر موجب ازدحام فراوان جمعیت و عصبانیت و پرخاشگری آنها شده بود). حتی یک مامور انتظامی یا یک مامور مسوول وجود نداشت که به این وضعیت آشفته سر و سامانی بدهد تا جایی که هر کس قویتر و زرنگتر بود، میتوانست از روی سر و کله دیگران و به شیوه زور چپانی خودش را به گیت ورودی نزدیک کند، بدون آنکه نگران آسیبهای جسمی و روانی باشد که در این بین به دیگران وارد کرده است، ضمن آنکه ازدحام شدید مردم و ناتوانی در کنترل آنها سبب شده بود که مسوولان گیتها بدون کنترل بلیت همه را به داخل راه دهند.
نه اینکه در سایر شهرستانها اوضاع بهتری وجود دارد، اما به عنوان کسی که تماشای مسابقات لیگ برتر را در سایر شهرهای ایران تجربه کرده است، میتوانم ادعا کنم که ورود تماشاگران به استادیوم در هیچ شهری به اندازه قزوین فاجعهبار نبود.
البته قرار نیست کسی از آب گل آلود ماهی بگیرد و ادعا کند که مردم خودشان مقصرند که نوبت را رعایت نمیکنند و به حقوق دیگران احترام نمیگذارند، به هیچ وجه اینگونه نیست.
در همه کشورهای دنیا بسیارند کسانی که دوست دارند همیشه کوتاهترین راه (و نه درستترین راه) را برای رسیدن به مقاصدشان انتخاب کنند اما این دولتها هستند که باید با وضع قوانین درست و استفاده از قوه قهریه و صد البته فراهم کردن زیرساختهای مدرن و متناسب با شأن مردم کشورشان، زمینههای بروز ناهنجاریها و حقخوریها و بیعدالتیها را به حداقل برسانند.
خلاصه آنکه به جای متهم کردن مردم به بیفرهنگی باید به شیوه مدیریت خودمان شک کنیم. اگر از عهده برگزاری یک مسابقه فوتبال به شیوه آبرومند و مدرن
-بدون آنکه شأن انسانی مردم کشورمان زیر پا گذاشته شود- برنمیآییم، شرافت و وجدان انسانی حکم میکند که کنار بکشیم.
تماشاگران شریف و نجیب فوتبال ایران هنوز آنقدر گستاخ و پرتوقع نشدهاند که صندلیهای تمیز و استاندارد، سرویسهای بهداشتی نظیف و مجهز به سیفون و مایع دستشویی، جایگاههای مسقف برای در امان ماندن از باد و باران، آبخوریهای بهداشتی، مشخص بودن زمان و مکان دقیق برگزاری مسابقه از چند روز قبل، ورود آرام و بی درسر و استرس به استادیوم و نشستن روی همان صندلی از قبل خریداری شده و نظایر آنچه که در کشورهای پیشرفته وجود دارد را از متولیان ورزش مملکت انتظار داشته باشند. نه، اما خطاب به متولیان امر عرض میشود که به عنوان مردم کشوری که پنجاه سال قبل بازیهای آسیایی را با نظم و ترتیب مثالزدنی و باشکوه تمام برگزار کرده است، انتظار کشیدن چند تا نرده و به کار گماردن دو تا مامور آموزشدیده برای نظم بخشیدن به ورود و خروج تماشاگران فوتبال قاعدتا نباید زیادهخواهی تلقی شود.
حرفآخر:فقط آن عده که روز مسابقه قصد ورود به استادیوم سردار آزادگان قزوین را داشتند، میتوانند معنای این سخن را عمیقا درک کنند که: «فقط کسانی که واقعا عاشق فوتبال هستند حاضرند هر بار این حجم از تحقیر و توهین و زیر پا گذاشته شدن شأن و منزلت انسانیشان برای ورود به استادیومها را تحمل کنند و دوباره و دوباره و دوباره به تماشای فوتبال بروند.»