اي كاشهاي گيلگمش
آلبرت كوچويي
تنها حماسه مكتوب بر لوحهاي گلي است كه پس از گذشت هزارهها از خلق آن، هنوز خود را بازسازي ميكند. به گونهاي ميآرايد. از برگردان آن در جهان هم دارد يك قرني ميگذرد. از خط ميخي به لاتين و بعد به زبانهاي ديگر. چند دههاي از يافت لوح گلي سنگ و پخته شده كه توسط آستين ليارد و دستيار آشورياش هرمزد رسام ميگذرد، كه با كشف آن، جهان ادبيات را لرزاند.
گيلگمش، تا آنجا كه ميدانيم و لوحهاي گلي شهادت ميدهند، شاعري ناشناخته دارد. سرودهاي كه به آواز خوانده ميشد و مشق دانشآموزان بود.
از اين رو است كه هنوز صدها لوح از آن در گوشهگوشه جهان يافت ميشود. از مشقها تا كتابخانه آشور بانيپال، امپراتور آشور. متن نخستين سومري بود كه به زبانهاي زنده آن هنگام برگردانده شد. حماسه روايتي كه هنوز، تازگياش را حفظ كرده است. از دغدغههاي بشر ميگويد، از ديروزها، تا امروز. اما چرا بازسازي و بازآفريني؟ از اين رو كه هر بار لوح تازهاي كشف ميشود و سطرهاي خرد شده را كامل ميكند.نخستين ترجمه به فارسي را داوود منشيزاده، رهبر حزب سومكا از ترجمه گئورك بوركهارت آلماني در آورد كه به گفته احمد شاملو، برگرداني «فاجعه» بود. و باز به گفتهاش، به خاطر چنين اظهاري، سند مرگش را امضا كرد، كه به خير گذشت.
برگردان منشي زاده، به راستي يك فاجعه بود اما هر چه بود، آغازگر يك برگردان از لاتين زبانان به فارسي بود و اين خود، ورودي خجسته به دنياي ادبيات شد. پس از آن برگردانهاي درخوري در آمدند كه برجستهترين آنها از دكتر حسن صفوي تا احمد شاملو بود.
شاملو، گيگلمش و البته بيشتر با تكيه به متن فرانسه، بسيار كار كرد.
حاصل كار او از دهه چهل تا به امروز، دهها چاپ خورده است و هنوز هم بازار ادبيات، تشنه آن است. اما آنچه كه گفتني است اينكه از عمر اين برگردانها، بيش از پنجاه سال ميگذرد. بي هيچ تغيير يا اصلاح يا بازآفريني.
حال آنكه در برگردانهاي لاتين زبانها، تازگي و بازآفريني بسيار است و اين به سبب كشف لوحهايي است كه گيلگمش را كامل و كاملتر ميكند. اگر چه هنوز اصلاحات بيشتر با كشف لوحهاي تازه در راهاند.
از آخرينها، كاري است از آندرو جورج انگليسي زبان كه به گونهاي تا به امروز با نواقص و نبودها، كاملترين است. بازسازي بسيار شده است.اشتباههاي بسيار اصلاح شده است و رازهاي تازه حماسه كشف شدهاند. بسياري از لوحهاي پيشين، شكسته يا سطرهايي از حماسه ريخته شده بود كه اكنون با كشف لوحهاي تازه، بازسازي و كامل شدهاند. اگرچه هنوز تا كامل شدن حماسه، نياز به كشفهاي ديگر است.
برگردان « آندرو جورج » با مقدمه تحليلي به كمال درباره خود حماسه و كشفهاي پيشين، بايد به فارسي برگردانده و به گونهاي برگردانهاي پيشتر را اصلاح كرد. تا به امروز برگردان احمد شاملو كاملترين بود، كه با كشف تازه نياز به اصلاحات دارد. يك بار احمد شاملو در ديداري به من گفت وقت بگذار و گيلگمش را سطر به سطر به آشوري بخوان تا با مدد از آهنگ و ضرباهنگ زبان آشوري، گيلگمش را به فارسي برگردانم كه در آن اين ضرباهنگ كه به متن اصلي هزارههاي پيشين نزديك است، حفظ شود.
چنين اتفاقي با تاسف، ممكن نشد و اين دريغ براي من ماند. چرا كه صلابت و قدرت كلام شاملو، ميتوانست معجزهاي در برگردان تازه آن باشد. كه چنين اتفاقي با تاسف نيفتاد.
برگردان تازه با احترام به همه تلاشهاي ماندگار احمد شاملو، در راه است، برگرداني كه تا به امروز با كشف و برگردان و تكميل متن پيشين، كاملترين است. تا كشفهاي ديگر براي بازسازي سطرهاي از بين رفته يا شكسته متنهاي پيشين.
البته با اصلاحات پيشتر در تطبيق حماسه در برگردانهاي آلماني، انگليسي، فرانسه و آشوري آن و باز البته با حذف واژههاي سليقه اي-هر چند زيبا- در برگردانهاي فارسي.
اين برگردان، گواه زنده بودن سندي سنگي با قلبي تپنده است كه هنوز، بعد از هزارهها، زنده و جاندار است. اگرچه خود آن از نبود هستي جاودان، از مرگ بگويد. از دريغ و ايكاشهاي انسان.