نازل؛ مثل وعده بازگشت «معين»
سيمين سليماني
مديريت امور فرهنگي هنري در ايران همواره موضوعي چالشبرانگيز بوده و پاي ثابت موضوعات مورد انتقاد اهالي هنر موسيقي است. در اين چند دهه هيچگاه بيچك و چانه آب خشك از گلوي اهالي موسيقي پايين نرفته، در بعضي مقاطع زماني شايد گشايشهاي كوچكي با چانهزنيهاي بسيار به دست آوردهاند، اما سير كلي آن نه تنها رو به رشد نبود، بلكه حالا به گواه بسياري از كارشناسان، اوضاع موسيقي هر روز بدتر ميشود. بسياري از اهالي هنر بارها اذعان كردهاند نمايندگاني كه مسوولان با آنها مشورت ميكنند، نمايندگان آنها نيستند. مواضع مسوولان، نسبت به موسيقي، حتي تصميماتي كه به بيان خودشان با نمايندگان اهالي موسيقي مشورت كردهاند، با خواستههاي فعالان موسيقي فاصله بسيار دارد. مساله اينجاست كه مديران حوزه فرهنگ و هنر هميشه مصاديق توسعه و پيشرفت را با عينك خودشان ميبينند نه با نگاه اهالي اين هنر. بيتفاوتيها يا مواضع تبليغاتي و هياهوهاي بيثمر مديران فرهنگي هنري تاكنون تنها دستاوردش همان شكاف عميق ميان نهادهاي مسوول و اصناف با اهالي هنر بوده؛ بد نيست چند نمونه از مصداقها را مرور كنيم.
يكي از پربحثترين ماجراهايي كه اخيرا روي داد، غوغاي تفسيري از سند موسيقي بود؛ سندي كه سالها از طرح آن ميگذرد، اظهارنظر دبير شوراي عالي هنر مبني بر اينكه سند موسيقي چه دستاوردهايي ميتواند داشته باشد و وعده نمايش ساز در تلويزيون و... خودش گوياي تقليل دادن خواستههاي اهالي هنر موسيقي است. نقد اساسي به اين سند اين است كه چرا به آنچه چشمانداز و سند خوانده ميشود، تا اين اندازه سطحي نگاه كردهاند؟ تصويب اين سند در شرايطي كه صحنهها تقريبا از موسيقي جدي خالي هستند و بسياري از اهالياش در انزوا، عرضه آثار موسيقي و انتشار آلبومها با مصيبت روبهرو است و هزار و يك مشكل ديگر كه چند دهه، مرهم از آن دريغ بوده و هست، درباره اين موضوع گزارش مفصلي داشتيم، شايد بهره اين اظهارنظرها تنها همان چند جمله جنجالي مديران وقت باشد و ديگر هيچ! كدام يك از مديران در همين موضوع سند حاضر شد، پاسخگوي اهالي هنر و كارشناسان مستقلي باشد كه منتقد سند هستند؟ بارها وضعيت معيشت هنرمندان در همين صفحات روزنامه و ديگر رسانهها سوژه بود، مشكلات بيمه هنرمندان به خصوص پيشكسوتان موسيقي نواحي مورد بحث قرار گرفت و... چه اقدام قابل اعتنايي از سوي مديران فرهنگي انجام شد؟ جز اين بود كه پس از مرگشان پيام تسليتي به رسانهها دادند يا همه چيز را كتمان كردند؟
چند ده بار بايد درباره گزارشهاي مكرر تجاوز به حقوق فرهنگي آثار هنري مينوشتيم كه مسوولي جلوي آن را بگيرد؟ انتظاري نبود در سطوح گسترده كاري كنند، اما اين انتظار زيادي بود كه صدا و سيمايي كه مديريتش دست خود مديراني است كه تبليغات و هياهو دارند، حقوق هنرمندان را اينگونه به تاراج نبرند؟ از وضعيت اركسترها بگوييم يا وضعيت جشنوارههايي كه با كيفيت نازل و بودجههاي كلان برگزار شدند؟ همين دو موضوع سوژه صفحات موسيقي ما شد. كدام مدير فرهنگي گام مثبتي در اين زمينهها برداشت؟ طي اين چند دهه برنامههاي صحنهاي موسيقي و كنسرتها چند بار بايد دچار اخلال ميشدند كه مسوولان كاري هدفمند و اثربخش انجام ميدادند؟ چند بار رسانهها خبر لغو كنسرتها را به بهانههاي مختلف گزارش كردند و در اين ميان قانعكنندهترين پاسخ مديران فرهنگي اين بود كه «ما نبوديم»! در همين سال گذشته رسانههاي مختلف از بيمه شدن حنجره يك خواننده خبر دادند كه مفصل در همين صفحه به آن پرداختيم؛ در رسانهها آمده بود كه حنجره و صداي اين خواننده با پيشنهاد و پيگيري صندوق اعتباري هنر بيمه شده است! صندوقي كه حداقلها را براي هنرمندان نتوانست به انجام برساند و بسياري از پيشكسوتان به هر دليلي، حتي از بيمه شدن بازماندهاند؛ آيا افكار عمومي جز اين برداشت ميكنند كه اقداماتي مانند بيمه كردن حنجره يك خواننده، براي تبليغ و هياهو است؟
از ممنوعيتها و محروميتهاي موزيسينهاي زن بگذريم كه بارها از آن گفتهايم. وضعيت آموزش و هنرستانهاي موسيقي و صنفها و نهادهايي كه مستقل نيستند، هم بارها سوژه قرار داده شده و در ميانه اين همه زخم و بيبرنامگي به جاي آنكه مديران فرهنگي-هنري به مشكلات بنيادين بپردازند، بر تبليغات و هياهو متمركز شدند. يكبار نمايش ساز در تلويزيون، يكبار بازگشت «معين» و بسيار وعده و وعيد ديگر... اين است كه مديريت فرهنگي-هنري در اين كشور ديگر جايگاهي ندارد، چون عملكردش به هر دليلي، ازجمله كارنابلدي مشاورانش يا دغدغه نداشتن خودشان مثبت كه نبوده هيچ، بلكه باعث مشكلات بيشتر شده است. اهالي هنر موسيقي بارها فرياد زدهاند كه براي عبور از مشكلات بايد اصناف و نمايندگان مستقل داشته باشند و مشاوران مديران تصميمگير نيز از ميان مستقلاني انتخاب شوند كه واقعا از بدنه موسيقي هستند، اگرچه برخي اميدي به بهبود شرايط ندارند و ديگر نهادها و مسوولان و تصميماتشان برايشان بياهميت است، اما همچنان برخي ديگر مطالبه خود را فرياد ميزنند اينكه مديران بايد بدانند مسيرهاي قديم و كهنه ديگر جواب نميدهد...