رامین مهمانپرست، سخنگوی اسبق وزارت خارجه:
مدیریت تنش و بهرهبرداری از ظرفیت رقبا اولویت دستگاه دیپلماسی دولت چهاردهم است
عباس عراقچی محتملترین گزینه آقای پزشکیان برای وزارت امور خارجه درنهایت سکاندار دستگاه دیپلماسی شدند. اما آقای عراقچی در شرایطی به وزارت رسیده است که منطقه آبستن تنشهایی است که هر لحظه ممکن است شعله بکشد. روابط ایران و غرب به واسطه جنگ در غزه و فراتر از آن همکاری تهران و مسکو تیره شده. در امریکا نیز همه چیز تا ماراتن نوامبر در هالهای از ابهام قرار دارد. با لحاظ کردن هر کدام از این گزارهها، به باورتان آقای عراقچی چگونه چالشهای کنونی منطقه را مدیریت میکند؟
در دستگاه دیپلماسی هر کدام از اعضا در راستای منابع ملی فعالیت میکنند، از همین رو هر کدام ممکن است گرایشات سیاسی خاصی داشته باشند اما همانگونه که در اساسنامه وزارت خارجه ذکر شده است فارغ از عضویت و تعلق خاطر به حزب یا تفکری که دارند باید در راستای منافع ملی گام بردارند.این یک ویژگی بسیار قابلتوجهی است، به همین دلیل اعضای خانواده وزارت خارجه جدا از اینکه چه دولتی سر کار بیاید همگی در خدمت وظیفه خطیری هستند که برعهده آنها گذاشته شده است. خوشبختانه آقای دکتر عراقچی فرزند وزارت خارجه هستند. از ویژگیهای مثبت ایشان این است که هم در مسائل دوجانبه فعالیت داشتند و هم درمسائل بینالمللی. از طرف دیگر هم در درون کشور و وزارت خارجه مسوولیت و مدیریتهای مختلفی را برعهده گرفتهاند و هم در بیرون از ستاد نیز به عنوان سفیر فعالیت داشتند. این نشاندهنده آن است که بر مسائل جامع سیاست خارجی اشراف کامل دارند. ایشان به دلیل مسوولیتی که در شورای راهبردی روابط خارجی برعهده داشتند از تحولات کنونی منطقه و جهان دور نبودهاند. در این فاصله بحثهای منطقهای شکل جدیتری گرفته است، به ویژه در 11 ماه گذشته و بعد از اینکه اسرايیلیها به دنبال عادیسازی روابط در منطقه بودند. طرحی که کشورهای غربی به ویژه امریکاییها و بعضی از کشورهای اروپایی دنبال میکردند این بود که اسرايیل به عنوان یک بازیگر جدید و موثر در منطقه بتواند با کشورهای عربی و اسلامی رابطه عادی برقرار کرده و حضور جدیتر و پررنگتری در خاورمیانه داشته باشد. عملیات توفانالاقصی این معادلات را بههم زد و وضعیت جدیدی حاکم شده است. با عملیات وعده صادق هیمنه اسرايیل شکسته شد. اکنون این بازیگر به لحاظ اقتصادی و نظامی در وضعیت دشواری قرار گرفته است. به لحاظ امنیتی نیز نارضایتیهایی در درون سرزمینهای اشغالی وجود دارد. وضعیت فعلی به گونهای است که ایران نقش فوقالعاده تعیینکنندهای در مدیریت بحران منطقه برعهده دارد. این موضوع را امریکاییها و اروپاییها و همچنین کشورهای عربی و اسلامی منطقه به خوبی درک کردهاند. فعلا بازیگران غربی درصدد برقراری آتشبس هستند. به بیانی دیگر شرایطی باید حاکم شود که اسرايیلیها آتشبسی دايمی را بپذیرند و غزه و فلسطین و مناطقی که طی 11 ماه جنگ به آنها وارد شدند را ترک کنند. این اتفاق برای تلآویو یک شکست تلقی میشود. به این دلیل که ادعای زیادی داشتند که میتوانند حماس را نابود کنند ولی نتوانستند یک سرزمین بسیار کوچکی که حتی دارای یک ارتش کلاسیک هم نیست را ازبین ببرند. در صحبتهای اخیر آقای دکتر عراقچی وضعیت منطقه به عنوان یک اولویت اعلام شد و بعد از آن ایشان بر مدیریت این بحران و تنشها که البته بخش مهمی از آن به امریکا بازمیگردد، تاکید دارند. دستگاه سیاست خارجی ایران در وضعیت فعلی میتواند نقش بسیار موثری ایفا کند. سیاستهای کلان روابط خارجی ما در سطوح بالاتری طراحی و تدوین میشود. البته وزارت امور خارجه نیز در تصمیمسازی نقش دارد و اجرای این سیاستها و بهکارگیری روشهای خلاقانه و مبتکرانه و برمبنای عزت و مصلحت کشور، آن چیزی است که از وزارت خارجه انتظار میرود. یکی از مهمترین مسائلی که آقای عراقچی با آن روبهرو است ایجاد وحدت و انسجام میان کشورهای عربی و اسلامی منطقه است و همچنین تدوین طرحی برای جلوگیری از تجاوزات و جنایات رژیم صهیونیستی و عقب راندن کشورهایی که قصد مداخله در منطقه را دارند.
یکی از موضوعاتی که آقای پزشکیان در فضای انتخاباتی بر آن تاکید داشتند تلاش برای تنشزدایی با غرب و کاستن از میزان تحریمها بود. مشخصا بخش اعظمی از این تنشها به دلیل متغیرهای موجود در این رابطه به شکل روابط ایران و امریکا و همچنین کشورهای اروپایی مرتبط است. به نظر میرسد در مسیر تنشزدایی با غرب دولت کنونی با چالشهایی جدی روبهرو خواهد بود. از طرفی دیگر انتخابات امریکا را پیش رو داریم. هم ترامپ و هم هریس در کمپینهای انتخاباتی خود به نوعی ایران را تهدید تلقی کردهاند.
دیدگاه شخصی من این است که در مسائل کلان تفاوتی نمیکند چه فردی از چه حزبی وارد کاخ سفید شود. به این دلیل که یک سیاست کلی خصمانه هم توسط جمهوریخواهان و هم دموکراتها نسبت به ایران طراحی شده است. بنابراین خیلی نباید برای ما تعیینکننده باشد که چه حزبی و چه فردی در امریکا روی کار بیاید. آن چیزی که مهم است این است که هیات حاکمه و قوه عاقلهای که در امریکا سیاستها را طراحی میکند باید از خصومتهای این کشور نسبت به ملت و کشور ما دست بردارند. اگر این تغییر سیاست از طرف آنها مشاهده شود، میتواند مبنای یک بازیابی و ارزیابی نسبت به مسائل گذشته قلمداد شود. بنابراین فکر میکنم انتخابات امریکا از این نظر میتواند مهم باشد که روشهای روسای جمهور ممکن است متفاوت باشد، به بیانی دیگر شیوههای عملکرد دموکراتها با جمهوریخواهان با یکدیگر تفاوت دارد، به ویژه جمهوریخواهان از رویکرد تندتری پیروی میکنند، در دوران ریاست آقای ترامپ شاهد بودیم که ایشان به هیچ تعهدی پایبند نیست. ريیسجمهوری امریکا نه در ارتباط با ایران، بلکه در تعاملات این بازیگر با اروپاییها و توافق بینالمللی که به محیطزیست و تغییرات آب و هوایی مرتبط میشد نیز متعهد نماند. تحلیل من این است که با تغییراتی که در یکی، دو ماه گذشته در امریکا رخ داد شانس خانم کامالا هریس از آقای ترامپ بیشتر است. اما آنچه در شرایط کنونی مهم است این است که این بحرانی که میان ایران و امریکا وجود دارد مدیریت شود. مدیریت شدن به معنای ایجاد رابطه مستقیم نیست. به معنای این است که سعی کنیم به منافع مشترکی که می توانیم در موضوعات مختلفی داشته باشیم دسترسی پیدا کنیم. برای مثال وضعیت فعلی خاورمیانه و غرب آسیا نشاندهنده این است که اسرايیلیها برای نجات خودشان به دنبال درگیر کردن کشورهای مختلف در جنگ هستند. به هر قیمتی می خواهند پای امریکا را به جنگ باز کنند. این سیاست اسرايیلی ها مورد تایید مقامات امریکایی نیست، به خصوص دموکراتها خواهان این نیستند که وارد جنگی شوند که هزینههای زیادی برای آنها در منطقه خواهد داشت و به سرعت به سایر کشورها گسترش پیدا میکند. سیاست مقامات امریکایی جلوگیری از گسترش جنگ در منطقه است. اتفاقا ما نیز به دنبال ثبات و امنیت در منطقه هستیم. ما به عنوان یک کشور قدرتمند، امنیت منطقه را امنیت خود و پیشرفت منطقه را در گروه همکاری همه کشورهای منطقه و کشورهای اسلامی منطقه میدانیم. بنابراین اولویتهای سیاست خارجی ما باید عمق بخشیدن به روابط دوستانه به کشورهای همسایه، همکاریهای جمعی در بخشهای امنیتی و اقتصادی و همچنین طراحی برای توسعه و پیشرفت منطقه باشد. لازمه این کار ایجاد ثبات و جلوگیری از درگیری و جنگ است. سیاست ما نیز تاکنون برای جلوگیری از آتشافروزی و مقابله با تروریسم و همچنین جلوگیری از مداخلات خارجی نیز بوده است. بنابراین، این موضوع خود میتواند نقطه اشتراک میان منافع ما و منافع امریکا باشد و اتفاقا میتواند در مدیریت بحران نقش داشته باشد. قبلا نیز این نقطه اشتراک را در رابطه با مساله افغانستان و همچنین در وضعیتی که در عراق رخ داد، مشاهده کردهایم. مدیریت این شرایط احتیاج به یک خلاقیت و طراحی و یک نقشه راه دارد که انشاءالله آقای دکتر عراقچی و همکاران ما در وزارت امور خارجه کمک میکنند تا به بهترین شکل اجرا شود. این در شرایطی است که فعلا امریکاییها در سیاستهای کلان خود تجدیدنظر نکرده باشند. هر زمان که به واقع نشان دهند قصد دارند دست از رفتار خصمانه خود بردارند و بخواهند از منافع رابطه با کشور قدرتمندی با ایران برخوردار شوند آن زمان شاید زمینه برای بحثهای دیگری نیز به وجود آید.
در مواجهه با اتحادیه اروپا نیز طی سه سال اخیر و به دلیل وقوع جنگ اوکراین تنشها میان ایران و کشورهای اروپایی افزایش یافته است و بارزترین نمود آن تصویب قعطعنامه علیه ایران در نشست فصلی شورای حکام بود. بارها ایران به فعالسازی مکانیسم ماشه تهدید شده است. این چالشها را باید چگونه مدیریت کرد؟
اروپاییها دچار نوعی سردرگمی هستند. از یک طرف به دنبال این هستند که یک هویت مستقلی داشته باشند و به یک شکلی استقلال خود را نیز به نمایش بگذارند. در بحث برجام شاهد بودیم برای اولینبار اروپاییها برای حل بحران بینالمللی تلاش کردند که از طریق مدیریت بحران با میدانداری خودشان این کار را انجام دهند. تروئیکای اروپایی بعد از خروج ترامپ از توافق هستهای خیلی سعی کردند که این موضوع را به نتیجه برسانند تا نشان دهند که به صورت مستقلانه می توانند تاثیرگذار و دارای هویتی تعیینکننده باشند. از طرف دیگر ترامپ سیاست تندی را نسبت به کشورهای اروپایی اتخاذ کرد و اعلام کرد که برای حفظ امنیت کشورهای اروپایی حاضر نیست هزینه کند. بحث ناتو مطرح شد و بحث اینکه سهمی که باید کشورهای اروپایی داشته باشند افزایش پیدا کند. این موضوع هزینههای اروپایی را افزایش داد. اروپا در این مقطع باید ثابت میکرد آن ادعای استقلال و هویتی که به دنبال آن است چقدر دست یافتنی است. حداقل در بحث برجام ما شاهد بودیم که نتوانستند یا نخواستند که خروج امریکا را جبران کنند. علیرغم همه ادعاهایی که داشتند و مدعی بودند که ما ادامه می دهیم و سعی میکنیم تعهداتی که نسبت به ایران در این توافق داریم را اجرا کنیم. یا روشهایی را پی میگیریم که ایران بتواند به لحاظ اقتصادی روابط عادی خود را داشته باشد. بنابراین اروپا اول باید تکلیف خود را روشن کند. در قضیه مربوط به اسرايیل نیز شاهد هستیم که آنها همصدا با سیاستهای امریکا وارد میدان شدند و در سایه امریکاییها حرکت میکنند. این موضوع برای اروپاییها نقطه ضعف است. تا زمانی که نتوانند هویت مستقل داشته باشند در همان زاویهای قرار میگیرند که امریکاییها قرار دارند. اروپاييها همچنان تحت سایه قدرت امریکاییها عمل میکنند و نتوانستهاند سیاست مستقلی را داشته باشند. آنها اگر موضع احترام متقابل و مواضعی برابر در قبال ایران را دنبال کنند حتما زمینه برای همکاری بسیار فراهم است. وضعیت اقتصادی اروپا و کشورهای اروپایی به گونهای است که ما میتوانیم مکمل یکدیگر باشیم. آنها نیازهای مختلفی به ویژه در حوزه انرژی دارند که ما میتوانیم تامین کنیم. ما نیز میتوانیم نیازهایی که در زمینه ماشینآلات و فناوری داریم را از طریق آنها تامین کنیم. هرچند ایران همزمان در کنار بازیگرانی چون روسیه و چین نیز که در دوران سختی کنار ما قرار داشتند، قرار میگیرد. این به معنای آن نیست که ما در سیاست خارجی فقط قصد داریم یک طرف یعنی کشورهای قدرتمند در شرق مانند چین و روسیه را انتخاب کنیم و چشم از کشورهای دیگر برداریم یا اینکه مثلا اگر روابط ما با اروپا و کشورهای غربی بهتر شد دیگر نیازی به روسیه و چین نداشته باشیم. در سیاست خارجی دولت آقای پزشکیان «روابط خارجی متوازن» ذکر شده است. اینکه از همه ظرفیتها استفاده شود. همانطور که روسیه و چین ظرفیت بزرگی دارند هند و ژاپن و کره و برزیل و آفریقا نیز ظرفیتساز هستند. امریکای لاتین نیز دارای ظرفیتهای بسیاری است. در اروپا نیز این ظرفیتها قابل مشاهده است هم در شرق اروپا و هم در غرب اروپا و هم در مرکز اروپا. بعضی کشورهای اروپایی و امریکا با رفتار خصمانه خود نیز روابط خیرخواهانه ما را تحت تاثیر قرار میدهند. مقصر طرفهای مقابل هستند. آنها با تجدیدنظر روابطشان با ایران می توانند با ایران تعاملی مثبت داشته باشند و ایران در مرکز یک بازار بسیار جذاب 600 میلیونی قرار گرفته و فعالیتهای اقتصادی خوبی را در کل منطقه دنبال کند. در همین راستا میتوان گفت هر کشوری براساس ظرفیتی که دارد میتواند در تامین منافع ملی ما نقش داشته باشد. ما هیچوقت خودمان را از این فرصت محروم نخواهیم کرد، مگر اینکه طرف خارجی ما خود نخواهد از روابط دوستانه روابط دو طرفهای را تامین کند.
اولویت آقای عراقچی برای مدیریت سیاست خارجی در میانه این تنشها و تحولات چه در منطقه و چه در مواجهه با امریکا و اروپا چه خواهد بود؟ یا چه باید باشد؟
ایشان اولویتهای خود را اعلام کردند. در هر صورت اولویت اول ما بحث همسایگان و منطقه خواهد بود. حتما به زودی فعالیتهای جدی و مستمری را در رابطه با کشورهای همسایه و عربی منطقه شاهد خواهیم بود. این فعالیتها به منظور طراحی راهحلی برای حل بحران فلسطین ترسیم شده است. تکیه بر دیپلماسی اقتصادی به ویژه در رابطه با همسایگان یک اولویت جدی خواهد بود. همه دستگاهها و سازمانهای مختلف برای بهتر عمل کردن خود نیاز به یک روابط خارجی سازنده و برمبنای دیپلماسی اقتصادی فعال دارند. وزارت خارجه میتواند نقش هماهنگکننده و تسهیلکننده برای همه سازمانها و دستگاهها داشته باشد که مسائل اقتصادی محور اصلی فعالیت در روابط خارجی باشد. در این میان تقویت بودجه و امکانات وزارت خارجه میتواند مورد توجه قرار بگیرد، چراکه آقای دکتر پزشکیان با توجه به مواضعی که داشتند باید عنایتی جدی به وزارت خارجه داشته باشند. همانطور که مقام معظم رهبری بارها تاکید کردند که وزارت امور خارجه نیمی از وظایف دولت را برعهده دارد و نیمه بیرونی فعالیتها را باید دنبال کند. در همین راستا همه باید به آقای دکتر عراقچی و دستگاه دیپلماسی کشور کمک کنیم که انشاءالله یک عملکرد بسیار مناسبی برای رفع مشکلات و کمبودها و رفع تحریمها وسختیها و تسهیل فعالیتهای اقتصادی بخش خصوصی و نهادهای دولتی در خارج از کشور داشته باشیم که آثار این فعالیتها و عملکرد بتواند فشارها را از روی دوش مردم کم کند. وضعیت رفاهی و معیشتی مردم را ارتقا ببخشد و همه این موارد در سایه ارتقاي جایگاه وزارت خارجه است. متاسفانه جایگاه وزارت امور خارجه طی سالهای گذشته به دلایل مختلفی تضعیف شده است.