• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5853 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۰ شهريور

درباره نمايش «من و گربه پري» به كارگرداني شهره سلطاني

مصائب اهلي كردن گربه‌ به دست پري

نمايش «من و گربه پري» مي‌خواهد نقدي باشد بر رابطه انسان شهري امروز با حيوانات خانگي اما...

محمدحسن خدايي

فضاي كمدي نمايشنامه «من و گربه پري» سيمين اميريان با سويه‌هايي سوررئاليستي‌‌، تلاش دارد به رابطه انسان شهرنشين امروزي با حيوانات خانگي بپردازد. براي اين منظور، يك گربه در نظر گرفته شده تا فضاي آشنايي براي مخاطبان تداعي شود اما در ادامه اين آشنايي دلپذير با مناسبات فراواقعي و عجيب‌وغريب جايگزين مي‌شود. به هر حال گربه‌ها را مي‌توان از محبوب‌ترين حيوانات خانگي در زندگي شهرنشيني در نظر گرفت كه اين روزها مهمان خانه انسان‌ها شده‌‌اند. حال اگر اين موجود مرموز و دست‌داشتني اين امكان را داشته باشد كه به گفت‌وگو با اهالي خانه مبادرت بورزد محبوبيتي دو چندان كسب خواهد كرد. سيمين اميريان در مقام نمايشنامه‌نويس، از رئاليسم اجتماعي اين روزهاي طبقه متوسطي فاصله مي‌گيرد و به سرنوشت گربه‌اي مي‌پردازد كه به موازات اهلي ‌شدن، امكان سخن ‌گفتن مي‌يابد. البته حضور نابهنگام اين موجود مرموز، نه به ميانجي بدن‌مندي يك گربه واقعي كه كمابيش از طريق بدن شخصيت «ساسان» ممكن مي‌شود. به عبارت ديگر، دو ساسان در صحنه حاضر هستند و به نوعي دو زمان‌مندي را بازنمايي مي‌كنند. ساسان 2 زمان حال صحنه‌اي را بازي مي‌كند و مي‌توان گفت، در گذشته‌اي حضور دارد كه ساسان 1 در حال روايت كردنش است. تمهيد خلاقانه‌اي كه سيمين اميريان در اين زمينه به‌كار بسته، يكي ‌شدن گاه و بي‌گاه گربه و ساسان 1 است كه در جايگاه راوي مي‌شناسيمش. بنابراين يك بازيگر مي‌تواند توأمان ساسان یک و گربه باشد و ميان اين دو فضا و دو بدن‌مندي در رفت‌وآمد. به‌ لحاظ شكلي، نمايشنامه با اين تمهيد روايي، به خوبي توانسته گذشته‌ و اكنون را به موازات يكديگر بر صحنه احضار كرده و اتصالاتي مابين اين زمان‌ها برقرار كند. 
 اما به لحاظ مفهومي، ايده‌هايي كه نمايشنامه مطرح مي‌كند، حرف تازه‌اي در باب حقوق زنان ندارد. به ديگر سخن، اينجا همان نظريات كليشه‌اي در باب حقوق زنان از زبان شخصيت ابن‌الوقتي چون پري بيرون مي‌آيد و خبر چنداني از پيچيدگي وضعيت زنان ايراني در مناسبات اجتماعي اين روزها نيست. نمايشنامه «من و گربه پري» از اين باب يك روايت محافظه‌كارانه از كنش‌ورزي زنانه است. چرا كه شخصيت پري چنان بازنمايي شده كه نه شغلي داشته باشد و نه انگيزه‌اي براي نگهداري از حيوان خانگي‌. پري به ‌واقع در كليشه‌اي‌ترين شكل ممكن نمايان شده و فيگوري است مبتني بر تن‌آسايي و مسووليت‌ناپذيري. اما متن نمايشنامه در آن دقايقي كه به رابطه ساسان و گربه مي‌پردازد تا حدودي از كليشه‌ها عبور كرده و سرنوشت مشترك هر دو را چنان به نمايش مي‌گذارد كه يادآور فلسفه اخلاق در رابطه با حقوق حيوانات باشد. ساسان و گربه هر دو موجوداتي تنها هستند كه به اجبار تن به اخته ‌شدن داده‌ و ميل فرزندآوري را براي هميشه از دست داده‌اند. عمل وازكتومي ساسان به درخواست پري، استعاره‌اي است از ستروني و حذف شدن از عرصه نمادين؛ آن‌ هم در جايگاه يك مرد يا همسر. گويا گريزي از اين مساله براي ساسان و گربه پري وجود ندارد و باید به دستورات و درخواست‌هاي خارج از منطق پري گردن نهاده شود. از اين منظر، سيمين اميريان توانسته نقدي بر فرهنگ عمومي جامعه وارد كند و مسووليت شهروندان در قبال حيوانات خانگي را گوشزد كند. اينكه بشر امروزي به دليل زندگي در شهرهاي بزرگ و تمناي استفاده از مواهب مدرنيته، تنهاتر از گذشته شده، حرف تازه‌اي نيست؛ اما مساله مهم بي‌شك اين خواهد بود كه اين موجود مدعي، قبل از اينكه به نگهداري از حيوانات در خانه و كاشانه خويش مبادرت بورزد، باید در باب اخلاقي بودن اين عمل به خوبي تأمل كرده و با پديدار شدن كوچك‌ترين مشكلات پيدا و پنهان، به آساني هر بلايي كه اراده كرد بر سر حيوان بينوا آوار نكند. واقعيت تلخي كه در رفتار پري در قبال گربه‌اش مشاهده مي‌شود و روح خسته ساسان را مي‌آزارد. اين مساله به تدريج بدل به مصيبتي اخلاقي شده و لاجرم، هويت ساسان و گربه پري را به امري مشترك و محنت‌افزا تبديل مي‌كند. اين‌هماني مابين ساسان و گربه پري، نتيجه بي‌واسطه عدم مسووليت‌پذيري پري است. زني كه بعد از آوردن حيوان خانگي، اخلاقياتش تغيير كرده و تو گويي درصدد كنترلگري ساسان از طريق گربه‌اي است كه ديگر دوستش ندارد و فكر مي‌كند به راحتي مي‌تواند دورش بيندازد.
 از منظر اجرايي، شهره سلطاني به متن نمايشنامه تا حدود زيادي وفادار مانده است. نقش پري را خودش بازي كرده و به نسبت در اين زمينه موفق است. اما شايد بيش از اين بتواند بر اغواگري خويش بيفزايد و در بعضي صحنه‌ها، تغافل ويرانگرتري را در قبال شخصيت‌ها از خود بروز بدهد. همچنين كه جنس بازي بهروز پناهنده و مجتبي رجبي معمار، در بازنمايي شخصيت ساسان‌ 1 و 2 متفاوت است و گويي با دو كاراكتر متفاوت مواجه هستيم. بهروز پناهنده ساسان 1 را درون‌گرايانه و با طمانينه بازي مي‌كند و در مقابل مجتبي رجبي معمار، نقش ساسان 2 را برون‌گرا و سهل‌انگارانه به نمايش مي‌گذارد. يك تضاد دلنشين كه بعضي صحنه‌ها را تماشايي مي‌كند؛ في‌المثل هنگامي كه هر دو ساسان كنار هم قرار گرفته و با يكديگر گفت‌وگو مي‌كنند. مخصوصا وقتي كه ساسان 1 توأمان نقش گربه را هم بازي مي‌كند و نوعي هم‌آميزي نقش‌ها و زمان‌ها شكل مي‌يابد. 
 طراحي صحنه، كمينه‌گرايانه (مينيماليستي) است. شيوا حسيني تلاش كرده فضاهاي مختلف يك خانه را از طريق استفاده از اشيايي چون ميز و صندلي و همچنين اشيايي كه بر ديوار آشپزخانه نقاشي شده‌اند تعين مادي ببخشد. بنابراين فضايي كه به تماشاگران نزديك‌تر است با اشيايي واقعي مبلمان شده و هر چه فاصله بيشتر مي‌شود شاهد انتزاعي شدن طراحي صحنه هستيم. از اين باب، طراحي صحنه، تا حدودي توانسته فضاي پر تنش و اتميزه خانه را بازتاب بدهد و نورپردازي موضعي بعضي صحنه‌ها، اين تنهايي و منازعه را شدت ببخشد.  
 در نهايت مي‌توان گفت اجراي نمايش «من و گربه پري» تا حدودي اين امكان را دارد كه نقدي باشد بر رابطه انسان مدرن ايراني با حيوانات خانگي. اما همچنان مي‌بايست به لحاظ نظري و از منظر فلسفه اخلاق، بيش از اين خود را تقويت كند و موضعي راديكال‌تر بگيرد. اين رويكردي است كه اجرا در رابطه با خوانش خويش از زنان فمینيست بيش از اينها بايد به آن فكر كند و سياست بازنمايي‌اش را در نسبت با واقعيت اين روزهاي زنان از نو صورت‌بندي كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون