برنامهاي براي تفكر و مباحثه با مخاطب
يونس شكرخواه گفت: در برنامه «سپنج» معنا كاملا صيقل خورده بود و خبري از حرفهاي كليشهاي نبود و همين كليشهاي نبودن يكي از دلايل مهم جذابيت برنامه براي مخاطبان بود.
اين مدرس ارتباطات و روزنامهنگاري كه مهمان قسمتي از برنامه «سپنج» با اجراي رضا درستكار بود در ادامه درباره ويژگيهاي اين برنامه گفت: برنامه «سپنج» به بهترين شكل از يك پلتفرم استفاده كرده، البته در همه جاي دنيا پلتفرمها تحت عنوان narrowcasting (ارسال پيام براي بخش محدودي از جامعه) شناخته ميشوند. در narrowcasting به موضوعات خاص پرداخته ميشود. همانطور كه در شبكههاي تلويزيوني سراسري كشورمان هم برخي از شبكهها يك ماموريت و شعار خاص دارند در narrowcastingهايي مثل فيليمو، فيلم نت، نماوا و امثال اينها برنامههايي با موضوعات خاص براي مخاطبان محدود به آن موضوع ساخته ميشود و در اين ميان به نظرم برنامه سپنج استفاده درستي از narrowcasting در برابرbroadcasting (ارسال پيام براي بخش وسيعي از جامعه) كرده است. مهمتر از همه اينكه انتخاب خوب و درست كلمه «سپنج» و اجراي توانمند مجري برنامه باعث شده كه اين برنامه فقط يك مصاحبه نباشد و مخاطب را به يك بحث دعوت كند چون در دستهبندي تاكشوها دو نوع دستهبندي وجود دارد؛ يكي از جنس مصاحبه و ديگري از جنس بحث. سپنج از نوع بحث است. وي با بيان اينكه پرداختن به موضوعاتي از جنس معناي زندگي و چيستي آن در پلتفرمها و narrowcastingها مناسب است، افزود: طرح بحث موضوعاتي از جنس چيستي و معناي زندگي ميتواند با مخاطبان خاص ارتباط برقرار كند و ثمربخش باشد چون در تاكشوهايي كه به يك بحث دامن زده ميشود، مهمان برنامه ناچار است كه در قلمروي يك واژه حركت كند نه اينكه جوابهايي از جنس بله - خير يا به اصطلاح جوابهاي بسته به سوالات بدهد. در واقع مهمانان اين برنامه وقتي وارد اين بحث ميشوند ميدانند كه نميتوانند حرفهاي مهمانان قبلي را تكرار كنند و اگر هم تكراري بنا به بحث پيش آيد به معناي فراواني در يك تحليل محتوا و اهميت آن موضوع است كه افراد مختلف را درگير كرده است. علاوه بر اينها خوشبختانه مباحث برنامه فقط در حد چرايي نيست و «چطور«ها هم در اين برنامه مطرح ميشود و بنا به تجربه شخصي، من فكر ميكنم جناب درستكار كه مسووليت اجراي برنامه را داشتند توانست من را از زاويه ارتباطات تا حدود زيادي به مباني فلسفه ارتباطات نزديك كند بنابراين بدون هيچ ترديدي ميتوان گفت كه ساخت چنين برنامههايي ثمربخش است و حتي ميتواند بعدها تبديل به كتاب شود، كتابي با موضوع كاويدن يك واژه (سپنج) توسط افراد گوناگون، از مناظر مختلف. ضمن اينكه پاسخ به سوالات برنامه فقط از جنس فلسفه نيست بلكه ناچارا به نوعي با علم هم مرتبط ميشود.
اين استاد ارتباطات در خصوص بازخوردهايي كه از برنامه گرفته نيز توضيح داد: همه بازخوردهايي كه من از برنامه گرفتم بلااستثنا پيرامون مفيد بودن برنامه بود و بسياري از دوستان من نه تنها فقط درباره برنامهاي كه من حضور داشتم بلكه بهطور كلي درباره اين برنامه احساس رضايت داشتند و به نظر من اين مفيد بودن فقط به خاطر محتوا نيست بلكه به خاطر عوامل ديگري مثل شكل اجرا، طراحي صحنه، طراحي نور درست بود. از نظر من در اين برنامه، معنا كاملا صيقل خورده بود و خبري از حرفهاي كليشهاي نبود و همين كليشهاي نبودن خود يكي از دلايل مهم جذابيت برنامه براي مخاطبان بود. با اين اوصاف ميتوان گفت ديدن اين برنامه صرفا به معناي وقتگذراني نيست.
وي در پايان گفت: نبايد توقع داشت كه با ساخت يك برنامه، مخاطب متفكر و فرهيخته تربيت كرد و البته بهتر است بگويم نه تنها با اين برنامه بلكه با دهها رسانه هم نميشود چنين كاري را كرد چون رسانه نميتواند يك سويه فرهنگ، تفكر و راهنما بيافريند اما ميتواند سطوح و لايههايي را در برابر مخاطب قرار بدهد و مخاطب آن اطلاعات را وارد سيستم ارزشي- فرهنگي خودش كند و در آن عرصه است كه يك نوع تقلا و تكاپو براي درك بهتر از موضوعات فراهم ميشود به عبارت ديگر چنين برنامههايي ميتواند نگاههاي بينرشتهاي و فرارشتهاي، همگرايانه و آشتيجويانه به وجود بياورد و اين دستاورد و موفقيت كمي نيست كه ديگران به سمت يك نوع بازآفريني مايملك فكري و تاليف تفكري دعوت شوند.