ظرفيت اجتماعي جوانانتان را فراموش نكنيد
زهرا نصيري
در ايام تبليغات انتخابات رياستجمهوري اخير ويديويي كوتاه از مردي منتشر شد كه پدر ۱۲۰سالهاش را در روستايي در خوزستان، بر دوش خود به محل اخذ راي ميبرد. او چند دقيقهاي با خبرنگاران صحبت كرد و به سرعت هم تصاوير او در فضاي مجازي دست به دست شد. تصوير مردي كه ميگفت به نام ايران و براي ايراني آباد و آزاد پدرش را كول كرده تا به محل اخذ راي برساندش و ميخواهند به دكتر پزشكيان راي دهند. تاثير سخنان او آنچنان بود كه دكتر ظريف و آذريجهرمي به عنوان چهرههاي سرآمد ستاد انتخاباتي دكتر پزشكيان با آن مرد زلال تماس گرفتند و اذعان كردند كه آنقدر او درخشان بوده كه تاثير كلامش حتي از متنهاي آماده و سخنرانيهاي از پيش تعيين شده خودشان هم بيشتر بوده و البته كه درست هم گفتند. آن مرد خوزستاني كه در 16 سالگي آرپيجي زن جنگ بود و براي دفاع از ايران، از جان خود گذشت اينبار آمده بود تا به كسي راي دهد كه رگ گردن خود را گذاشته بود تا صداي بيصدايان ايران باشد. حالا دكتر مسعود پزشكيان رييسجمهور همه مردم ايران شده است و كساني هم براي آنكه به وي كمك كنند تا وعدههايش را عملي كند به ميدان آمدهاند و مسووليتهايي را پذيرفتهاند. گرچه در اين ميان كساني هستند كه نه حالا كه در گذشته هم بارها و بارها با ظاهري كه حاكي از خدمت به مردم بوده پا به ميدان گذاشتهاند و رداي خدمت به تن كردهاند، اما با افسوس و دريغ كه پس از مدتي كوتاه آنچه نبايد بشود، شده و ديو پليد فساد به جان و ذهنشان فرود آمده و آبروي آنها كه زلال و ساده سخن گفتهاند با مردم را يكجا بلعيده و تمام روياهاي ملتي را يك شبه بر باد دادهاند.
حالا كه كار سخت انتخاب وزرا به پايان رسيده و دولت آماده انتخاب استانداران و سپس مديرانكل ميشود بايد با صداي بلند بگوييم دقيقا مثل آن روزها كه ميگفتيد و ميگفتيم كه فرق ميكند چه كسي رييسجمهور باشد، حالا هم بايد بگوييد و بگوييم فرق ميكند كه چه كسي استاندار باشد! فرق ميكند كه چه كسي مديركل يك دستگاه فرهنگي اقتصادي، اجتماعي و سياسي باشد. فرق ميكند كه چه كسي ميخواهد صداي زنان و دختران استان خود باشد. فرق ميكند كه چه كسي ميخواهد صداي بيصداي جواناني باشد كه يا ديده نشدهاند يا شنيده نشدهاند. اين روزها بسياري از خردمندان و دردآگاهان در استانهاي ايران عزيزمان نگران هستند كه مبادا مناصب استاني به حال خود رها شوند و آنها كه نتوانستند راهي به بدنه مركزي دولت بيابند، عزمشان را جزم كنند تا راهي به سوي خدمتگزاري در استاني كنند كه هيچ آشنايي و قرابتي با آن نداشته و ندارند. البته در اين ميانه گلهاي نيز باقي ميماند و آن اينكه ميشد از توان بالا و مثال زدني جوانان و باورمندان به دولت در استانها براي مناصب ملي بهرهها برد و همانگونه كه در شوراي راهبردي براي انتصاب مديران سازوكاري براي تحقق اين مهم فراهم شد در استانها نيز با تكيه بر ديدگاههاي احزاب و استفاده از خرد جمعي و رعايت احترام بزرگان در عرصههاي مختلف افرادي را معرفي كرد و به كار گمارد تا چينش مركزنشينان براي اداره كشور تا اين اندازه متمركز نباشد. آنكه گذشت و به قول ظريفي فكر فردا كنيم! جواناني كه در ايام انتخابات در شرايطي سخت به ميدان آمدند تا بسياري از افراد را كه رمقي براي آمدن پاي صندوقهاي راي نداشتند، مجاب كنند تا به نام ايران به دكتر پزشكيان راي دهند را دريابيد. آنها نيز همچون مسعود ملت ايران رگ گردن خود را گرو سپردند و از جان دل مايه گذاشتند تا تغيير حاصل شود. حال بحث بر سر آن نيست كه بايد سهم آنها كه كمك كردند تا امروز دكتر پزشكيان رييسجمهور باشد را بدهيد، نه هرگز! بلكه سخن آنجاست كه بايد كساني در مناصب مختلف گمارده شوند كه باور قلبي و اعتقاد منطقي و عقلي به دولت چهاردهم دارند و بساط كساني كه سالهاست با گفتن اينكه ما سياسي نيستيم و تنها براي خدمت كردن خلق شدهايم را برچيد. اينها سالهاست كه از يك صندلي مديريتي كه غالبا هم به ايشان بيربط است به صندلي مديريتي ديگري كه اتفاقا بيربطتر از قبلي هم هست، گمارده ميشدند بيآنكه كاري از پيش برند و تنها از پستي به پست ديگر منتقل شدهاند و چنان آن جايگاه را فرسوده و خموده كردهاند كه گاه آدمي ميگويد هيچ اميدي به تغيير آن نيست، اما از آنجا كه ما از قبيله روزنهگشايان هستيم و همچنان اميدوار، باور داريم كه بشود كساني بر سر كار بيايند كه دقيقا در جاي درست خود بنشينند و ابايي نداشته باشند كه طرفدار انديشه حكمراني اين دولت باشند و صد البته كه براي همه كار كنند، حتي مخالفان دولت.
آقاي رييسجمهور
وزراي دولت چهاردهم
به كساني كه در ستادهاي انتخاباتي و احزابي كه در حمايت از دولت به ميدان آمدند، احترام بگذاريد.
بسياري از جوانان خردمند و متخصص و متعهد در دفاتر استاني احزاب در طول دو سال و اندي كه گذشت، تنها به جرم حزبي بودن و عدم همخواني با انديشههاي دولت محترم قبلي كنار گذاشته شدند و مباد كه اينك هم به حكم مصلحتانديشيهاي پدرخواندگان و اطرافيان بلهقربانگويي كه اساسا هيچ اعتقادي به دموكراسي و خرد جمعي ندارند و تنها كارشان چاپلوسي است تا نامشان و نانشان برقرار باشد، باز هم كنار گذاشته شوند.
اينها كه در احزاب و ستادها در ايام انتخابات تلاش كردند جزو باورمندترين افراد به تفكرات اصلاحطلبانه، انقلاب، نظام، امام و رهبري براي سربلندي ايران هستند، فراموششان نكنيد و از اميد و همت بلندشان غافل نشويد.