براي روز جهاني گردشگري و شعار «گردشگري و صلح»
سفر زبان صلح است٭
فرزانه قبادي
ساداكو قرار بود هزار درناي كاغذي بسازد. قرار بود درناهايش به پرواز كه درآمدند صلح و جاودانگي را براي مردم دنيا تعريف كنند و بساط جنگ و خشونت را به هم بزنند. دنياي خشن بزرگترهاي قدرتطلب اما زيبايي دنياي ساداكو و هزاران كودك ديگر را درك نميكرد. هنوز هم در دنياي ما كودكان بسياري قرباني تعصب و خشم و قدرتطلبي بزرگترهايي هستند كه آرزوها و نبوغ و نگاه وسيع آنها را نميبيند و براي آن ارزشي قائل نيست. ساداكو يك آدم معمولي در هيروشيما بود و امروز يك شخصيت شناخته شده است. دختري ژاپني كه قرباني جنگ و بمب اتمي شد؛ اما هميشه آرزوي صلح داشت و همين است كه امروز نامش در تمام جهان، همراه با درناها و صلح و عشق به ياد ميآيد. سالانه هزاران نفر در پارك صلح هيروشيما، داستان زندگي و اميدواريهاي او را، داستان آرزوهايي كه بر بال درناها سوار كرده بود، مرور ميكنند و به يادش درناي كاغذي ميسازند و بندهاي بلندي پر از درناي كاغذي را با خود به يادگار ميبرند. ساداكو تنها كودكي نبود كه قرباني جنگ و خشم و قدرتخواهي بزرگترها شد. حالا كه قرار است روز جهاني گردشگري با عنوان «گردشگري و صلح» گرامي داشته شود، نميتوان از ساداكو و قصه زندگي او و تاثيري كه بر جهان ما دارد چيزي نگفت. او بخشي از يك داستان تلخ است كه گردشگران رد پاي آن را در هيروشيما دنبال ميكنند، اما آنچه درنهايت دستگيرشان ميشود، نه خشونت و جنگ و تلخي كه نياز به صلح در جهان است.
در جهاني كه هر گوشه از آن در آتش خشم و تعصب و جنگ ميسوزد، گفتن از صلح و سفر شايد كار سادهاي نباشد، اما ضروري است. دنياي امروز ما با اين همه داغ و رنج، نياز به يك التيام و مرهم دارد. جهاني كه تفنگهايش به روي كودكان و زنان آتش گشودهاند و ايمان سربازانش در فرمانبري از مافوق تجلي پيدا كرده است. جهاني كه خشونت در آن طرفداران بيشتري دارد تا همدلي و صلح. در چنين جهاني قرار است فعالان گردشگري در گرجستان دور هم جمع شوند و درباره صلح بگويند و اينكه چطور آدمها با سفر كردن ميتوانند زمينهساز صلح شوند. گردشگري لزوما نميتواند منجر به برقراري صلح شود، اما در ارتباط مردمان سرزمينها با يكديگر ميتواند زمينهاي براي گسترش صلح فراهم كند.
گره خوردن مفهوم گردشگري و صلح را ميتوان در بعدي وسيعتر تحليل و بررسي كرد. صلح در لغت به معناي «آشتي و پايان جنگ» است، اما مفهوم گستردهتر آن دوستي اجتماعي، همدلي، مهرباني، عدالت و برابري به دور از خشونت و خصومت است. آنجا كه انسان در صلح با طبيعت پا در سفر ميگذارد يا در مواجهه با اقوامي از سرزميني ديگر با افكار و باورها و آدابي متفاوت از او، پذيراي تمام تفاوتها شده و مهمان سفره آنها ميشود، در حال تجربه مفهومي وسيع و عميق به نام «صلح» است. شرح دقيق اين مفهوم را ميتوان در جمله معروف اسپينوزا هم پيدا كرد: «صلح چيزي فراتر از نبودن جنگ بين دولتهاست. صلح واقعي از درون قلب ما سرچشمه ميگيرد.»
همه متفاوت، همه خويشاوند
در طول تاريخ گردشگران و جهانگردان بسياري حامل پيام صلح براي بشريت شدند. نام آنها در فهرست بلندبالاي مروجان صلح براي هميشه ثبت است. در ميان فهرست ايرانياني كه اين مفهوم را با سفرهايشان گره زدند، نام «عيسي و عبدالله اميدوار» جزو اولين نامهاست. دو برادر كه در دهه 30 شمسي با دو موتوسيكلت، سفري طولاني و ماجراجويانه را به مناطق كمتر شناخته شده دنيا شروع كردند. شعار آنها در اين سفر بر سپر موتوسيكلتشان درج شده بود: «همه متفاوت، همه خويشاوند» و با اين باور و نگاه، به قلب بكرترين نقاط آمازون و قبايل آفريقا سفر كردند. آنها در دورهاي كه خبر از انفجار اطلاعات نبود و رسانهها به اندازه امروز همهگير نشده بودند، با برگزاري نمايشگاه عكس و نمايش فيلم در طول سفرشان و همچنين در ديدار با روساي جمهور، پادشاهان، نخست وزيران و چهرههاي سياسي و فرهنگي كشورهاي مختلف، پيام آوران صلح جهاني بودند. صلحي كه بدون محدوديت و مرز، جهان را پيوسته و در ارتباطي انساني تعريف ميكرد. دبيركل سازمان شهروندان جهاني در سال ۱۳۹۴ به درستي چهارمين نشان شهروندي جهان را به عيسي اميدوار به عنوان نخستين جهانگرد معاصر ايراني كه پيام صلح جهاني را به گوش دنيا رساند، اهدا كرد. جهان پيام اين دو برادر را در ميان ماجراجوييهاي جسورانهشان از قطب تا آمازون شنيد و سالها بعد موزهاي براي مرور خاطرات و تبيين نگاهشان در سفر پر از مخاطره و هيجاني كه طي ده سال پشت سر گذاشتند، در تهران تاسيس شد. هر چند در دنيا موزههاي بسياري به مرور اتفاقات تلخ و تبعات جنگهاي بزرگي كه انسانها آتش آن را روشن كردهاند، ميپردازند و از دريچه مرور جنگها به لزوم برقراري صلح اشاره دارند، اما در موزه برادران اميدوار ميتوان به تماشاي تجربه متفاوتي نشست، تجربهاي كه پر از پذيرش تفاوتها و تاكيد بر اشتراكات انساني است. آنها پيش از آنكه مفهوم گردشگري براي بوميان مناطق بكر دنيا تبديل به مفهومي آشنا شود، ارتباطي دوستانه با قبايل بدوي برقرار كرده بودند، چراكه راه ارتباطشان يك زبان مشترك بود: «صلح». پيامي كه در اين سالها همراه بسياري از گردشگران و مسافران و جهانگردان از كشورهاي مختلف شده است.
صلح؛ توريسم؛ تروريسم
گردشگري و صلح، علاوه بر فرهنگ و ارتباطات انساني و اجتماعي، در ساحت ديگري هم با يكديگر تلاقي پيدا ميكنند و آن دنياي سياست است. آنجا كه دولتها با سياستهاي خود تعيين ميكنند كه جهان شهروندانشان تا چه اندازه بزرگ يا كوچك باشد. آنجا كه مرزهاي قراردادي تبديل به سدي در مقابل گردشگران ميشوند. آنجا كه دولتها با امضا و تفاهم، تعيين ميكنند كه سفر شهروندانشان به نقطه ديگري از جهان آسانتر باشد يا سختتر و آنجا كه منازعه و خصومت و خشونت ميان تفكرات مختلف سياسي و ايدئولوژيك راه خود را به دنياي گردشگران باز ميكند و تعصبات در قالب تروريسم خود را به جهان توريسم تحميل ميكنند و صلح رنگ ميبازد. نمونهها بسيارند براي تمام اين موارد. از اعتبار ويزاي شهروندان كشورهاي مختلف كه سالانه مورد بررسي قرار ميگيرد تا دولتهايي كه شهروندان خود را از سفر به مقصدي خاص منع ميكنند تا عمليات تروريستي در شهرهاي گردشگرپذير كه منجر به ركود گردشگري در آن شهرها يا كشورها ميشود تا دست داشتن دولتها در جنگ يا بروز جنگ در يك منطقه كه مقاصد گردشگري را از فهرست گردشگران خط ميزنند. زمان زيادي نگذشته از حملات تروريستي در استانبول و هزينهاي كه تركيه براي ركود گردشگري بعد از آن حملات متحمل شد يا پاريس، امنترين شهر دنيا براي گردشگران، بعد از حملات تروريستي در سال 2016 براي اولينبار از ليست 10 مقصد برتر گردشگري دنيا خارج شد. در كنار اين اخبار اعداد و ارقام اقتصادي هم بيانگر ضرر و زيان تحميل شده در پي اين اتفاقات به فعالان صنعت گردشگري اين كشورهاست.
آمارهاي سفر در سال 2001 نشان داد بعد از جنگ جهاني دوم، حملات تروريستي 11 سپتامبر بيشترين تاثير منفي را بر گردشگري جهان داشته و براساس آمارهاي شوراي جهاني سفر و گردشگري، اين اتفاق منجر به كاهش 10درصدي سفر در سراسر جهان شد و بالغ بر 8 ميليون و هشتصد هزار شغل را تحت تاثير قرار داد و در مجموع باعث كاهش 1.7درصد از كل GDP جهاني شد. همين آمارها پژوهشگران حوزه گردشگري را به مطالعه دقيقتر ارتباط اين دو مفهوم ترغيب كرد. نوماير يكي از پژوهشگراني كه به بررسي ارتباط گردشگري و صلح پرداخته، مينويسد: «گردشگري نسبت به خشونت و ناامني واكنش منفي و نسبت به صلح واكنش مثبت نشان ميدهد. خشونت هم تاثير كوتاهمدت و هم تاثير بلندمدت بر گردشگري دارد، گردشگران نسبت به تصوير منفي از مقصد گردشگري واكنش نشان ميدهند و اقدامات خشونتبار ميتواند تا مدتها پس از رفع خشونتها و بازگشت امنيت همچنان اين حوزه را تحت تاثير قرار دهد. فقدان جذابيتهاي طبيعي و فرهنگي براي گردشگران به مراتب قابل تحملتر از فقدان امنيت ناشي از ناآراميهاي سياسي است.»
امسال قرار است در دنيايي كه جنگ و خشونت مدتهاست صدر اخبار آن را قُرُق كرده، مفهوم «صلح» مهمان ويژه روز جهاني گردشگري باشد. البته اين نخستينبار نيست كه اين دو مفهوم در سطح جهاني همنشين هم ميشوند، در سال 2001 هم سازمان جهاني گردشگري شعار «گردشگري ابزاري براي صلح و گفتوگوي تمدنها» را به عنوان شعار روز جهاني گردشگري اعلام كرد. انتخاب اين شعار و همچنين تدوين بيانيه نشست سالانه سازمان جهاني گردشگري با نگاه به ايده گفتوگوي تمدنها كه از سوي ايران در سازمان ملل مطرح شده بود، صورت گرفت. در سال 2001 ايران به عنوان ارايهدهنده ايده گفتوگوي تمدنها ميزبان اجلاس سالانه سازمان جهاني گردشگري بود. اما حالا در سالي كه دوباره صلح و گردشگري در يك نشست جهاني همنشين شدهاند، گردشگري ايران احوال خوشي ندارد و از اتفاقات متعدد و پي در پي، زخمهاي زيادي بر پيكرش مانده، بدون آنكه التيامي پيدا كرده و مرهمي بر آن گذاشته باشند. شايد در چنين شرايطي تنها تجلي صلح مرهم گردشگري ايران باشد.
اين جمله كه «صلح آرزوي هميشگي بشر است» گويي در دنياي ما به يك شعار زيبا بدل شده، چرا كه جنگافروزيها و رنجها و خشونتها مجال انديشيدن به صلح را به حاشيه زندگي مدرن ما برده است. تلنگري لازم است تا باز به آرزويمان فكر كنيم.
٭تيتر برگرفته از سخنان مهاتما گاندي