• ۱۴۰۳ دوشنبه ۹ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5868 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۹ مهر

درنگي انتقادي به سازوكارها و فرآيند صدور مجوز موسيقي در ايران

سانسور؛ خط قرمز يا نخ قرمز؟

ملاك‌هاي متغير در بررسي آثار موسيقي، اجراي قوانين را در اين بخش «يك بام و دو هوا» كرده است

عليرضا اميني

در مقدمه اين مطلب مي‌خواهم به نكته‌اي اشاره كنم كه به نظرم بايد به آن توجه شود؛ اينكه آيا براي برخي مميزي‌ها و سانسورها ما با خط قرمز مواجه هستيم يا نخي كه قابل جابه‌جايي است؟ سانسور -يا به اصطلاح رسمي مميزي- هميشه از مسائلي بوده كه مخالفت‌هاي زيادي را به خود متوجه مي‌كند و بارها گفته‌ايم و نوشته‌ايم وجودش در هنر معنايي ندارد، اما برخي صحبت از قانون مي‌كنند و ما بر اين اساس هم اگر بخواهيم به موضوع نگاه كنيم، مي‌بينيم باز هم مبنا قانون نيست؛ در واقع روابط موجود مي‌تواند خيلي چيزها از جمله خط قرمزها را دور بزند.

وزارت فرهنگ و ارشاد سامانه‌اي براي صدور آثار شعر و موسيقي (پنجره وفا) در نظر گرفته است؛ زماني كه در اين سامانه شعري را بارگذاري مي‌كنيد، مرحله اولِ آن انجام شده و در اين مرحله تاييد يا رد آن صورت مي‌گيرد كه بعد از آن مرحله، بايد موسيقي را بارگذاري كنيد. بعد از اينها باقي مراحل انجام مي‌شود و ادامه ماجرا بستگي به اين دارد كه مي‌خواهيد چه كاري با شعر يا موسيقي انجام دهيد؛ بنابراين مرحله اول تاييد شعر و بعد از آن موسيقي است. زماني كه شعري در مرحله‌اي رد مي‌شود، مثل سيستم گذشته نيست كه بتوانيد از شورا وقت حضوري بخواهيد؛ بلكه فقط مي‌توانيد به شوراي شعر اعتراض كنيد. آنها دوباره در هياتي بررسي مي‌كنند و پاسخ مي‌دهند ولي اينكه بتوانيد شورا را ببينيد كاري دور از ذهن است يعني با فشار خيلي زياد و بحث همراه خواهد شد و بايد مثل رجزخواني‌هاي مبارزات صدر اسلام بجنگيد و رجز بخوانيد تا آنها قبول كنند كه شما با شورا ملاقات كنيد. با مقدماتي كه گفته شد كاملا روشن است كه هنرمندان چه مسير دشواري را پيشِ‌رو دارند.

در بعضي از ارايه آثار شاهد هستيم كه برخي افراد اصلا درگير اين مسير نيستند و به راحتي مجوز آثاري كه براي ديگران صادر نمي‌شود، براي اين افراد شبيه آب خوردن صادر مي‌شود! در همين موارد چند مصداق بياورم؛ در اجراي سال ۱۴۰۰ در برج ميلاد، خانم كارشناسي در ارشاد استان تهران، ترانه «مرا ببوس» را از ليست آثار من خط زد و به من گفت: «نمي‌توانيد اين ترانه را اجرا كنيد.» زماني كه علتش را پرسيدم، پاسخ داد: «شعر اين اثر مجوز ندارد.»

البته بنده به مسير خود ادامه دادم و كار ديگري را جايگزين كردم و تفاوت چنداني در پروژه‌ام ايجاد نمي‌شد، اما جالب است كه در حال حاضر حدود دو سال است كه يك گروه كنسرت نمايش با سه خواننده مختلف به ترتيب، اول سالار عقيلي و بعد حجت اشرف‌زاده و بعدتر عماد طالب‌زاده در اجراي دقيقِ خود اين اثر را خواندند.

اين كار مجوزي نداشت نه از صاحبان اثر كه من با خانم پوران وفادار ارتباط داشتم و پرسيدم و نه به‌زعم مسوولان مجوز اجرا داشت، وقتي علت را جويا شدم كه چگونه شعري كه مجوز نداشته حالا مجوزدار شده؛ كارگردان در پاسخ به من گفت: «ما از بالا مجوز گرفتيم»! جاي تعجب است، بالا چيست يا كيست كه ما نمي‌شناسيم؟ من به همان ساختمان و مدير مراجعه كردم و به مدير ساختمان گفتم كه ارگاني بالاتر از شما هم وجود دارد؟ اصلا شما از اين قضايا خبر داريد؟ در همان سال تذكراتي از سوي شورا داده شد و آنها تماس گرفتند و به دليل اينكه قرار بود خواننده كار، سالار عقيلي باشد، من هم با پوران وفادار صحبت كردم و از او اجازه خواستم كه اين كار به مدت چند شب محدود خوانده شود؛ تعاملاتي صورت گرفت و در نتيجه آن قرار شد، تعدادي از كارهاي مجيد وفادار توسط ايشان (سالار عقيلي) اجرا شود. همان موقع هم در آخر پس از سالار عقيلي، حجت اشرف‌زاده هم اين كار را اجرا كرد؛ اگرچه بنا بود فقط با صداي سالار عقيلي اجرا شود. از اين ماجرا گذشت كه من بعد از مدتي ديدم تبليغات اين گروه دوباره شروع شده و اين‌بار خواننده اين كار، عماد طالب‌زاده است و برايم خيلي جالب بود كه چرا چنين اتفاقي افتاده است! همان زمان به كارگردان هم پيام دادم و عنوان كردم كه فكر نمي‌كنم اين‌بار خانم پوران اجازه دهند كه اين اتفاق بيفتد؛ خانم پوران هم اكيدا با اين مساله مخالفت كرده بودند و به من گفته بودند كه «شما به آنها بگو كه به هيچ‌وجه نمي‌خواهم اين اثر اجرا شود.» من اين موضوع را اطلاع دادم و مساله را با دوستم «كامران همت‌پور» هم هماهنگ كردم و به سمع و نظر مديران مجموعه هم رسانديم كه اين كار براي اجرا اجازه ندارد ولي در نهايت آقايان اين كار را اجرا كرده و تيزر آن را هم پخش كردند!

اين نمونه و مصداقي بود كه خودم به‌طور كامل در جريان آن بوده و هستم، اما توجه داشته باشيد كه اين تنها مورد نيست و احتمالا هم نخواهد بود؛ مساله فقط اين ترانه نيست، اثر گلپا «اي از عشق پاك من هميشه مست» كه راغب آن را خوانده و اصل آن مجوز ندارد يا آثار خانم مهستي كه توسط همين خواننده كه نام بردم، در همه جا هم پخش شده ولي كسي منعي برايش نگذاشته و اگر خواننده ديگري بخواند برايش مشكلات مختلفي پيش مي‌آيد. برخي آثار خانم مرضيه كه سالار عقيلي خوانده ولي براي بقيه حساسيت وجود دارد و بسياري مثال‌هاي ديگر!

 

هزينه‌هاي جابه‌جايي خط قرمز

ما از دو منظر به اين موضوع بايد نگاه كنيم؛ اول حقوق آثار و بعد مجوز مقامات. درباره حقوق آثار هم ما زياد گفته‌ايم و همين روزنامه «اعتماد» روي آن تمركز داشته‌ايد حتي موضوع مجوز هم بسيار مطرح شده، اما اينجا من از اين صحبت مي‌كنم كه اگر يك اثر طبق قانون خودشان نبايد اجرا شود، چرا يك فرد ديگري ناگهان مجوز آن را مي‌گيرد؟ اينجاست كه مي‌گوييم روابط حرف اول را مي‌زند نه قانون؛ اينجاست كه مي‌گوييم براي بعضي چيزها خط قرمزي نيست، بلكه نخ قرمز است كه آن هم به لطف مسوولان نسبت به برخي، قابل جابه‌جايي است.

اين روابط، آثار ملي ما را هم زير سوال مي‌برند؛ شايد گفته شود اينها كنسرت نمايش هستند، نه كنسرت و اجراي موسيقي كه حتي اين توجيه هم عذر بدتر از گناه است. ترانه‌هاي قديمي ما مدتي است كه ملعبه تئاتري‌نماها شده‌اند؛ من مي‌دانم كه تئاتري‌هاي حرفه‌اي زيادي داريم ولي تئاتري‌نماهايي هم هستند كه هنر ما را مصادره مي‌كنند. موسيقي و اجراي اُپرا يا تئاتر موزيكال‌ها قانوني دارد كه اجراي آن در اختيار موسيقيدان‌هاست؛ يعني درون‌مايه موسيقي آن مهم‌تر از درون‌مايه تئاتر است؛ چراكه تئاتر بايد براي خود آهنگساز داشته باشد و كار برايش ساخته شود و اصلا يك تئاتر نمي‌تواند به جريان موسيقي وصل باشد. من كاري شبيه به اين هم داشته‌ام. كاري پژوهشي كه در ارتباط با آثار طنز موسيقي ايران يا تئاترهاي تخت حوضي بود كه موسيقي در آن بسيار قوي بود. ما مي‌بينيم در اين كارها كه با عنوان كنسرت-نمايش اجرا مي‌شوند، موسيقي بسيار بيشتر از نمايش است يعني از هشتاد دقيقه كار، شصت دقيقه موسيقي و بيست دقيقه ديالوگ و داستانك است و به نظر من اين كار را نمي‌توانيم اصلا در شمار تئاترهاي صحنه‌اي ببينيم و بيشتر شبيهِ كارهاي اپراي موزيكال است و اينجاست كه بايد بدانيم؛ هر كاري در هر ژانري چارچوب‌ها و مسائل خودش را دارد.

من تاكيد مي‌كنم كه مردمِ ما از لحاظ موسيقي، فقر بصري دارند يعني اگر دقت ‌كنيد دوستانِ شما با شما تماس مي‌گيرند و از شما مي‌خواهند كه كنسرت فلان هنرمند را ببينيد و نمي‌گويند كه كنسرت را بشنويد! موسيقي به عنوان يك هنر شنيداري تبديل به يك هنر ديداري شده به دليل اينكه مردم براي ديدن ساز، موسيقي و هنرمندان محدوديت‌هاي زيادي داشته‌اند، نمايش براي‌شان مهم‌تر از خودِ موسيقي شده است و به همين دليل تئاتري‌نماها راهش را خوب فهميده‌اند كه از ضعف بصري موجود در مردم استفاده مي‌كنند و تئاتر موزيكال‌هايي را طراحي مي‌كنند كه فقط موسيقي است يعني داستان آهنگ‌ها را بازي مي‌كنند و مردم مي‌آيند كه فقط يك آهنگ را گوش دهند و اصلا داستان اهميتي ندارد، چون بسياري از پردازش‌هاي آنها در اين حوزه بسيار ضعيف است و آنقدر روايتگري و داستان‌سرايي اپيزودها بد و غير قابل قبول است كه به هيچ عنوان در ذهن مردم نمي‌ماند و مردم هم فقط به دليل شنيدن ترانه‌ها مي‌آيند؛ در حالي كه هيچ ‌كدام اين افرادِ سازنده، خود را ملزم نمي‌دانند كه برايش اجازه بگيرند؛ اجراي اين ترانه‌ها نيازمند اين است كه از مالكان مادي و معنوي اجازه گرفته شود يعني بايد اين آثار با اجازه اشخاص منتشر شوند؛ از سويي چرا در حوزه موسيقي يك اثر مجوز ندارد ولي همان تحت عنوان كنسرت - نمايش مجوز مي‌گيرد؟ چه هزينه‌هايي صرف مي‌كنند كه خط قرمز براي آنها تبديل به نخ قرمز شود و نخ را هم به راحتي جابه‌جا مي‌كنند؟

 

در سينما و تئاتر آري، در موسيقي نه!

در تيتراژ آثار سينمايي و در همين تئاترها كه پيش‌تر صحبت آن شد، ترانه‌ها و آثار موسيقايي در حساس‌ترين لحظات با همان مجوزهايي كه دوستان از بالا مي‌گيرند، پخش مي‌شود؛ آن هم بدون اينكه از خانواده سازندگان آن ترانه و آهنگ مجوز گرفته باشند و بعد در حوزه موسيقي، همين آثار ممنوع مي‌شوند! اين نكته بايد مورد توجه قرار گيرد كه اولا ما خط قرمز داريم يا نخ قرمز؟ در مرحله دوم اگر اين خطوط قابل جابه‌جايي هستند، به همه هنرمندان بگويند تا همه ياد بگيرند و در آخر هم اگر ارگاني بالاتر از شوراي صدور مجوز وجود دارد، عزيزان به همه ما، آن ارگان را معرفي كنند كه ما و ديگران بتوانيم از آن استفاده كنيم. چگونه و به چه حقي برخي افراد از آثاري كه هنوز وارثان حقوقي آن هستند، بي‌اجازه استفاده مي‌كنند، نمي‌دانم اما اصلي‌ترين مساله اين است كه مسوولان وزارت ارشاد كه حالا در مسند تصميم‌گيري هستند و به تازگي هم در دولت جديد كار خود را آغاز كرده‌اند، اين مسائل و معضلات را بدانند و اين‌طور نباشد كه اجراي قوانين را به صورت يك بام و دو هواي پيشين ادامه دهند.

اگر دغدغه فرهنگي مهم است، مسوولان مربوطه بايد بدانند كه ما فعالان حوزه موسيقي و هنر به اندازه كافي با مشكلات مختلف و متعدد دست و پنجه نرم مي‌كنيم و خطوط قرمز، ما را به اندازه كافي مي‌آزارد و ديگر توان روبه‌رو شدن با چنين تبعيض‌هايي را نداريم و از عهده ما خارج است. اگر چيزي ممنوع است، چرا براي برخي آزاد مي‌شود؟ اين مسائل مهم هستند و بايد تصميم‌گيران براي اين موضوع چاره‌اي داشته باشند؛ وگرنه از هويت ملي ما ديگر چه مي‌خواهد بماند؟ ما به حقوق مادي و معنوي يك اثر فكر كنيم يا به خلق آثارمان و نحوه ارايه‌اش؟ چطور يك اثر مي‌تواند به عنوان ترانه، مجوز دفتر شعر و موسيقي را نداشته باشد و يكي ديگر همان ترانه را روي صحنه به راحتي بخواند؟ اينهاست كه نشان مي‌دهد و ثابت مي‌كند كه آقايان خطوط قرمز را جابه‌جا مي‌كنند و اين موضوع چيزي است كه مسوولان جديد وزارت ارشاد به راحتي مي‌توانند بر آن نظارت داشته باشند و برايش راه‌حلي پيشنهاد كنند تا ديگر شاهد اين مسائل چه به لحاظ حقوق مادي و معنوي آثار و چه به لحاظ تبعيض‌هاي موجود نباشيم؛ كار سختي نيست البته اگر بخواهند و دغدغه اين مسائل را داشته باشند، شدني است.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون