• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5869 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۰ مهر

منتقد محافظه‌كاري نقابدار

محسن آزموده

چند روز پيش دوستي تماس گرفت و گفت: خبر داري فردريك جيمسون درگذشته؟ در 90 سالگي... بالاتر از خيابان فاطمي به سمت ميدان گلها پياده‌روي مي‌كردم. جواب دادم: نمي‌دانستم زنده است! بعيد مي‌دانم نسل جوان خيلي او را بشناسند، البته با آنها زياد مراوده ندارم، اما همان‌هايي كه مي‌شناسم، زياد اهل فلسفه و فيلسوفان و نظريه‌پردازان نيستند. بد نيست اول چند خط راجع به او بنويسم. فردريك جيمسون (متولد 1934، امريكا) يك منتقد ادبي، فيلسوف و نظريه‌پرداز سياسي ماركسيست است. او را عمدتا به خاطر تحليل‌هايش درباره گرايش‌هاي فرهنگي معاصر مخصوصا تحليل‌هايش درباره پست مدرنيته و سرمايه‌داري مي‌شناسند. البته جيمسون را نمي‌توان يك متفكر «پست مدرن» به معناي رايج اين مفهوم خواند. بر عكس او منتقد «پست مدرن»هاست و معتقد است كه پست مدرنيسم، انقطاع و گسستي از مدرنيسم نيست، بلكه ادامه و تداوم آن است. رويكرد ماركسيستي او به پست مدرنيسم به اين معناست كه كماكان در چارچوب انديشه چپ به تحولات سياسي و فرهنگي و اجتماعي مي‌نگرد و مولفه‌هاي اقتصادي را به عنوان واقعيت زيربنايي مدنظر دارد. به تعبير ديگر، جيمسون پست مدرنيسم را منطق فرهنگي سرمايه‌داري متاخر مي‌داند و از اين رو با آن سر سازگاري ندارد. 
در اين مختصر نه مي‌توان و نه ضرورت دارد كه خلاصه‌اي از انديشه جيمسون ارايه كرد. خوشبختانه مشهورترين كتاب‌هاي او يعني «پست مدرنيسم يا منطق فرهنگي سرمايه‌داري متاخر» و «ناخودآگاه سياسي» به فارسي ترجمه شده و شرح‌ها و مقالات زيادي درباره‌اش به فارسي موجود است. آنچه مي‌خواهم به آن اشاره كنم، فضاي فكري و فرهنگي بيست و پنج سال پيش ايران است، يعني زماني كه تازه نام جيمسون در كنار نام‌هاي مشهورتري مثل ژاك دريدا و ميشل فوكو و بودريار و ليوتار و جوليا كريستوا و ... به عنوان متفكراني پست مدرن يا منتقد آن مطرح و مقالات و كتاب‌هاي زيادي درباره افكار و انديشه‌هاي آنها به فارسي ترجمه و تاليف مي‌شد. پست مدرنيسم و پست مدرنيته با همين تعابير يا به عنوان پساتجدد يا پسامدرن يا فرامدرن يا ... سكه روز بود و اقبال به آن زياد. 
عمده اين آثار نوشته يا ترجمه دو گروه بود، نخست برخي منتقدان چپ و چپ‌گرايي كه بعضا خودشان سابقه چپ‌گرايي داشتند و در گشايش نسبي به وجود آمده در سال‌هاي بعد از جنگ، ضرورت بازنگري و بازانديشي در انديشه‌هاي نظري در جامعه را حس مي‌كردند. آنها از هواي تازه مي‌گفتند، از متفكراني كمتر آشنا در ايران، انديشمنداني كه از تاويل‌ها و تفسيرهاي نو دفاع مي‌كردند، بر نسبي‌گرايي و مرگ مولف و نقد ذات‌گرايي تاكيد داشتند و از گفت‌وگو و افق‌هاي آن و گذار به دموكراسي صحبت به ميان مي‌آوردند و راست كيشي ماركسيسم سنتي در ايران را نابسنده و احيانا تنگ‌مايه ارزيابي مي‌كردند. رويكرد كلي اين گروه به پست مدرنيسم مثبت و ايجابي بود و آن را راهي براي مقابله با اقتدارگرايي و نفي سلطه و انحصارطلبي معرفي مي‌كردند. در مقابل برخي چپ‌گرايان بودند كه اگرچه بر بسياري از پيشنهادهاي پست مدرن‌ها صحه مي‌گذاشتند، اما به افراط در اقبال به آن خوش‌بين نبودند و به‌طور كلي پست مدرن‌ها را محافظه‌كاران نقابدار مي‌خواندند كه در ظاهر حرف‌هاي راديكال و شيك و جوان‌پسند مي‌زنند، اما در واقع نظم موجود را تاييد مي‌كنند. فردريك جيمسون از اين دسته اخير بود. 
ويژگي مشترك هر دو رويكرد اين بود كه بر نقش انديشه و نظريه تاكيد داشتند و گفته يا ناگفته، معتقد بودند يا نشان مي‌دادند كه آگاهي‌بخشي و روشنگري فكري مهم‌ترين عامل توسعه يا پيشرفت يا ترقي يا تحول رو به بهبود جامعه است. از اين رو مدام دنبال نام‌ها و كتاب‌ها و جريان‌هاي جديد بودند و هر دو، سه سال يك‌بار، يك يا چند متفكر يا جريان فكري گل مي‌كرد. اين نگرش اكنون ديگر چندان خريدار ندارد. شايد خسته و اشباع شده، شايد هم ديده كه نسل‌هاي قبلي از اين همه ترجمه و تاليف نام‌ها و جريان‌هاي جديد به جاي خاصي نرسيده‌اند. به هر حال حالا اگر به جواني بگوييد فردريك جيمسون درگذشت، خيلي برايش فرق نمي‌كند. سهل است، چه عرض كنم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون