شهرداري و ميراث فرهنگي؛ تقابل يا تعامل؟
فرزانه قبادي
شهرداريها در حوزه حفاظت و احياي ميراث فرهنگي كارنامه قابل قبولي ندارند. اين حقيقتي غيرقابل انكار در بسياري از شهرهاي ايران است. حتي اگر موارد معدود احيا و نجات تكبناهاي تاريخي توسط شهرداريها را هم درنظر بگيريم، باز هم كفه آسيب به هويت فرهنگي و تاريخي شهرها توسط مديران شهري سنگينتر است. براي نمونه كافي است نگاهي به اتفاقاتي كه بناي تئاترشهر در سالهاي اخير ازسر گذرانده و وضعيت فعلي مهمترين چهارراه فرهنگي شهر بيندازيم تا به خوبي درك كنيم كه ناآگاهي مديران از اهميت هويت شهري، چه بلايي ميتواند سر يك محدوده فرهنگي بياورد. مديراني كه در مواجهه با هشدار و مخالفت چهرههاي فرهنگي و كارشناساني كه دغدغهمندانه مقابل اين تصميمات ايستادگي كردند، با هزاران بهانه، تمام اقدامات تخريبي خود را پيش برده و توجيه ميكنند. وضعيت چهارراه وليعصر تهران و بناي تئاترشهر نمادي از بيتوجهي مديران شهري به هويت شهري پايتختي تاريخي است كه در اين سالها ظرفيتهاي فرهنگي بسياري را به سوءمديريتها و لجاجتها و نگاههاي سلبي باخته است. تهران پر است از اين مصاديق كه نشان ميدهند مديران شهري چندان دغدغه ميراث فرهنگي و هويت تاريخي پايتخت را ندارند و سخت بتوان نقيضي براي اين موضوع در شهرهاي ديگر پيدا كرد.
شيراز، اصفهان، مشهد، كاشان، تبريز و بسياري از شهرهاي كشور كه داراي هويت و بافت تاريخي هستند، همواره در مواجهه با توسعه ناموزون و بيضابطه شهري، براي حفظ نمادهاي هويتي خود با چالشهاي جدي دست و پنجه نرم ميكنند. اين درحالي است كه در دنياي امروز شهرداريها در حفظ ميراث فرهنگي و توجه ويژه به مناطق تاريخي شهرها نقش اثرگذاري دارند. مشاركت فعال مديران شهري در حفاظت و مديريت ميراث فرهنگي شهرها -كه صرفا شامل بناها نميشود- در تمام دنيا مورد توجه سياستگذاران است. ايتاليا يكي از نمونههاي موفق در اين زمينه است كه با مديريت صحيح و توسعه متوازن شهري در كنار توجه به ميراث فرهنگي، علاوه بر حفظ هويت فرهنگي و تاريخي، توسعه گردشگري را هم تجربه كرده است. بهطور مثال محدوديتهاي موجود در شهري با مختصات ونيز، تبديل به يك جاذبه پرطرفدار گردشگري شده، از طرفي در عين حفظ هويت معماري شهر، هتلها و مراكز اقامتي مناسبي براي ارايه خدمات به گردشگران طراحي شده است. يا وضع قوانيني سختگيرانه در شهري با وسعت و جمعيت رُم منجر به حفظ هويت بصري و تاريخي شهر در طول ساليان شده است. نمونههاي بسيار ديگر در شهرها و مناطق ديگر اين كشور از جمله شهر باستاني كاتانزارو يا شهر تاريخي ماترا وجود دارد كه نشاندهنده نگاه اصولي به موضوع هويت تاريخي و توسعه شهري و همچنين رويكرد اقتصادي و فرهنگي به گردشگري است. براساس اعلام يونسكو بيش از نيمي از ميراث فرهنگي جهان در ايتاليا قرار دارد و آمارهاي رسمي نشان ميدهد اين كشور سالانه ميزبان بالغ بر 60 ميليون گردشگر خارجي است. اين تناسب، در كنار سياستگذاريهاي صحيح در حوزه فرهنگ، نتيجه مديريت اصولي و نگاه درست به شهر و هويت فرهنگي آن است. در ايران هم قانون وظايفي براي مديران شهري در قبال ميراث فرهنگي تعريف كرده و بر اساس ماده چهاردهم «قانون حمايت از مرمت و احياي بافتهاي تاريخي- فرهنگي» كه در تير ماه 1398 به تصويب رسيده است: «شهرداريها و شوراي اسلامي شهرهاي داراي بافت تاريخي-فرهنگي مصوب، مكلفند در تخصيص بودجه عمراني سالانه شهر، بافتهاي مذكور را در اولويت قرار دهند.» اما در عمل اتفاقات ديگري در بافتهاي تاريخي در حال وقوع است. ازجمله اتفاقي كه در روزهاي اخير در محله عودلاجان تهران افتاده است. براساس اخبار و تصاوير منتشر شده ديواره يك بناي تاريخي متعلق به دوره قاجار توسط شهرداري با سيمان پوشيده شده است. هر چند شهرداري نقش داشتن در اين اتفاق را تكذيب كرده، اما حتي اگر طبق ادعاي مسوولان شهري «خيرين محلي» اقدام به چنين كاري كرده باشند، هم سوال اين است كه چرا اين نهاد در جايگاه مديريت شهري و نهاد ناظر در محلهاي كه در فهرست ميراث ملي ثبت شده هنگام انجام چنين اقدامي غايب بوده؟ مطلع نبودن شهرداري و ميراث فرهنگي از بروز چنين اتفاقي، عذر بدتر از گناه است.
اتفاقي كه براي اين بناي قاجاري -كه منسوب به ميرزا نبيخان پدر ميرزا حسينخان سپهسالار است- افتاده، در بسياري از بناهاي ديگر تكرار شده است. اما در نگاهي وسيعتر، تراژدي گستردهتر ميشود. شهرداريها در طول چند دهه اخير نه فقط در حوزه ميراث فرهنگي شهرها قصور غيرقابل توجيهي داشتند، بلكه با بيتوجهي به هويت تاريخي و فرهنگي شهرهاي مختلف، ساختار هويتي شهرها را هم از بين بردهاند. سياستگذاريهاي شهري، مفاهيمي مثل «محله» را به كلي از ساختار شهرها حذف كرده. محدودههايي هم كه امروز همچنان با نام «محله» شناخته ميشوند، مثل «عودلاجان»، «سنگلج»و «پامنار» ساختار و المانهاي يك محله را در تعاريف شهري ندارند. تنها تبديل به جاذبههاي باسمهاي گردشگري شدهاند كه ته مانده هويتي از تاريخ تهران را در گوشه و كنار خود به دندان كشيده و به تك بناها و كوچههاي سنگفرش شده و عمارتهاي مرمت شده بلاتكليف، دل خوش كردهاند و بيشتر آتليهاي هستند براي ثبت تصاوير اينستاگرامي تا مصداقي براي شناخت هويت يك پايتخت 200 ساله. هر چند بخشي از اين تغييرات ناگزير در پي مدرن شدن شهرها و تحول در سبك زندگي مردم اتفاق افتاده، اما بخش عمده آن نتيجه اجراي طرحهاي بيضابطه شهري است. طرحهايي كه اگر نيم نگاهي به هويت فرهنگي شهرها داشته باشند، ميتوانند منجر به احياي ابعاد مختلف فرهنگ و تاريخ يك شهر شوند.
شهرداري ميتواند به عنوان حافظ ميراث فرهنگي و محلات تاريخي عمل كند و با ايجاد تعادل ميان نيازهاي توسعه شهري و حفظ هويت فرهنگي، ميراث معماري شهر را در كنار توجه به اهميت تاريخي آن، حفظ كرده و با تكرار الگوهاي توسعه نامرتبط، موجب ايجاد گسست در بافتها و محلات تاريخي نشود. اما آنچه شاهد آن هستيم، اصرار شهرداريها بر اجراي طرحهاي توسعه بدون توجه به هويت فرهنگي است. در چنين رويكردي، بناها و محلات و محدودههاي تاريخي نه به عنوان يك عنصر فرهنگي و هويتي كه به مثابه مزاحم و مانع در مسير توسعه شهري قلمداد ميشوند. مصاديق اين امر در بافت تاريخي شيراز، اصفهان، تهران، مشهد و... به وضوح قابل مشاهده است. در اين ميان نقش وزارت ميراث فرهنگي به عنوان متولي اصلي حفظ ميراث فرهنگي و هويتي، هنوز نامعلوم است. درحالي كه تعاملي سازنده ميان شهرداري و ميراث فرهنگي در حوزه كارشناسي و حفاظت ميتواند در كنار توسعه متوازن شهر، منجر به تدوين و اجراي برنامههايي براي حفظ و معاصرسازي محدودههاي تاريخي شود. در دهههاي اخير اما بيش از آنكه شاهد تعامل اين دو نهاد باشيم، نظارهگر تقابل آنها و در نتيجه آن از بين رفتن بخش قابل توجهي از هويت فرهنگي و تاريخي شهرها بوديم.
بهرغم اجراي دهها طرح «ساماندهي» با عناوين مختلف در شهر تهران، ميتوان به جرات گفت تهران يكي از بيسامانترين شهرهاست. شهري كه هويتي نامعلوم در معماري دارد و سرگشتگي مبهمي در خيابانهاي آن به عنوان يك پايتخت وجود دارد. تنها چند خيابان معدود را ميتوان داراي هويتي مستقل و ريشهدار دانست، مابقي مناطق هر يك در هرولهاي بيسرانجام ميان سنت، شلختگي، مدرنيته و بلاتكليفي رنجآوري در آمد و رفتند و هر روز به شكلي و نامي در ميآيند. پايتخت 200 ساله ايران، هر روز يكي از نشانههاي تاريخي خود را در «توهم توسعه شهري» به شهرداري، مديران شهري و مسوولان ميراث فرهنگي ميبازد.