مسعود اقبالي، كارشناس فوتبال در گفتوگو با «اعتماد»:
در فوتبال يك فساد گسترده حاكم است
بايد بيرانوند را از تيم ملي كنار گذشت تيم ملي جاي چنين بازيكني نيست!
روزبه دلاور
به گزارش «اعتماد»، تيم ملي فوتبال كشورمان در مرحله سوم انتخابي جام جهاني در تاشكند به مصاف تيم ملي ازبكستان ميرود. هر دو تيم از دو بازي قبلي خود شش امتياز كسب كردند و حالا براي صدرنشيني جدال خواهند كرد. شاگردان امير قلعهنويي پس از اين بازي هم با قطر روبهرو ميشوند. دو بازي آينده تيم ايران بسيار مهم و سرنوشتساز است. با مسعود اقبالي يكي از كارشناسان قديمي فوتبال كشورمان در خصوص وضعيت اين روزهاي تيم ملي گفتوگو كرديم كه چكيدهاي از آن را در ادامه ميخوانيد.
نظر شما درباره بازيكنان دعوت شده به تيم ملي چيست؟
اين فلسفه مربيگري امير قلعهنويي است يعني دنبال ريسك كردن نيست و معمولا روي يكسري بازيكنان كه از گذشته در كنار هم بازي كردند و دو دوره جامجهاني و يك جام ملتها با هم بودند و درك كاملي از هم دارند، مانور كرده و تعدادي هم بازيكن جوان به صورت چرخهاي به اردو دعوت ميكند تا ذهنيت عامه مردم را به طرف خودش جلب كند و به قول خودش ميخواهد سير صعودي داشته باشد! اما عملا اين روند سير نزولي دارد.
از چه لحاظ؟
وقتي كه شما ميخواهيد در مقدماتي جام جهاني شركت كنيد و پشتوانه نداريد كه استاندارد باشند و بتوانند براي تيم ملي مفيد واقع شوند خب مسلما هر مربي ديگري باشد اين ريسك را نميتواند كند. نهايتا دو تا سه بازيكن كه در ليگ برتر توجه قلعهنويي را جلب كردند، دعوت ميشوند و ممكن است ده دقيقه هم بازي كنند، اما تعيينكننده نيست.در اين شرايط كه فقط رفتن به جام جهاني مهم است اگر فرگوسن و مورينيو هم بياوريد همين كار را ميكنند يعني اينكه ما پشتوانه نداريم. آن قاعده هرم مشكل دارد. ما در سطوح پايه اصلا كاري نميكنيم و يك فساد گسترده و يك زدوبندي حاكم است كه اصلا توجهي به رشد و تكامل و توسعه بازيكنان ندارند. از درون اين جريان مشخص است كه خروجي آن چي ميشود! هميني كه الان ميبينيد، در ليگ بازيكن استانداردي نميبينيم كه به درد تيم ملي بخورد همين ميشود كه قلعهنويي سراغ بازيكناني ميرود كه بعضيهايشان حتي باشگاه هم ندارند يا ميرود دنبال طارمي كه بازيكن اينتر است يا قدوس و جهانبخش و آزمون كه ديگر آن انگيزه را براي بازي ندارند. كساني كه دو دوره جام جهاني رفته و ثروت و شهرت و محبوبيت اندوختند اينها دور هم جمع ميشوند تا يك بريك يا استراحتي داشته باشند و بعد بگويند مثلا ما بازيكن ملي بوديم، اما آن انگيزه و تعصب لازم را ندارند. از طرف ديگر هميشه گفتم كه امير دچار دوگانگي سوختي شده! يعني نه ميتواند از بازيكن جوان استفاده كند، چون استاندارد نيستند و از طرفي هم از بچههاي قديمي بگذرد مقابل ازبكستان و قطر به مشكل ميخوريم.
بازي مقابل ازبكستان را چطور ميبينيد؟
به همين راحتي نميتوانيم بازي را ببريم. ازبكستانيها كار ميكنند و پيشرفت خيلي خوبي داشتند و مهرههاي خيلي خوبي دارند اگر بتوانيم با اين وضعيت به عنوان دو تيم اول صعود كنيم، شانس آورديم!
براي خروج از اين وضعيت چه كار بايد كرد؟
فعلا بايد با همان بچههاي قديم بازي كند و بعد از مقدماتي يكي، دو سال وقت داريم و بعد يك رنسانس يا پوستاندازي صورت بگيرد و هفت، هشت تا بازيكن مستعد را بياورد و براي اينكه تبديل به بازيكنان استاندارد شوند بازيهاي تداركاتي خوبي بگذارند. بازيهاي تداركاتي با تيمهاي بزرگ دنيا و نه با تاجيكستان و قرقيزستان و اين تيمها . چيزي از درون اين بازيها در نميآيد و خروجي ندارد بعد ميتوانيم ۲۰ درصد شانس صعود داشته باشيم وگرنه باز هم فقط ميرويم سه تا بازي ميكنيم و برميگرديم.
مسائل حاشيهاي پيرامون بيرانوند ممكن است به ضرر تيم ملي تمام شود؟
هيچ تفاوتي بين اخباري و حسيني و بيرانوند و x يا y نيست. اگر محكوميتي براي بيرانوند باشد و او چنين كاري كرده باشد به نظرم بايد اين بازيكن را كنار بگذارند، چون نه تنها خودش دچار مشكلات روحي و رواني شده، بلكه ميتواند تاثيرات منفي در تيم بگذارد، چون وقتي بچهها به اردو ميآيند درباره مسائل مختلف صحبت ميكنند و اين موضوع ميتواند تاثيرات منفي در بدنه تيم بگذارد. وقتي بازيكني به لحاظ رواني تعادل ندارد و مشكلاتي دارد بايد حذفش كرد و نبايد در تيم ملي يك مملكت بازي كند. بازيكناني كه از نظر فرهنگي و اخلاقي و رفتاري مشكل دارند نبايد در تيم ملي جايگاهي داشته باشند. تيم ملي سمبل يك ملت است و بايد به آن احترام گذاشت. قلعهنويي در خصوص اين مساله بايد تفكر دقيقتري داشته باشد!
درباره صحبتهاي خداداد عزيزي عليه سرمربي تيم ملي چه نظري داريد؟
اخيرا نشنيدم چي گفتند، اما شخصا اعتقاد دارم يك نفر به عنوان هر عضوي در تيم ملي كار ميكند وقتي جدا ميشود بايد سكوت مطلق كرده و نبايد عليه تيم ملي صحبت كند. ايشان اختلافاتي با قلعهنويي داشت و جدا شد. من خودم يكسال با قلعهنويي كار كردم آن زمان در سال ۸۴ كه قهرمان هم شديم او حرفشنوي نداشت الان كمي بهتر شده، اما باز هم امير همان امير است! او و خيلي از مربيان بزرگ دنيا هم فكر ميكنم خودمحور باشند، اما آنها متكي بر علم و دانش هستند و بر اساس علم و دانش و با جمعبندي با گروه حركت ميكنند، اما در فوتبال اكثر سرمربيها تكروي ميكنند و هيچ گوش شنوايي ندارند و با كادر خود صحبت نميكنند و معمولا هم كادرشان آن دانش و اندوختههاي لازم را ندارند تا بتوانند به سرمربي كمك كنند، چون كمكها در ايران معمولا از روي رفاقت و همبازي قديمي و فاميل و... انتخاب ميشوند! قلعهنويي هم با جمعبندي نظرات كادر تصميم نهايي را خودش ميگيرد حالا من اگر نظري دادم و قلعهنويي قبول نكرد خب سرمربي او است. اصولا جامعهاي هستيم كه فردگرا هستيم و به جمع زياد اهميت نميدهيم!