مهدي بيك اوغلي
مهدي بيكاوغلي/سرنوشت نزاع در خاورميانه چه خواهد شد؟ آيا اسراييل خطر حمله به ايران را به جان ميخرد؟ كنشگري امريكا، اروپا و اعراب در مواجهه با رخدادهاي منطقهاي چگونه خواهد بود؟ اين پرسشها و پرسشهاي ديگر از اين دست اين روزها در سطح وسيع تكرار ميشود. ماشاءالله شمسالواعظين، تحليلگر مسائل منطقه در گفتوگو با «اعتماد»، تصويري از وضعيت فعلي منطقه ارايه كرده و لايههاي پنهان رخدادها را مورد تحليل قرار ميدهد. به اعتقاد اين تحليلگر رخداد 7 اكتبر از اين منظر واجد اهميت ويژه است، چون تصويري از اسراييل قدرتمند كه در ناخودآگاه جمعي اعراب وجود داشت را شكست. شمسالواعظين در عين حال معتقد است رسيدن دامنه تنشها به اوج نشانهاي از مشخص شدن سرنوشت نهايي روياروييهاست. او تاكيد ميكند، اسراييل در ابتداي نزاع به دنبال شناسايي ظرفيتهاي خصومت عليه خود بود، اما هرگز تصور نميكرد ميزان خصومت عليه اسراييل در منطقه تا اين حد بالا رفته باشد. شمسالواعظين با برداشتن مرحله به مرحله لايههاي تحليلي نهايتا اينطور نتيجهگيري ميكند كه «اسراييل در اين شرايط يا بايد به قول نتانياهو روياي تشكيل دولت مستقل فلسطيني را براي هميشه از بين ببرد (كه قادر نيست) يا با پذيرش مدلي از صلح و آتشبس، ماجراي 7 اكتبر را در ناخودآگاه جمعي خود پشت سر بگذارد كه امري بعيد به نظر ميرسد.» اين تحليلگر مسائل منطقه در خصوص دكترين دفاعي ايران در شرايط فرا منطقهاي ميگويد: «يا بايد منطقه كلا عاري از سلاحهاي هستهاي شود يا اينكه ايران هم بتواند دكترين دفاعي خود را در حد چالشهاي پيش رو ارتقا دهد.»
طي هفتهها و ماههاي اخير، سرعت رخدادها در منطقه بهشدت افزايش پيدا كرده است. اسراييل با استفاده از ترور، بمباران، كودككشي، نسلكشي و... تلاش ميكند با تحريك ايران، دامنه نزاع را وسعت بخشيده و ايران و امريكا را به بطن اين تنش وارد سازد. شما شرايط را چگونه تحليل ميكنيد؟
وقتي جنگها تشديد ميشوند، استراتژيستها ميگويند، «جنگ روبه پايان است.» اين اعتقاد وجود دارد كه به اوج رسيدن تنشها، نشانهاي از پايان نبردهاست. البته اين پيشفرضها در برخي مدلهاي نبرد، صدق نميكند. در جنگي كه اسراييل در خاورميانه ايجاد كرده، رخداد ديگري در حال وقوع است. اسراييل علاقهمند است، همه ظرفيتهاي ضدصهيونيستي در منطقه را نمايان كند. اين روش از طريق بمباران، سر به سر گذاشتن، حملات موشكي و رسانهاي، ترور رهبران جنبشهاي مقاومت و... اجرايي ميشود. به اين روش، «آشكارسازي ظرفيتها براي شناسايي اندازههاي نيروي خصم» گفته ميشود. البته اسراييل هرگز فكر نميكرد با اين حد از خصومتها در خاورميانه مواجه باشد. زماني اين تصور وجود داشت كه در كل منطقه، تنها يك جنبش حماس، سازمان آزاديبخش فلسطين و برخي رهبران عرب وجود دارند كه با اسراييل مشكل دارند. امروز همه رهبران مخالف عرب رفتند اما هنوز هيچ تغييري در عرصه مبارزه مردم خاورميانه عليه اسراييل به وجود نيامده بلكه نفرت از اين رژيم بيشتر هم شده است.
چرا يك چنين شرايطي عليه اسراييل در منطقه شكل گرفته است؟
اسراييل ايده اشتباهي است كه در خاك خاورميانه كاشته شده تا سرنيزه تمدن غرب در منطقه پرآشوب خاورميانه باشد. اين ادعا هم وجود دارد كه اسراييل مدلي از دموكراسي را عرضه ميكند! اما همه ديدند اين دموكراسي چه شكل و شمايلي دارد تا چه حد توحش و بربريت سر تا پاي آن را فرا گرفته است. گفته ميشود دموكراسي خود را در بحرانها نشان ميدهد، نه پشت ميز روساي جمهور و سخنرانيهاي سازمان ملل. وقتي كشوري نبرد ميكند با رعايت قوانين جنگ است كه ميتوان گفت اين كشور به قواعد بينالمللي متعهد است يا نه. وقتي نماينده دبيركل سازمان ملل متحد در منطقه معتقد است، «اسراييل چيزي را در نوار غزه باقي نگذاشته كه قبلا زير پا له نكرده باشد.» ديگر مشخص است چه بر سر ملت مظلوم منطقه آمده است. اسراييل امروز افق جنگ را با يك هدف جدي گسترش داده است. هدف اين گسترش هم چيزي نيست جز وارد كردن جمهوري اسلامي در اين ميدان نبرد. همواره معتقد بودم كه همه جنگها در منطقه، جادههاي فرعي هستند براي رسيدن به شاهراه اصلي روياروييها. در يك سوي اين شاهراه، ايران همراه با محور مقاومت و در سوي ديگر اسراييل و امريكا و احتمالا غرب قرار دارند. تلاش اسراييل براي ترور، سر به سر ايران گذاشتن، حملههاي سايبري و... براي كشاندن ايران به اين شاهراه است. هماكنون اسراييل تصور ميكند فرصتي براي مقابله با ظرفيتهاي اتمي ايران برايش فراهم شده است.
در صحنهاي كه شما تصويرسازي كرديد، نحوه كنشگري امريكا چگونه است؟
در ظاهر اين تصور وجود دارد كه ايالات متحده مانعي در برابر جنگطلبي اسراييل است. معتقدم برخورد واشنگتن در اين زمينهها منافقانه است. اصلا اينگونه نيست كه بايدن مخالف حمله اسراييل باشد. بايدن مخالف آن است كه اسراييل پاي امريكا را به جنگ بكشاند. بايدن به نتانياهو ميگويد، تو كه به تنهايي نميتواني با ايران مقابله كني، پس بايد صبر كني. طرحهايي كه اخيرا براي بهروزآوري پدافندي اسراييل توسط امريكا با ارسال سامانه تاد در حال اجرايي شدن است در اين راستاست. موفقيت گنبد آهنين زير سوال رفته و باگهاي آن نمايان شده است، در نتيجه اسراييل دوباره به امريكا متوسل شده است. امريكا هم ميگويد، كمكت ميكنم اما اينكه با ايران به نيابت تو بجنگم، ممكن نيست. معتقدم اگر اسراييل به هر شكل دست به ماجراجويي بزند، امريكا ناچار به حمايت از صهيونيستها خواهد بود.
ايران در اين شرايط چه نوع كنشگري را بايد در دستور كار قرار دهد؟ آيا بهتر نيست ايران در بين شكافهاي موجود ميان دموكراتها و نتانياهو به نفع منافع ملي خود بازي كند؟
معتقدم هوشمندي ايران، دوري جستن از دامي است كه اسراييل و امريكا در حال پهن كردن آن هستند. تهديد استراتژيك ايران، در ظاهر توانايي اتمي است، آنها ميخواهند به اين ظرفيت آسيب بزنند، چون ممكن است ايران در برابر هر نوع ماجراجويي پاسخ محكمي نشان دهد، بنابراين امريكا در دفاع از اسراييل و اينكه حس ويراني و شكست به اسراييل دست ندهد، وارد ميدان ميشود. در ساعتي كه هماكنون من و شما با هم صحبت ميكنيم، ايران چنين وضعيتي را دارد؛ آرايش نيروها به صورتي است كه جنگها در جادههاي فرعي يمن و حزبالله و عراق و... جريان دارد. اسراييل اما در تدارك يك نبرد بزرگ است. كاخ سفيد هم ميداند كه اين رخداد در حال وقوع است و تلاش ميكند از وقوع آن جلوگيري كند. نكته تاسفآور اين است كه برخي تندروها در ايران در زمين اسراييل و امريكا بازي ميكنند. مثلا موضوع را سادهسازي كرده و ميپرسند: «موشكها را ساختهايم براي كي؟» انگار وقتي سلاحي ساخته ميشود حتما بايد مورد استفاده قرار بگيرد. آيا فردي كه چاقو ميسازد حتما بايد با آن به خودش و ديگري زخم بزند! لزوما اينگونه نيست، 70 سال از معاهده كنترل سلاحهاي استراتژيك ميگذرد؛ هيچ كدام از زرادخانههاي روسيه يا امريكا تكان نخورده و مورد استفاده قرار نگرفتهاند. بلكه اين سلاحها تنشها را كنترل كرده و بازدارندگي ايجاد ميكنند. اساسا معناي داشتن سلاح، بازدارندگي است. سيستم پدافند امريكا ديگر براي موشكهاي حزبالله و يمن و... نيست، بلكه تنها براي جلوگيري از حمله موشكي ايران به اسراييل است. بنابراين تا زماني كه اسراييل سيستمهاي پدافندي خود را تكميل كند، دست به ماجراجويي نميزند. برخي اخبار حاكي است كه ماكتهايي از ايران در صحرايي در كاليفرنيا بازسازي شدهاند تا آماده نبرد احتمالي با ايران شوند. دوري جستن از به اصطلاح دامي كه اسراييل براي كشف استعدادهاي نظامي ايران در حال پهن كردن است، بسيار مهم است. هيچ يك از استعدادهاي نظامي، مديريتي، فني و فرماندهي ايران يكجا نبايد استفاده شود. اين احساس كه ايران تمام تواناييهايش را به رخ طرف مقابل بكشد از نظر علوم استراتژيك غلط است. دست ايران نبايد رو شود. صبوريهاي ايران بيشتر مورد پسند و ارزيابي مثبت محافل جهاني قرار گرفته است تا شعارهاي جنگطلبانه كه در ايران سر داده ميشود. بارها در سطح بينالمللي عنوان شده كه ايران با صبر استراتژيك در حال نظاره كردن صحنه نبرد است. اين رويكرد باعث نقش بر آب شدن نقشههاي اسراييل و بازسازي نيروي مقاومت ميشود. نيرويي كه بايد آن را احيا و بازسازي كرد. حزبالله طي روزهاي اخير نشان داده كه حتي فقدان رهبري در حد و اندازه سيد حسن نصرالله، تغييري در تواناييهاي او ايجاد نكرده است. ادامه اين روند با نشان دادن قدرت مذاكراتي دولت، با نشان دادن قدرت بازدارندگي و نشان دادن قدرت مقاومت، تحولات قابل توجهي در خاورميانه به نفع ايران ايجاد ميكند.
قبل از حادثه 7 اكتبر 2023، موضوع عاديسازي روابط ميان كشورهاي عربي و اسراييل بسيار جدي دنبال ميشد. اما پس از اين رخداد موضوع عاديسازي به محاق رفته است. آيا رخداد 7 اكتبر در مجموع به نفع جريان مقاومت بوده است؟
7 اكتبر يك اتفاق تاريخي است؛ نكته مهم اين رخداد اين است كه اسراييل در اوج غرور و تبختر و فتح قرار داشت. طرح آبراهام روي ميز نتانياهو قرار داشت و اين تصور وجود داشت كه عربستان سعودي و ساير كشورهاي عربي در چنگ اسراييل قرار دارد. به همين دليل است كه نتانياهو توجهي به آلارمهاي مقامهاي امنيتي نشان نميداد. حماس از روش غافلگيري كه اسراييل همواره از آن بهره ميبرد، استفاده كرد. اسراييل در جنگ 5 ژوئن 1967 عليه مصر و سوريه و اردن همين شيوه را به كار برد كه حماس در 7 اكتبر انجام داد. اسراييل دچار همان خواب و غفلتي شد كه شب 5 ژوئن 1967 ژنرالهاي مصر دچار آن شده بودند. در 5 ژوئن 1967 ژنرالهاي مصري به اركستر ام كلثوم رفته بودند. موشه دايان اين فضا را اينطور تصويرسازي كرده: «درحالي كه ژنرالهاي مصري به نواي امكلثوم گوش سپرده بودند، سربازان اسراييلي پشت خطوط دشمن، اوراق تورات را زمزمه ميكردند.» 7 اكتبر زدن اسراييل با استفاده از راهبردهاي انحصاري خودش بود. به همين دليل اسراييل عصباني شد و حس انتقام فجيعي مسوولان اين رژيم را در بر گرفت. همه اين نسلكشيها، كودككشيها، جنايات و ترورها ناشي از ركبي است كه اسراييل احساس ميكند خورده (واقعا هم خورده). حماس در 7 اكتبر ابهت اسراييل را در هم شكست، استعدادها و توانمنديهاي اطلاعاتي اين رژيم را در هم شكست و اسراي بسياري گرفت. بنابراين 7 اكتبر يك رخداد تاريخي و مثبت است كه طرحهاي سازش و صلح اسراييل و رهبران محافظهكار اعراب را براي سالها به تعويق انداخت. مگر اينكه پس از پايان اين جنگ بسته ويژهاي ارايه شود كه موضوع غزه در چارچوب دو دولت در يك سرزمين يا هر مدل ديگري كه مورد توافق فلسطينيها باشد، بگنجد.
درباره رويكرد امريكا در مواجهه با اين رخدادها صحبت كرديم اما درباره رويارويي كشورهاي اروپايي با اين نزاع صحبت نشد. تصميمات متناقضي از سوي رهبران اروپايي درخصوص تنش در خاورميانه اتخاذ ميشود. اين گوناگوني را چطور ميتوان تفسير كرد؟
7 اكتبر خدمت بزرگي به آرمان فلسطين كرد. نتانياهو به اروپاييان ميگويد نبايد به يحيي سنوار جايزه بدهيد. اسراييل احساس ميكند موضوع فلسطين در حال قرار گرفتن در دستور كار جهاني است. اسراييل در اين شرايط يا بايد به قول نتانياهو روياي تشكيل دولت مستقل فلسطيني را براي هميشه از بين ببرد يا با پذيرش مدلي از صلح و آتشبس ماجراي 7 اكتبر را در ناخودآگاه جمعي جامعه اسراييل پشت سر بگذارد كه به نظرم امر بعيدي است.
برخي از نمايندگان مجلس اخيرا بحث تغيير در دكترين هستهاي ايران را مطرح و خواستار تغيير در فتواي رهبري درباره حرام بودن توليد سلاح هستهاي شدهاند. اين رويكرد در سطح وسيع در رسانههاي اصولگرا ترويج ميشود براي آن نظرسنجي هم گذاشته شده. نظر شما درباره اين درخواست چيست؟
اگر قرار است سيستم راهبردي ايران از سلاحهاي كلاسيك و متعارف به سلاحهاي غيركلاسيك و غيرمتعارف، ارتقا پيدا كند، دلايل آن در يك تصوير بزرگتري بايد طرح و بررسي شود. مثلا موضوع جهان چند قطبي، موضوع نزاع چين و امريكا و قرار گرفتن ايران در بخشي از اين محور و... منطقيتر است. اسراييل بسيار كوچك است براي اينكه ايران به خاطر آن تغيير دكترين بدهد. اگر قرار است اتفاقي رخ دهد، بايد در راستاي تصوير بزرگتري باشد. ايران بايد پايهها و زيربناي ارزيابيهاي خود را بزرگتر كند. استدلال و تحليلي در حد و اندازه اينكه جغرافياي ايران به اندازه يك شبه قاره است. وقتي اين تحليل وسيع ارايه شد، خطوط امنيت مليمان هم گسترش پيدا ميكند. حواشي و قلمروهاي حياتي پيرامون ايران هم گسترش پيدا ميكند. در نتيجه منطق بهرهمندي از سلاحهاي استراتژيك جاافتادهتر مطرح ميشود.
اين ضرورتها براي تغيير دكترين تسليحاتي مرتبط با امروز است يا قبل از اين هم اين ضرورتها مطرح شده بودند؟
اين ضرورت در زمان پهلوي هم احساس شده بود و پيشبينيها حاكي از آن بود كه شاه پهلوي هم به اين سمت حركت ميكرد. من از خاطرات اكبر اعتماد پدر علم اتم ايران پاسخ شما را ميدهم. در اطراف ايران 6 قدرت اتمي وجود دارد؛ روسيه، هند، پاكستان، اسراييل و تعدادي از كشورهاي مشتركالمنافع در آسياي مركزي ازجمله اين كشورها هستند. ايران در تيررس اين كشورها قرار دارد. ايران سيستم دفاعي خود را بر اساس سلاحهاي كلاسيك چيده، اما تداوم اين وضع دشوار است. يا بايد منطقه كلا عاري از سلاحهاي هستهاي شود يا اينكه ايران هم بتواند دكترين دفاعي خود را در حد چالشهاي پيش رو ارتقا دهد.