قتال يا قتل؟ شهادت يحيي السنوار
سيد عطاءالله مهاجراني
ترور يا قتل، سالهاي سال است كه به عنوان يك استراتژي توسط دولت صهيونيستي اسراييل اتخاذ شده است. ممكن است شكل و شمايل يا شيوه ترور متفاوت باشد؛ اما استراتژي ثابت بوده و هست. بديهي است كه با استفاده از امكانات جديد سيستم ارتباطي مثل انفجار پيجرها و بيسيمها به ترور صورت جديدي داده است. به عنوان نمونه رهبران حماس در بيست سال گذشته از شيخ احمدياسين در سال ۲۰۰۴ تا عبدالعزيز الرنتيسي رهبر حماس ۲۰۰۴ تا اسماعيل هنيه و يحيي السنوار همگي ترور شدهاند. آيا در اين بيست سال حماس تضعيف شده است؟ شهادت رهبران از توانايي تشكيلاتي و سازماندهي و توان رزمي و اطلاعاتي حماس كاسته است؟ توفان اقصي در هفتم اكتبر سال گذشته پس از شهادت شيخ ياسين و رنتيسي اتفاق افتاد. بديهي است كسي كه جهاد را به عنوان برنامه و استراتژي زندگي خود آنهم در تقابل با رژيم صهيونيستي اسراييل انتخاب ميكند، زندگي او در حقيقت هميشه باسايه رنگين شهادت همراه است. البته نتانياهو و بايدن و همپيمانان آنان معناي شهادت را نميدانند. گمان ميكنند شهيد «حذف» ميشود. ظاهر امر هم همين است. اسماعيل هنيه و يحيي السنوار و قاسم سليماني و ابومهدي مهندس ظاهرا حذف شدهاند. اما شهادت معناي ديگري هم دارد. يكي از مجاهدان حزبالله لبنان گفته است: «ما قبلا رابطهمان با نصرالله رابطه سرباز مجاهد حزبالله با فرماندهش بود. فرمانده در ضاحيه بيروت بود و رزمنده در جبهه جنوب، بعد از شهادت گويي سيدحسن نصرالله از اتاق فرماندهياش در بيروت خارج شده است؛ حضورش در تكتك سنگرها و در كنار همه رزمندگان است. ما حضور او را احساس ميكنيم. طنين صداي او در گوش ماست.»
در حقيقت شهيد. شاهد است و حضوري فراگير دارد. نه اينكه غايب است و حذف شده است. شايد بتوان از اين تمثيل براي تبيين موضوع بهره گرفت. كودك در شكم مادر زندگي ميكند. زندگي مختصات مكاني و زماني خاصي دارد. كودك كه متولد ميشود و در اين جهان زندگي ديگري را آغاز ميكند. فاصله جهان ديگر يا جهان ملكوت از جهان بطن مادر تا جهان ما نه اينكه بيشتر است قابل مقايسه نيست. ما اسير زمان و تختهبند تن و مكانيم. شهيد اين سه قيد را ميشكند و در جهان ديگري سير ميكند. همانگونه كه شهادت شيخ ياسين و رنتيسي و اسماعيل هنيه موجب توقف حماس نشد؛ شهادت سنوار نيز حركت حماس را متوقف نميكند.
حماس و حزبالله امروزه تبديل به نهاد شدهاند. اين نهادها هزاران نفر عضو دارند. اعضا تربيت ميشوند و در جاي خود قرار ميگيرند. چنانكه شهادت سيدحسن نصرالله و فرماندهان حزبالله موجب توقف حركت حزبالله نشد. به حدي كه برخي مطبوعات اسراييلي به جد يا به طنز بعد از مقاومت رزمندگان حزبالله در جنوب لبنان و بعد از عمليات موشكي حزبالله عليه پايگاه نيروهاي ويژه گولاني نوشتند؛ سيدحسن همچنان زنده است! يعني از ساحت جهاد و از ميدان رزم غايب نشده است. يحيي السنوار هم همين است. او از نسلي بود كه «اطفال الحجاره» را تبديل به «رجال الصواريخ» كردند. سنگ در كف كودكان فلسطیني تبديل به موشك شد كه تانكهاي مركاوا را با موشك ضد تانك ياسين نابود ميكنند .
به تعبير سيد حسن نصرالله: « جنگ فراز و فرود دارد. روزي به نفع ماست و عليه دشمن و روزي ديگر به نفع دشمن و به زيان ماست.» شهادت سنوار و سيدحسن نصرالله فقداني عظيم بوده و هست. اما حماس و حزبالله به عنوان سازمان عقيدتي و سياسي و رزمي قدرت بازسازي فرماندهي خود را دارند.