فلسطينيها و فقدان دولت حامي
نصرتالله تاجيك
بسياري از مردم غزه آواره در آواره هستند. طي جنگهايي بعد از 1948 با ارتشهاي عربي و حملات نيروهاي نظامي و غير رسمي اسراييل به فلسطينيها براي ترك خانه و كاشانه و غصب زمينهاي آنان به منظور اسكان مهاجرين يهودي كه آژانس يهود جمعآوري و مهاجرت آنان را با كمكهاي كشورهاي غربي تسهيل ميكرد و به همين دليل مردم غزه محرومترين بخش فلسطينيها هستند كه عموما با اعانات و كمكهاي بينالمللي زندگي ميكنند و به همين ميزان فقر، مبارزترين نسبت به ساير مناطق هستند و دليل محبوبيت حماس در اين باريكه نيز به اين دليل است. البته وضع فلسطينيهاي كرانه باختري هم بهتر از غزه نيست. در آنجا هم شهركنشينهاي اسراييل امكان بهرهمندي از زيست طبيعي را از فلسطينيها گرفته و دولت خودگردان كمك چنداني نميتواند بكند! اگر چه مبارزات مردم غزه از موقعيت ژئوپليتيكي اين باريكه و همراهي بيشتر مصر نسبت به اردن در رابطه با كرانه باختري و مخصوصا نيروهاي امنيتي مصر به دليل فساد و چشمپوشي آنها از تامين لجستيك مبارزه براي تاثير بيشتر مصر روي معادلات منطقه نيز بهرهبرداري ميكنند. به همين دليل است كه مردم غزه توانستهاند ميزان كمي و كيفي مبارزه را نسبت به مبارزين ساير مناطق اعم از داخل و خارج فلسطين ارتقا ببخشند. در اين ميان عنصري كه نبايد فراموش شود، سازماندهي حركت اسلامي مقاومت فلسطين يا حماس از ابتداي تاسيس توانست در ميان مردم ريشه بدواند و خواست آنان براي تاسيس دولت فلسطيني را قويتر از ساير سازمانها و از جمله سازمان آزاديبخش فلسطين يا فتح نمايندگي كرده و با وجود نوپا بودن گوي سبقت را از فتح كه در كرانه باختري رود اردن مستقر است و دولت خودگردان فلسطين را نمايندگي ميكند، بربايد! و اين نيز بيدليل در بغض اسراييل و حاميان غربياش نسبت به حماس نيست كه در كنار نفوذ مردمي، سازمان يافتهتر و بدون سابقه فساد مالي هم اهداف مشخص دارد و هم با حفظ اصول اهل مصالحه سياسي است.
حماس با ريشه اخواني يكي از سياسيترين نيروهاي جوان و نوپاي فلسطيني است كه با ريشه مردمي خود ميتواند با اتخاذ استراتژي، سياست و تاكتيكهاي مناسب جاي خالي يك سازمان گسترده سياسي و به دور از فساد مالي آنگونه كه فتحاويها به آن اشتهار دارند، پر كند و مردم فلسطين را به خواستهايشان برساند.
و اما يكي ديگر از عوامل تشديد مبارزه غزاويها نسبت به فتحاويها فشار بيش از حد اسراييل بر مردم اين باريكه 360 كيلومتر مربعي است كه 2.5 ميليون نفر را در خود جاي داده يا محاصره اين مردم در قرن بيست و يكم بزرگترين زندان روباز دنيا را ساخته و اين نيز سبب شده مردم غزه زيست طبيعي خود را از قريب به 500 كيلومتر تونل زيرزميني ساماندهي كنند! و به روشهاي پيچيده مبارزه اعم از روش و تسليحات مجهز شوند و هماكنون با طي يكسال كه اسراييل اين باريكه را شخم زده هنوز نتوانسته به هيچ يك از اهداف اعلامياش برسد! و فقط سرزميني سوخته در انظار جهاني و سازمانهاي بينالمللي و نسلكشي و كشتار 43000 نفر كه عموما زن و بچه هستند به جاي گذاشته و بر شدت كينه مردم فلسطين از اسراييل و نظم غربي دامن زده است كه بهمنوار زياد و همچنان عامل تشنج و بيثباتي منطقه و دنيا ميشود و در اين راستا كشتن اتفاقي يحيي سنوار فقط يك برد تاكتيكي براي اسراييل است و آثار استراتژيك به گونهاي كه معادله فلسطيني- اسراييلي را به هم بزند، ندارد ولي او را به اسطورهاي تبديل ميكند كه الهامبخش مبارزات مردم فلسطين خواهد شد، زيرا آنها در طول دوران آوارگي، مبارزه و مقاومت مشروع رفع اشغال سرزمين خويش خيلي از اين يحييها تقديم كردهاند تا درخت غيرت، شرف و آزادگي پربار بماند! و تا قضيه فلسطين حل نشود خاورميانه كه هيچ جهان روي خوش نميبيند! و هسته اصلي بحران امروز جهان باقي خواهد ماند. مخصوصا با اهداف غيرشفاف امريكا نسبت به منطقه و حمايت صد درصدي از اسراييل و اهداف و عملكرد غلط دولت تندروي رژيم صهونيستي و شخص نتانياهو با اهداف شخصي و ويژگيهاي خاص شخصيتياش. اما از منظر تئوريك از اصول بديهي در تدوين استراتژي مبارزه در نظر گرفتن همين روحيات و ويژگيهاي دشمن و توجه به محيط پيراموني مبارزه مثلا اهداف و موقعيت كنوني دنياي عرب كه بيشتر به اسراييل و همكاري با آن گرايش دارند و همچنين چينش، يارگيري و اوضاع بينالمللي است و اينها عناصر مفقودهاي هستند كه در استراتژي نظامي حماس در اين يكساله ديده ميشود. بدون شك طراحي و برنامهريزي عمليات توفانالاقصي كه هيمنه امنيتي اسراييل را شكست، نيازمند نبوغي بالا بود كه يحيي سنوار قبلا هم طي 22 سال زندان در اسراييل به خوبي نشان داد كه دارا بوده! برنامهاي كه بدون نقص نبود و مهمترين آنها عناصر مفقوده بالا و چگونگي حفظ دستاوردها و تبديل آن به امتياز و تثبيت مواضع است.
اين گرايش حكومتهاي عربي و بيشتر زير فشار امريكا براي عاديسازي روابط عبري- عربي باعث شد كه حماس اجازه ندهد بدون حل مساله فلسطين عاديسازي صورت گيرد و منجر به عمليات توفانالاقصي در هفتم اكتبر سال 2023 شد. عملياتي كه نه تنها ايران، بلكه حتي مبارزين فلسطيني هم در جريان وقوع دقيق آن نبودند! زيرا اين عمليات طي يكسال منجر به عمليات كه در ايام مقارن با سه عيد يهودي بود دايما به صورت مانور اجرا و همين باعث تحقق اصل غافلگيري شده بود و بهرغم اين حجم از جنايت در غزه، اسراييل جز يك مورد كه فرار كرد، فقط در مذاكره توانست تعدادي از اسرايش را آزاد كند و هماكنون معلوم نيست چه تعدادي از آنان مرده يا زنده هستند؟! ولي بعيد است آنگونه كه اسراييل و رسانههاي غربي تبليغ ميكنند با شهادت يحيي سنوار حماس تنازل خاصي از خواستههايش را انجام دهد ولي ميتوان اميدوار بود در صورت انجام يك فعاليت ديپلماتيك بينالمللي براي جلوگيري از تبديل توده برف هفتم اكتبر به يك جنگ فراگيري منطقهاي با ظرفيت تبديل آن به جنگ جهاني و جلوگيري از تاثير اين جنگ بر انتخابات امريكا، دولت دموكراتها فشار بيشتري بر اسراييل وارد كند تا مجاب شود با جانشين سنوار به تفاهم برسد.
الان نتانياهو هم در موقعيت سختي قرار گرفته و اگر نتواند در شرايط جديد به تفاهم برسد بالطبع جامعه اسراييلي او را مقصر ميداند و مهمتر اينكه در صورت حمله اسراييل به ايران، فارغ از ميزان اندازه و شدت و حدت آن، ممكن است با عكسالعمل ايران، كنترل اوضاع از دست خارج شود و هيچ تضميني بر محاسبات عقلاني وجود ندارد! حتي اگر شهادت يحيي سنوار به فروكش كردن تدريجي جنگ در نوار غزه منتهي شود، اما تحقق آرامش در ساير جبههها كمي دور از ذهن است كه من كاهش درگيري در غزه را نيز بعيد ميدانم، زيرا در لبنان اين اتفاق نيفتاد و بعد از ترور سيدحسن نصرالله اين فروكشي تنش در جنوب لبنان متحقق نشد! مشكل اسراييل با همسايگانش است و او بعد از يكسال جنگ تمام عيار در غزه و بدون دستاورد واقعي نبايد درصدد ترميم قدرت بازدارندگي لطمه خوردهاش توسط حماس و ايران با سياست مشت آهنين و جنگ باشد. اگر او همچنان با اضافه برآورد و بندبازي بخواهد از كشتن يحيي سنوار استفاده شخصي كرده و از موضع قدرت وارد مذاكره آتشبس شود همان راه اشتباه گذشته خواهد بود. جنبشهاي مردمي كه سرزمين دارند و مورد حمايت مردم هستند و ريشه در خاك و بافت و ساختار سياسي و اجتماعي دارند و از طريق نمايندگي خواست مردم، ايدئولوژي، سياست و سازمان سياسي و انديشه و فكر با مردم پيوند خورده باشند با حذف رهبرانشان توسط دشمن، علم مبارزه زمين نميافتد، بلكه آن را به دست ديگري ميسپرند! همان اصطلاح معروف از اسب افتادن و از اصل نيفتادن! اما كشورهاي منطقه، جامعه جهاني و سازمانهاي بينالمللي وظيفهاي به مراتب سنگينتر دارند. جداي از تهييج و عكسالعمل افكار عمومي در غرب و در حالي كه همه با چشم باز به صحنه خاورميانه نگاه ميكردند و دست اسراييل را براي هر جنايتي باز گذاشتهاند، متاسفانه اين وضعيت بشكه باروت كنوني حاصل اميد بستن به سياستي است كه از طريق كاهش قدرت گروههاي مقاومت مشروع براي رفع اشغال، توازن جديد به نفع اسراييل ايجاد شود. اين سياست غلطي است و به ثبات و آرامش منجر نميشود. حقوق فلسطينيها ابتدا بايد تاديه شود و اسراييل سياست غصب سرزمينهاي فلسطيني براي شهركسازي به منظور جذب بيشتر مهاجر و كسب اكثريت جمعيتي نسبت به جمعيت فلسطيني را كه كاملا از نظر سازمان ملل غيرقانوني است، كنار بگذارد تا حداقل در قدم اول فلسطينيها سرزمين قابل قبولي داشته باشند تا دولت فلسطيني براي نمايندگي كردن خواست مردم در مجامع منطقهاي و بينالمللي كه يك خواست اوليه براي زيست طبيعي و سپس سياسي و اجتماعي مردم فلسطين است، تشكيل شود. بخشي از مظالمي كه به مردم فلسطين ميرود ناشي از اين است كه آنان داراي دولت تمام اختيار براي پاسخگويي و حامي نيستند! اين فقط مختص غزه نيست، بلكه در كرانه باختري نيز دولت خودگردان قادر به حمايت از فلسطينيها و مصون ماندن اراضيشان از تعرض شهركنشينان يهودي نيست! اين يك ظلم فاحش است كه اتفاق افتاده و اسراييل و حاميانش به جاي آدرس دادن اشتباه و مقصر دانستن ايران به دليل حمايت و تلاش براي رفع ظلم، به ريشه اين مظالم بپردازند و اجازه ندهند اسراييل با نقض قوانين بينالمللي و تضييع حقوق همسايگان خود به ناامني و بيثباتي و ترويج خشونتي منجر شود كه روز به روز به اسراييل نزديك ميشود و از اردوگاههاي فلسطيني در اردن، سوريه و لبنان به همجواري در مرزها و حتي عملياتي در اراضي اشغالي سال 1967 رسيده است! اگر اسراييل سرمست دستاوردهاي احتمالي نظامي است كه همچنان جاي شك هست، امريكا به عنوان يك قدرت بينالمللي و حامي تمام قد اسراييل و اقداماتش نياز به تجديدنظر در سياستهايش در خاورميانه بهطور اعم و اسراييل بهطور اخص دارد. ادامه روند كنوني به تنش دايمي منجر ميشود. بخشي از ديپلماسي حاميان فلسطين هم بايد مصروف اجماعسازي و يارگيري براي حمايت از مردم فلسطين شود كه فاقد دولت حامي هستند. انشاءالله!
ديپلمات بازنشسته و سفير پيشين ايران در اردن