كدام وفاق؟
علي حيراني
وفاق واژه پرتكراري است كه اخيرا در فضاي كشور مطرح شده و ذهن همگان را درگير كرده است. رييسجمهور پزشكيان با طرح ايده وفاق، حمايت بسياري از رايدهندگان را جلب كرد و سكان دولت چهاردهم در جمهوري اسلامي ايران را به دست گرفت. ايشان با نامگذاري دولت وفاق ملي براي دولت خود، غلبه بر چالشهاي موجود در حوزههاي مختلف را مستلزم وفاق ميداند. اما سوالي كه براي عموم مردم و به ويژه نخبگان و كارشناسان مطرح است، اين است كه وفاق موردنظر رييسجمهور محترم به چه معني است؟ چگونه ميتوان به وفاق رسيد؟ آيا كارگزاران دولت چهاردهم در همه سطوح، درك روشني از منظور و منويات رييس دولت در مورد وفاق دارند؟ و آيا ميتوانند و ميدانند كه چگونه پروژههاي وفاق را در راستاي منظور و منويات رييسجمهور محترم به پيش ببرند و به نتيجه برسانند؟
وفاق، وضعيتي است كه در سيستمهاي انساني تعريف ميشود. سيستمهاي انساني، از جمله سيستمهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و آموزشي، سيستمهايي هستند كه اجزاي اصليشان را انسانها تشكيل ميدهند؛ لذا چگونگي عملكرد و خروجي اين سيستمها، وابسته به نحوه رفتار و اقدام انسانهاي نقشآفرين در درون اين سيستمهاست. هر سيستم انساني از نقشآفرينان متعددي تشكيل شده كه بر اساس ديدگاهها، ارزشها، باورها، نگرشها، اهداف و مقاصد خاص و در راستاي بيشينه ساختن منافع خود اقدام ميكنند. همچنين در هر سيستم انساني ذينفعاني حضور دارند كه قادر به نقشآفريني نيستند ولي از رفتار نقشآفرينان سود يا زيان ميبينند. وفاق، وضعيتي است كه در آن نقشآفرينان مربوطه، بهرغم داشتن ديدگاهها، ارزشها، باورها، نگرشها، اهداف و مقاصد متفاوت و خاص خود، براي حركت به سوي وضعيتي مطلوبتر، به چيزي كمتر از تحقق صد درصد منافع خود راضي شده و حاضر ميشوند با ساير نقشآفرينان و ذينفعاني كه توان نقشآفريني ندارند ولي از رفتار نقشآفرينان سود يا زيان ميبينند، همكاري كنند. وفاق با اجماع تفاوت دارد. اجماع، وضعيت نادري در دنياي انسانهاست كه در آن همه نقشآفرينان و ذينفعان مربوطه، ديدگاهها، ارزشها، باورها، نگرشها، اهداف و مقاصد يكساني دارند و بر همين اساس، رفتار مشابهي از خود بروز ميدهند.
مناسبترين راه برونرفت از وضعيتهاي دشوار و رفع دغدغهها در جهت رسيدن به وضعيتي مطلوبتر در سيستمهاي انساني، ايجاد تغيير مبتني بر وفاق است. آغاز هر پروژه وفاق نيازمند وجود يك متولي پروژه است كه تغيير مبتني بر وفاق را مطالبه و منابع لازم را فراهم كند. همچنين وجود يك راهبر مسلط به روشهاي پيشبرد پروژه وفاق ضروري است. علاوه بر اينها، لازم است فهرست نقشآفرينان و ذينفعاني كه قرار است ديدگاههايشان در پروژه وفاق مدنظر قرار گيرد، مشخص شود. اينكه كدام افراد و گروهها به عنوان نقشآفرين و ذينفع به پروژه تغيير مبتني بر وفاق راه داده شوند، وابسته به تصميم متولي پروژه است؛ ولي تنوع و وارد كردن طيف گستردهتري از نقشآفرينان و ذينفعاني كه توان نقشآفريني ندارند ولي تحت تاثير رفتار نقشآفرينان قرار ميگيرند به پروژه تغيير مبتني بر وفاق، شانس شناخت جامعتر از ابعاد و دغدغهها در وضعيت سيستم انساني مربوطه را بيشتر كرده و ميتواند به پيشنهاد گزينههاي خلاقانه و مطلوبتر براي تغيير بينجامد؛ پيشنهاداتي كه از منظر طيف گستردهتري از افراد قابل قبول و عادلانه باشند و نه فقط از منظر نقشآفرينان قدرتمند.
شناخت جامع ابعاد و دغدغهها در وضعيت موجود سيستم انساني مورد نظر، اولين فعاليت اصلي در پروژه تغيير مبتني بر وفاق است. در اين فعاليت، راهبر پروژه وفاق تلاش ميكند با رويكردي مشاركتي و همهجانبه، شناخت جامعي از موضوعات فني، فرهنگي و سياسي (مصاديق و روابط قدرت در راستاي كسب منافع) مستقر در بستر سيستم انساني مورد نظر به دست آورده و چرايي استقرار و تثبيت وضعيت موجود را درك كند و در ادامه، با بهرهگيري از شناخت حاصل شده، پيشنهاداتي را براي تغيير و برونرفت از وضعيت موجود طراحي كند. اين پيشنهادات در قالب يك يا چند مجموعه از كارهايي كه ميتوان براي تغيير به سوي وضعيت مطلوبتر انجام داد، ارايه ميشود. سپس لازم است راهبر پروژه، پيشنهادات طراحيشده را در ميان نقشآفرينان و ذينفعان راه داده شده به پروژه به بحث بگذارد تا طي اين مباحثه، ديدگاهها، دغدغهها و نگرشهاي مختلف در معرض مقايسه و قضاوت قرار گيرد و پيشنهادات جديدي در راستاي تغيير مبتني بر وفاق پديدار شود. با توجه به دشواريهاي مباحثه ميان ذينفعان، لازم است راهبر پروژه بر بهكارگيري منعطف انواع روشهاي مناسب براي موفقيت اين مرحله تسلط داشته باشد. در پايان پروژه، نتيجه وفاق ميان نقشآفرينان و ذينفعان، يافتن تغييراتي است كه از نظر فني قابل قبول بوده و از نظر فرهنگي و سياسي براي رسيدن به وضعيتي مطلوبتر قابل اجرا خواهند بود.
اما در بسياري از سيستمهاي انساني، حضور نقشآفرينان قدرتمند و داراي تعارض منافع، اساسا مانع بروز ديدگاههاي ساير ذينفعان و نمايان شدن همه ابعاد و دغدغهها و واقعيت موجود ميشود. همچنين نقشآفرينان قدرتمند ميتوانند جلوي ارائه پيشنهادات قابل قبول و امكانپذير ولي نامطلوب بهزعم خود و شروع مباحثه بر سر اينگونه پيشنهادات را بگيرند. از اين جهت، چالش اصلي در هر پروژه تغيير مبتني بر وفاق، كنترل و تعديل قدرت نقشآفرينان است. براي غلبه بر اين چالش، از سه راهكار اصلي ميتوان بهره گرفت: استفاده از يك راهبر مسلط به روشهاي پيشبرد پروژه وفاق به ويژه در مرحله مباحثه، وارد كردن طيف گستردهتري از ذينفعان به پروژه وفاق به ويژه در مرحله مباحثه و يادآوري و تاكيد بر اصول و مباني پذيرفته شده بالادستي در زمان مواجهه با تعارض منافع در بحثها. بهكارگيري اين سه راهكار كمك ميكند كه علاوه بر شناخت جامعتر ابعاد و دغدغهها در وضعيت مورد نظر، پيشنهادات خلاقانه و مناسبتري براي تغيير مطرح شود و امكان تعديل روابط قدرت در زمان مباحثهها بيشتر فراهم شود. در غير اينصورت، نتيجه پروژه وفاق، چيزي جز مصالحه ميان نقشآفرينان قدرتمند با هدف سهمگيري و تامين منافع حداكثري ايشان نخواهد بود. در اين حالت، امكان تغييرات جدي و چشمگير وجود ندارد و نتيجه پروژه وفاق ميتواند در بهترين شرايط به بازآرايي وضع موجود يا تغييرات محدود بينجامد. اين در حالي است كه بهبود سيستمهاي انساني با تاكيد بر عدالت، در بسياري از موارد مستلزم تغييرات جدي با در نظر گرفتن ديدگاهها، دغدغهها و ترجيحات ذينفعاني است كه قدرت چنداني براي ابراز وجود و نقشآفريني ندارند، ولي از تصميمات نقشآفرينان قدرتمند زيان ميبينند.
با توجه به بيانات و موضعگيريهاي رييسجمهور محترم (بايد آن بخش از جامعه كه دچار دلخوري شدهاند را به سمت خود بياوريم- وفاق ملي يعني دست برداشتن از اختلافاتي كه جز بر پايه نفسانيت شكل نگرفته است- بايد فرصت حضور مشاركت براي كساني كه تاكنون در حاشيه بودهاند، فراهم كنيم- مشاركت همگان و استفاده از همه ظرفيتها- مسير دشوار پيش رو، جز با همراهي، همدلي و اعتماد شما هموار نخواهد شد: تنهايم نگذاريد- استانداران جديد براي تحقق گفتمان وفاق ملي و همچنين اهداف دولت در بخشهاي مختلف اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي، بر لزوم توجه به استفاده از ظرفيت جوانان نخبه، بانوان و اقوام و مذاهب مختلف بدون در نظر گرفتن رويكردهاي جناحي و با تاكيد بر اصول مهم شايستگي، توانمندي و كارآمدي تلاش جدي داشته باشند و...) به نظر ميرسد كه منظور ايشان از وفاق و عبارت «دعوا نكنيم»، دعوت نقشآفرينان قدرتمند و كانونهاي قدرت به مصالحه با همديگر و ناديده گرفتن ساير ذينفعان نبوده و نيست و چه بسا اقبال بخش بزرگي از رايدهندگان به ايشان نيز بر اساس همين رويكرد شكل گرفته است. لذا به منظور تحقق منويات و شعار اصلي رييسجمهور محترم در تمام دستگاههاي تابعه، لازم است مباني وفاق از ديدگاه ايشان شفاف شده و همراه با روش پيشبرد پروژههاي تغيير مبتني بر وفاق با تاكيد بر جلب مشاركت حداكثري ذينفعان، در قالب منشور مديريتي دولت چهاردهم ترويج شود. مطمئنا رسيدن به وفاق، با توصيههاي اخلاقي امكانپذير نخواهد شد. در عوض، ترويج روش مناسب براي رسيدن به وفاق، در كنار كمك به نهادسازيهاي اجتماعي و استفاده از ديدگاههاي طيف گستردهتري از ذينفعان ميتواند شانس موفقيت در پيشبرد پروژههاي تغيير مبتني بر وفاق با تمركز بر عدالت و رضايتمندي عموم جامعه در حوزههاي مختلف را بيشتر كند؛ ضمن آنكه درسآموختههاي حاصل از به كارگيري مكرر روش، به ترويج و توسعه هر چه بيشتر دانش وفاق كمك خواهد كرد. در هر حال، همه مردم و به ويژه رايدهندگان به گفتمان دولت چهاردهم، نحوه عملكرد مجموعه دولت در اقصي نقاط كشور در زمينه پيشبرد پروژههاي وفاق و نتايج حاصله را رصد خواهند كرد.