عدالت سياسي در حكمراني، يكي از اهداف بشر براي نيل به يك رويكرد فرهنگي و اجتماعي مسالمتآميز در ساختار حكومتها طي طول تاريخ بوده است. عنصري ناميرا كه دستيابي به آن، همچون اكسير زندگاني در تمام اعضا و جوارح مادي و معنوي يك جامعه انساني ساري و جاري ميشده و منجر به بقاي حكومت در اعصار گوناگون شده است. هرجا مشي و منش عدالتمدارانه جاي خود را به جامعه طبقاتي و بيعدالتي ناشي از آن داده است، فروپاشي و خسران را براي حكومت سياسي به همراه داشته كه امري اجتنابناپذير تلقي ميشود.
كتاب «از نظم كيهاني تا عدالت سياسي در عهد ساساني» اثر علي جهانگيري به بررسي چگونگي تاثير مفاهيم نظم كيهاني بر عدالت سياسي در دوره تاريخي ساسانيان ميپردازد. در اين كتاب، نويسنده با رويكردي تاريخي و فلسفي، تاثير تفكرات كيهاني و مفاهيم نظم بر سياست و عدالت در ساختار حكومتي ساسانيان را تحليل كرده و نشان ميدهد كه چگونه اين مفاهيم در تدوين سيستم حقوقي و سياسي آن دوره مورداستفاده قرار گرفتهاند.
نظم كيهاني يا Cosmological Order، يكي از مباحث اصلي كتاب، بررسي مفهوم نظم كيهاني است كه در جهانبيني ايرانيان باستان بهويژه در دوران ساساني اهميت ويژهاي داشته است. اين مفهوم به نظم و هارمونياي اشاره دارد كه براساس باورها، در تمامي ابعاد كيهان، از طبيعت تا امور انساني، جاري است. اين نظم از نظر ساسانيان، تنها در سطح طبيعت محدود نبوده، بلكه شامل جامعه انساني و روابط اجتماعي نيز ميشده و تمامي قوانين، ساختارهاي اجتماعي و سياسي بايد مطابق با اين نظم كيهاني شكل ميگرفته است.
عدالت سياسي يا Political Justice در مفاهيم به تحليل مفهوم عدالت در بستر سياسي ساسانيان ميپردازد. عدالت در اين دوره، نه تنها به معني انصاف و رعايت حقوق افراد بوده، بلكه در قالبي بزرگتر، به ايجاد توازن و هماهنگي در نظام حكومتي و اجتماعي اشاره داشته است. عدالت سياسي در ديدگاه ساسانيان، از تعاليم ديني زرتشتي سرچشمه گرفته و هدف اصلي آن، حفظ نظم و ثبات در جامعه بوده است. حاكمان موظف بودند كه اين عدالت را در قالب تصميمات حكومتي و سياستگذاريهاي خود پياده كنند.
در ادامه به سه بخش اصلي از كتاب كه مفاهيم كلي را بيان ميكند، پرداخته خواهد شد.
ساختار حكومتي
و قانوني ساسانيان
در اين كتاب، ساختار حكومتي و سيستم حقوقي ساسانيان مورد بررسي قرار ميگيرد. ساسانيان به عنوان يكي از قدرتمندترين سلسلههاي ايران باستان، نظامي پيچيده و منظم از قوانين داشتند كه مبتني بر آموزههاي زرتشتي و نظم كيهاني بوده است. در اين دوره، پادشاهان ساساني به عنوان نمايندگان نظم كيهاني روي زمين، وظيفه حفظ اين نظم را برعهده داشتند. آنها نه تنها مسووليت اداره امور دنيوي را داشتند، بلكه اجراي عدالت الهي را نيز برعهده داشتند.
تاثيرات مفاهيم كيهاني بر ساختارهاي سياسي و اجتماعي
يكي از موضوعات مهم كتاب، بررسي چگونگي نفوذ مفاهيم كيهاني در ساختارهاي سياسي و اجتماعي است. نويسنده نشان ميدهد كه چگونه انديشههاي مربوط به نظم كيهاني، مبناي مشروعيتبخشي به سلطنت، قوانين اجتماعي و روابط بين مردم و دولت بوده است. به عنوان مثال، مفاهيم كيهاني در تدوين قوانين مربوط به مالكيت، ازدواج و حتي جنگ و صلح تاثيرگذار بوده و حاكمان ساساني تلاش ميكردند تا اين مفاهيم را در همه ابعاد زندگي اجتماعي بهكار گيرند.
جايگاه دين در سيستم سياسي و اجتماعي ساسانيان
دين زرتشتي در دوره ساسانيان نه تنها يك دين رسمي بود، بلكه به عنوان مبناي مشروعيتبخشي به قدرت سياسي و اجتماعي حاكمان نيز عمل ميكرد. مفاهيم ديني مانند «اشه» (نظم راستين) و «دروغ» (هرجومرج و بيعدالتي) نقش كليدي در تعريف مفاهيم عدالت و ظلم ايفا ميكردند.
در اين نظام، هر عمل يا تصميمي كه منجر به بينظمي در جامعه ميشد، مخالف نظم كيهاني تلقي ميگرديد و بايد توسط حاكمان اصلاح ميشد تا جامعه به تعادل برسد.
يكي از نقاط قوت كتاب، تمركز نويسنده بر مفاهيم فلسفي و ديني نظير «نظم كيهاني» است. نويسنده در اين اثر تلاش كرده است تا نشان دهد چگونه اين مفاهيم كه از باورهاي زرتشتي سرچشمه ميگيرند، نه تنها به عنوان راهنمايي براي نظم طبيعت، بلكه به عنوان الگويي براي سياستگذاريهاي حكومتي نيز عمل كردهاند. اين نگاه جامع و تركيبي به دين و فلسفه در تحليل سياست، يكي از نكات مثبت و نوآورانه كتاب است.
يكي از ويژگيهاي برجسته كتاب، تلاش نويسنده براي اثبات اين نظريه است كه دين زرتشتي و مفاهيم كيهاني، ستونهاي اصلي سياست ساسانيان بودند. از ديدگاه جهانگيري، پادشاهان ساساني به عنوان نگهبانان و نمايندگان نظم كيهاني روي زمين عمل ميكردند. اين امر به وضوح در رابطه ميان دين و سياست در اين دوره نشان داده شده است. با اين حال، ميتوان اين موضوع را مورد نقد قرار داد كه نويسنده بيش از حد بر اين نظريه تاكيد كرده و به جنبههاي ديگر نظير تاثير روابط بينالمللي و جنگها بر سياست ساسانيان كمتر توجه كرده است.
كتاب به طور گستردهاي از منابع تاريخي و متون ديني، به ويژه نامه تنسر، استفاده كرده است. اين امر به غناي مطالب افزوده و به خواننده اجازه ميدهد تا با مباني فلسفي و ديني كه در پس سياستهاي آن دوره نهفته بوده، آشنا شود. با اين حال، يكي از نقاط ضعف كتاب ميتواند عدم استفاده كافي از منابع باستانشناسي يا تحليلهاي اجتماعي-اقتصادي معاصر باشد كه ميتوانست ديدگاهي جامعتر نسبت به روابط ميان نظم كيهاني و عدالت سياسي ارايه دهد.
يكي ديگر از جنبههاي ارزشمند كتاب، بررسي دقيق ساختارهاي حكومتي و قانوني ساسانيان است. نويسنده با بهرهگيري از متون و شواهد تاريخي، نشان ميدهد كه چگونه قوانين ساسانيان بهگونهاي تنظيم شده بود كه با نظم كيهاني تطابق داشته باشد. اين رويكرد تحليلي به سياست و قانون در دوران ساسانيان، به خواننده كمك ميكند تا درك عميقتري از سازوكارهاي حكومتي آن دوره پيدا كند.
به نظر ميرسد يكي از موضوعاتي كه ميتوانست به غناي بحث كمك كند، بهرهگيري بيشتر نويسنده از نگاه تطبيقي با ديگر امپراتوريهاي همعصر است. اگرچه نويسنده به خوبي تاثير نظم كيهاني بر عدالت سياسي در ايران ساساني را تحليل كرده است، اما مقايسه اين مفاهيم با ديگر تمدنها نظير روم يا چين باستان ميتوانست به درك بهتر نقش اين مفاهيم در بستر جهاني كمك كند. بررسي اينكه چگونه مفاهيم مشابهي در ديگر فرهنگها به كار گرفته شدهاند، ميتوانست به غناي بيشتر اين پژوهش بيفزايد.
نويسنده توانسته مفاهيم پيچيده فلسفي و ديني را به زباني ساده و قابل فهم براي خوانندگان عموميتر توضيح دهد. اين ويژگي كتاب را براي طيف گستردهتري از مخاطبان قابل دسترس ميكند، اما ممكن است خوانندگان متخصص به دنبال تحليلهاي عميقتر و جزييات بيشتري در برخي از بخشها باشند.
كتاب «از نظم كيهاني تا عدالت سياسي در عهد ساساني» يك اثر جامع در حوزه تاريخ ايران باستان و فلسفه سياسي است. نويسنده با تحليل دقيق و مستند، تلاش كرده تا نشان دهد چگونه نظم كيهاني به عنوان يك مفهوم ديني و فلسفي، تاثير عميقي بر سياست و عدالت در دوره ساسانيان داشته است. با اين حال، نقدهايي نظير عدم توجه كافي به تحليلهاي تطبيقي و استفاده كمتر از روشهاي پژوهشي مدرن، همچنان وجود دارند. اين كتاب براي دانشجويان و علاقهمندان به تاريخ ايران و فلسفه سياسي ميتواند مفيد باشد، اما ممكن است براي متخصصان حوزههايي چون باستانشناسي يا جامعهشناسي، لزوم تطابق موضوعي با مستندات موجود را به همراه داشته باشد.
اين كتاب تلاشي است براي درك رابطه ميان فلسفه، دين و سياست در دوره ساسانيان و نشان دادن اينكه چگونه مفاهيم فلسفي و ديني، در قالب سياستها و قوانين حكومتي پياده ميشدند. نويسنده در اين اثر، با تكيه بر منابع تاريخي و متون ديني، تصويري جامع از اين رابطه پيچيده ارايه ميدهد و خواننده را به تفكر در مورد تاثيرات اين مفاهيم بر عدالت سياسي در دوران معاصر دعوت ميكند. اين كتاب براي علاقهمندان به تاريخ ايران باستان، فلسفه سياسي و مطالعات ديني بسيار ارزشمند است و ميتواند درك بهتري از ريشههاي عدالت و نظم در تاريخ ايران به دست دهد. نويسنده در اين كتاب به اين نتيجه ميرسد كه سياست و قانون در دوره ساسانيان به طور قابلتوجهي تحت تاثير مفاهيم كيهاني و ديني بودهاند. او استدلال ميكند كه اين تاثير نه تنها در قوانين و ساختارهاي حكومتي، بلكه در عدالت اجتماعي و سياسي نيز مشهود است.