حرفهاي تكراري تاريخ
مهدي دهقان منشادي
تاريخ تمدن ويل دورانت را ميتوان گنجينهاي از تصاوير آزمون و خطاهاي بشريت در مسير طولاني و فرساينده خود دانست. زندگي هميشه با فراز و نشيبها و اشك و لبخندهايش در سراسر سياره زمين جريان داشته است. با گشت و گذار در صفحات تاريخ تمدن به بيست و پنج قرن پيش در سرزمين سنگلاخي يونان ميرسيم؛ جايي كه مجموعهاي از شهر-دولتها زير سايه خداوندان و الهههاي متعدد در جنگ اقتصاد و سياست به رقابت ميپرداختند تا تصميمات حاكميت و فساد سياسي و اغتشاش حاصل از اقدامات دولتمردان كوتاهقامت، سرنوشت مردمان آن سرزمين و نحوه زندگي بلندمدت نسلهاي بعدي را تحتالشعاع قرار دهد.
تاريخ تكرار ماجراهاي متعددي است كه به گونه تغييرشكل يافتهاي در جغرافياهاي متنوع بازسازي ميشود. زندگي تجربه شده در سرزمين يونان باستان نشان ميدهد نحوه تفكر عناصر تاثيرگذار حاكميت تا چه ميزان در خوشبختي يا تيرهبختي مردماني كه تنها يكبار فرصت زيستن داشتند، اثر داشته است. پارهاي از سياستمداران تا حدي صديق و مدافع مردم خود بودند اما اغلب، بهتر از آنكه اجتماع روا ميديد، نبودند. عدهاي از آنها از راه سودجويي سياسي و مردمفريبي افسارگسيخته، ثروتهاي شاياني مياندوختند و براي رد گم كني قليلي از آن را به درگاه خدايان و الههها تقديم ميكردند. هر چه سياستبازي بيشتر ميشد، ميهنپرستي سست ميگرديد. مناقشات و دستهبنديهاي سياسي، وقت مردم و منابع عمومي را تلف ميكرد و بر نفوذ و ثروت نمايندگان مجلس و سردمداران ميافزود.
درنتيجه تصميمات مجلسيها و فرمانروايان، جنگها در ميگرفت كه اگر حاصل آن پيروزي و گسيل غنايم بود نفع آن بيشتر به جانب تصميمگيران جنگ و خدايان حامي آن سرازير ميگشت و بخشي هم عايد ثروت شهر و رونق اقتصاد آن ميشد اما فقر و بدبختي حاصل از شكست، بيشتر بر شانههاي مردم سنگيني ميكرد. با شروع جنگها، غم سراسر يونان را درمينورديد و به نوبت بر درگاه خانهها فرو مينشست، آنگاه از در و ديوار و پنجره به درون ميخزيد و سهم هر كس را از شوربختي حاصل از جنگ به او ميداد. تصميمات اشتباه سياستمداران و فرمانروايان گاه به قدري فاجعهآور بود كه ايسوكراتس عقيده داشت مجلس آتن آنقدر اشتباه ميكند كه حقوق نمايندگان را بايد دشمنان آتن پرداخت كنند.
چون شيپور جنگ نواخته ميشد تيرهبختي بر شانه زنان جا ميگرفت. اورپيد سختي جنگ را براي جنس زن با قلمش چنين به تصوير ميكشد: مردم ميگويند كه تنها مردها با جنگ روبهرو ميشوند و زنان در پناه خانهها مينشينند و از خطر در امانند، چه دروغ خندهآوري. براي زن، سپر در دست در جنگها مبارزه كردن سه بار آسانتر است تا كودكي را در شكم پروردن و به دنيا آوردن و بيپدر بزرگ كردن.
عدهاي سياستمدار به جنگ تمايل داشتند، پس جنگ در ميگرفت و جوانان بسياري بر اثر كمي عقل و تجربه با ميل سلاح جنگ بر ميداشتند و مردان جاافتاده و پرتجربه با اكراه رهسپار جبهه ميشدند چون ميدانستند خداياني كه به وقت خود پذيراي نذورات و قربانيان مردم فلكزده بودند هنگام جنگ چشمان را تنگ كرده، دستها را از كمك كوتاه ميكنند و فقط زير چشمي، رنج و بدبختي مردم را به نظاره مينشينند.
ويراني و كشت و كشتار نتيجه همه جنگهاست و در مجموع مردم هر دو جبهه بازنده آن ميشوند. فاتحان با ديدن مناظر ويرانشده مغرورانه قهقهه شادي سر ميدهند و مغلوبان در خواب مرگ يا بيداري رنج سر فرو ميگذارند و شاعري يوناني در ميان كشتهها و اندوه حاكم بر فضاي شهر قدم ميزند و اينگونه ميسرايد كه: اي صلح، زيبايي هيچ چيز چون زيبايي تو نيست، حتي در ميان خدايان خجسته نيز كسي چون تو نيست. اي صلح كه كينهها را فرو مينشاني، به شهر ما باز گرد و از ما دور مشو.