جهان چندقطبي پديدهاي در دسترس
روشن است كه اسراييل آن نقش محوري را كه قرار بود به عنوان جانشين امريكا در منطقه ايفا كند از دست داده است و حداقل ديگر به نام توافق ابراهيم بر حول محور اسراييل در آينده ميان مدت وجود ندارد. عاديسازي روابط با جهان عرب اكنون نسبتا تضعيف شده است، تداوم كشتار و جرايم جنگي اسراييل در غزه و لبنان شكافها را عميقتر كرده است. جنايات عنان گسيخته اسراييل راهي براي عاديسازي روابط با جهان عرب باز نميكند، اساسا ديگر هيچ توجيهي براي عاديسازي اين روابط وجود ندارد.
اسراييل ناتوان در مقابله با جبهه مقاومت، امريكا را براي دفاع از خود درگير كرد. بيش از يك سال است امريكا درگير دفاع از اسراييل و تن دادن به خواستههاي نامشروع اين رژيم است. سرمايهداران امريكايي يهودي ناگزيرند بار هزينههاي اين جنگ را تحمل كنند، جنگي كه بسيار برايشان گران تمام شده است. كار به اينجا رسيده است كه كشورهاي عربي يكي پس از ديگري اقدام هوايي اسراييل عليه ايران را محكوم و با سكوت خود عمليات وعد صادق ج.ا.ا را تاييد ميكنند. اكنون فقدان اراده و ناتواني امريكا در اعمال نظر بر اسراييل به خوبي آشكار شده است. امريكا به صورت غيرقابل باوري در مهار جنگافروزي اسراييل ناتوان و ضعيف به نظر ميرسد. بديهي است كشورهاي عربي نيز از اين پس در محاسبات خود درباره اغراق در تواناييهاي اسراييل تجديدنظر خواهند كرد. كشيده شدن پاي امريكا در درگيريهاي فعال در منطقه، عليرغم آنكه اين كشور منافع خود را در كاهش تنش و تحقق آتشبس و فرونشاندن يك جنگ منطقهاي ميديد به تضعيف راهبردهاي كلان امريكا در مهار چين و روسيه انجاميد. اكنون رهبران بريكس خارج از اراده تكقطبي، كنار هم گرد ميآيند و به عبارت ديگر چين و روسيه به عنوان قدرتهاي رقيب امريكا و ديگر قدرتهاي نوظهور نظير هند و ايران در حال پيريزي نظمي جديد بياعتنا به امريكا و اروپا هستند. به نظر ميرسد در يك تصوير كلان از نظام بينالملل تا همينجا نيز امريكا، اروپا و اسراييل بازي را واگذار كردهاند. زلنسكي رييسجمهور اوكراين اعتراف ميكند كه جنگ غزه رويكرد حمايتي غرب از اين كشور را تضعيف كرده است و اين كشور در شرايط فعلي ديگر قادر به شكست روسيه نخواهد بود.
همچنين توجه به مواضع اخير فرانسه هم نشان ميدهد كه اين كشور نيز خشمگين از عمليات نظامي اسراييل در لبنان از رفتار خارج از عرف نتانياهو به ستوه آمده و در حال جدا كردن سبد تخم مرغهاي خود است. در واقع چنين مينمايد كه با وجود تداوم حمايت غرب و به ويژه امريكا از اسراييل جهان غرب در ارتباط با اسراييل دوران سختي را ميگذراند. محورهاي اختلاف عموما درباره حجم و گستردگي عمليات نظامي در غزه و لبنان، ممانعت اسراييل از ارسال كمكهاي بشردوستانه به اهالي غزه، بيتوجهي در توافق براي آتشبس و طرح دو دولت و همچنين نقش برجسته راستگرايان افراطي و تندرو در رژيم اسراييل است. نتانياهو با گرسنگي دادن به فلسطينيان، كشتار زنان، كودكان و مردم بيدفاع، كوچاندن روزانه مردم، عمليات نظامي بيهدف و كور و ويراني همهجانبه آثار تمدني و زندگي اجتماعي، اقتصادي، بهداشتي و معيشتي مردم غزه هر روز فاجعهاي را رقم ميزند. نسلكشي و جرايم جنگي رژيم نتانياهو آنچنان است كه در باورهاي دموكراسيخواهانه نخبگان و افكار عمومي غرب ديگر جايي براي توجيه باقي نمانده است و دادگاه بينالمللي هم آنقدر مستندات دارد كه بتواند رهبران جنايتكار رژيم اسراييل را به محاكمه و مجازات بكشاند. پديده ديگري كه وجود آن بسيار مهم است نقش شبكههاي اجتماعي و رسانههايي همچون الجزيره و الميادين است كه روايتگري و گفتمان اسراييل و حمايت دولتمردان غربي را از اين گفتمان به چالش ميكشانند. رسانههاي نوپديد در كشف واقعيتها و برملا كردن جنايت جنگي اسراييل و تحريك افكار عمومي به ويژه در غرب بسيار موثر عمل كرده است. اكنون ديگر جوانان نه تنها روايتهاي رسمي را در غرب نميپذيرند بلكه برعكس روايت فلسطينيها را باور دارند. حوادث پس از 7 اكتبر بر نسل جوان به شدت تاثير گذاشته است و گفته ميشود همين نسل معترض جوان در امريكا و جوانان تحصيلكرده درنهايت به بخش بزرگي از مشاغل و محافل حكومتي راه مييابند و به عبارتي زمينه را براي عبور از اسراييل و افزايش مخالفتهاي منطقهاي و جهاني باز ميكنند. نظرسنجيهاي يك سال گذشته به طور مداوم نشان داده است كه نسلهاي جوانتر به ويژه در امريكا تمايل بيشتري براي احساس همدردي با فلسطين دارند و نسبت به نسل زد (Z) امريكاييهاي سالخوردهتر بيشتر خواهان كاهش كمكهاي امريكا به اسراييل هستند. لذا به نظر ميرسد نظرات آنان از مواضع سياسي و ديدگاه حاكمان در غرب عبور كرده است. تغييرات نسلي اكنون براي عبور از پروژه صهيونيسم و آنچه اشغالگران اسراييلي حق دفاع از خود ميدانند، در حال شكلگيري است. آشكار است كه رفتار غيرانساني رژيم اسراييل به امريكا و ديگر كشورهاي غربي فقط هزينه تحميل كرده است. گروهي از انديشمندان و تحليلگران امريكايي اكنون بر اين باورند كه اگرچه رژيم اسراييل در نابودي زيرساختهاي حماس و حزبالله دست بالا را داشته است، اما از نظر رواني و جذب افكار عمومي موفق نبوده است و برعكس در يك آينده ميان مدت اين اسراييل است كه در سطح جهان چه از نظر تبليغات يا عمليات شكست خورده محسوب خواهد شد، زيرا موج خصومت و تنفر از رژيم اسراييل و امريكا همهگير شده و از ژاپن در شرق آسيا تا ايرلند در غرب اروپا و از روسيه در شمال تا جنوب آفريقا، اسراييلستيزي در سپهر اجتماعي و در خيابان جريان دارد. ميتوان گفت كه چنين موجي از اعتراض در ميانمدت و بلندمدت عرصه را بر شهروندان اين رژيم تنگ خواهد كرد. بنابراين شكسته شدن هيمنه نظامي امريكا و اسراييل در سطح بينالمللي و منطقهاي و تنفر عمومي جهاني از اين دو كشور پيامدهاي غيرقابل پيشبيني دربر دارد و در پايان بايد افزود در فاصلهاي كه امريكا مشغول دفاع از جنايات جنگي اسراييل بوده است قدرتهاي بزرگ ديگر و نيز قدرتهاي نوظهور بيكار نماندهاند و در حال رايزني براي ايجاد يك دنياي چند قطبي به دور از سلطه امريكا هستند .
رييس مركز پژوهشهاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه