فيلم رامبد جوان نميتواند رسالت و هدف اصلي خود را به عنوان يك اثر كمدي به انجام برساند
ضد نوستالژي!
محمدرضا دلير
نوستالژي يا عشق به گذشته صرفا مخصوص آدمهاي عادي نيست و سينماي ايران نيز در سالهاي اخير ميل زيادي به گذشته نشان داده و بارها از آن به عنوان دستاويزي براي ساخت فيلم بهره برده است.داستان (زودپز) در رجعت به گذشته و دهه ۶۰ و در دوران دفاع مقدس روايت ميشود .قصه ماجراي دوباجناق به نامهاي سيروس (محسن تنابنده) و شاهين (نويد محمدزاده) است كه قصد دارند جنازه پدرزن نزولخوار، محتكر و بدنامشان قدرت (محمود جعفري) را به جاي شهيد شهري كه در پي موشكباران صدام از دنيا رفته است، جا بزنند!تمام انرژي فيلم در همان ابتدا صرف حادثه محرك و كنش اصلي فيلم، يعني تركيدن زودپز و در نتيجه آن مرگ قدرت ميشود.بعد از اين اتفاق سيروس و شاهين در تلاشهاي شكستخورده گرد شهر ميچرخند تا هر طوري شده پدرزن خود را در پستويي پنهان كنند تا شايد بخت و اقبال به آنها رو كند و اوضاع با شهيد اعلام شدن قدرت ختم به خير شود، اما فيلم هيچ ادله روشني به مخاطبانش ارايه نميدهد كه اين دو چرا بهرغم ترسي كه از جبهه و جنگ دارند، مصرانه ميخواهند وارد مهلكه شوند و از (قدرت) شهيد بسازند؟
استفاده فيلمساز از گذشته در (زودپز) هيچ ارتباطي با فيلمهاي روياپرداز و نوستالژيزده ندارد و بيشتر خود را به كرانههاي يك اثر ضد نوستالژي نزديك ميكند و با محور قرار دادن رويكرد كليشهاي (شوخي با همه چيز) صرفا ايدهاي را كه بدان باور دارد، خرج اثر ميكند!
(زودپز) در دسته شبه ژانري است كه اساسا يكي از اصليترين دلايل ايجادش، وجود سانسور در سينماي ايران است!با شل شدن تدريجي پيچ سانسور در سالهاي دهه۹۰، توليدكنندگان به خصوص در آثار سينمايي و نمايش خانگي كمكم از الفاظي استفاده كردند كه پيش از آن حتي نزديك به استفاده از آنها هم نميشدند .تماشاگر ناگهان چيزهايي را روي پرده سينما ديد كه تا آن زمان فقط در جمع دوستان همجنس و همسن خود با آنها روبهرو بود .در اين شرايط فيلمسازان كمدي مسيري هموارتر را در مقابل خود ديدند و دست به استفاده از شوخيهاي جنسي و بعضا سياسي زدند تا بتوانند با اين حربه، مخاطبان را پاي آثار خود بنشانند!آنها با پايين آوردن سطح كمدي صرفا با گذشتن از روي خطوط قرمز مخاطب جذب كردند.اما اكنون با گذشت بيش از يك دهه، وقت آن است كه اين روند به پايان برسد، تا كي قرار است فيلمسازان با توسل به ختنه كردن! (كه در فيلم زودپز بارها گفته ميشود) از تماشاگر گدايي خنده كنند؟ رامبد جوان در آخرين اثر خود، به شدت در خنداندن تماشاگر ناتوان است و فيلمش نميتواند رسالت و هدف اصلي خود را به عنوان يك اثر كمدي به انجام برساند. فيلمنامه كم جان است و نميتواند بيننده را روي صندلي ميخكوب كند.هيچ شخصيتي عمق پيدا نميكند و فيلم در بسياري موارد حتي از تيپسازي هم ناتوان است.در زمينه بازيگري هم با هرج و مرج و شلختگي روبهرو هستيم .نويد محمدزاده يكي از بدترين بازيهاي عمر خود را در (زودپز) داشته است. محسن تنابنده هم يكي ديگر از بازيهاي كليشهاي و تكرارياش را به نمايش ميگذارد و شيرين اسماعيلي نيز حتي از نزديك شدن به تيپ يك زن بسيجي ناتوان است! فيلم (زودپز) در نگاه كلي كمدي ضعيف و حتي داراي پيامهاي ضد ارزشي و ضدميهني است! ايده اصلي فيلم نيز در سر به نيست كردن جنازه از نيمه فيلم تكراري و خستهكننده ميشود و در ساختار دراماتيك نيز داراي اشكالات جدي است! در نهايت بايد گفت در بلبشوي سينماي كمدي ايران يكبار ديگر شاهد اثري سطحي و ناچيز هستيم!منتقد و پژوهشگر سينما