• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5898 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۴ آبان

پس انسان چه مي‌شود؟

ميلاد نوري

«اورشليم» كه در اصل به معناي «صلح» مي‌باشد، همواره با «ستيز» پيوند داشته است. چه پيش از فتح اورشليم توسط داوود (ع) در 1000 ق.م و چه پس از ساختِ معبد مقدّس به دست سليمان (ع)، اين شهر عرصه كشاكش ميانِ مصريان و يونانيان و روميان و ايرانيان و اعراب بوده است. اورشليم كه پس از بناي معبد مقدّس توسط سليمان (ع) به سكونتگاه مركزي يهوديان بدل شد، با ظهور مسيح (ع)، زادگاهِ دين نويني گشت كه بسياري از يهوديان، روميان و يونانيان به آن گرويدند. به‌اين‌ترتيب، اين شهر نزد مسيحيان نيز جايگاهي مقدّس يافت. با اين‌ حال، حكمراني روميان در دو قرن نخست ميلادي، اورشليم را به شهري بت‌پرست و بي‌اهميت تبديل كرد.اين شهر كه در قرآن بيت‌المقدّس ناميده شده است، همچنين قبله‌گاه نخست مسلمانان بود كه معراج پيامبر اسلام (ص) نيز از آنجا آغاز شد. زماني‌كه عُمر، خليفه دوم مسلمين، اورشليم را فتح كرد، معبد مقدّس را پاك‌سازي نمود و مسجدالاقصي را در آنجا بنا كرد. به‌اين‌ترتيب، پيروان هر سه دينِ يهودي، مسيحي و اسلامي به مقدّس ‌بودن اين شهر و مكان‌هاي پيراموني‌اش باور دارند.  پس از فتح اورشليم توسط مسلمانان كه در 637 م. در نبرد با امپراتوري بيزانس رقم خورد، تا آغاز جنگ‌هاي صليبي، به ‌سبب رواداري مسلمانان و همراهي ايشان با اهل كتاب، سرزمين‌ مقدّس و مكان‌هاي پيراموني‌اش جايگاهِ صلح بود؛ چنان‌كه مسلمانان، يهوديان و مسيحيان ارتدوكس با يكديگر همزيستي داشتند. اما اين صلح با تخريب كليساي مقبره مقدّس توسط خليفه فاطمي در 1009م. دچار گسست شد و اين گسست با هجوم مسلمانان سلجوق فزوني گرفت. دراين‌ميان، انگيزه‌هاي حكمرانان اروپا براي بازپس‌گيري سرزمين‌هايي كه تعلّق تاريخي به امپراتوري روم داشتند، چالش‌هاي مذهبي را با تنش‌هاي سياسي همراه مي‌كرد. پاپ اوربان دوم، اين‌ زمينه‌هاي تاريخي را به چشم فرصتي مي‌نگريست تا با برانگيختنِ يك جنگ صليبي، مقام خود را تقويت و اروپاي مسيحي را يكپارچه سازد. به‌اين‌ترتيب، جنگ صليبي نخست با هدف بازپس‌گيري سرزمين‌هاي مقدّس، به دستور پاپ اوربان دوم در سال 1095 م. آغاز گشت.  در نخستين جنگ‌ صليبي كه راهبان مسيحي و كاتوليك‌هاي پرشور به راه انداختند، نه‌تنها مسلمانان، بلكه بسياري از يهوديان و مسيحيان ارتدوكس نيز كشته شدند. صليبي‌ها توانستند با وحشي‌گري‌هاي مقدّس خود، انطاكيه را در 1098م. و اورشليم را در 1099م. به تصرف خود درآورند و بر سوريه و فلسطين سلطه يابند. شايد براي كساني كه ستيز معاصر ميان مسلمانان و يهوديان را ديده‌اند، شگفت‌انگيز باشد كه يهوديان و مسلمانان در نخستين جنگ صليبي در كنار هم با صليبي‌ها جنگيدند؛ صليبي‌ها آنان را قتل عام و شهر را غارت كردند. دراين‌ميان، پراكندگي و فقدان قدرت سياسي در سرزمين‌هاي اسلامي بيش از هر چيز زمينه‌‌ساز اين واقعه بود. بااين‌حال، صلاح‌الدين ايوبي در نيمه دوم قرن 12م. بر اين مشكلات فائق آمد و توانست بيت‌المقدّس را تصرف كند و با امپراتوري بيزانس متحد شود. حكمراني صلاح‌الدين بر اورشليم و مسجدالاقصي، طي معاهده صلح ميان وي و ريچارد شيردل به رسميت شناخته شد. 
اگرچه حكمراني مسلمانان بر اورشليم ميان سال‌هاي 1228م. تا 1244م. دچار وقفه‌اي كوتاه‌مدت شد، اما در سال 1244م. اين سلطه تثبيت شد و برقرار ماند و در دوران ايلخانان مغول نيز استمرار يافت كه در 1291م. بر مسيحيان فائق آمدند. پس از جنگ‌هاي صليبي، آنچه از امپراتوري بيزانس بر جاي ماند، بخشي از سرزمين‌هاي آسياي صغير با مركزيت قسطنطنيه بود كه 1453م. به دست تركان عثماني و در دوران حكمراني سلطان محمد دوم فتح شد. عثماني‌ها كه با قرارداد آماسيه در سال ۱۵۵۵م. با ايرانيان به صلح رسيده بودند، گستره حكمراني خود را در غرب وسعت بخشيدند؛ چنان‌كه در سال 1566م. در زمان مرگ سليمان قانوني، سرزمين‌هاي تحت حكمراني ايشان نه‌تنها تمام خط ساحلي مديترانه در شمال آفريقا را دربر مي‌گرفت، بلكه شامل سرزمين يونان و جزاير مربوط به آن نيز مي‌شد؛ اين وسعت، عثماني‌ها را به نقش‌آفرينان اصلي درياي مديترانه تبديل مي‌كرد. در تمام اين دوران، از وقتي حاكمان عثماني خودشان را خليفه و رهبر مسلمانان جهان  ناميدند و در مقابل اسپانيايي‌ها و پرتغالي‌ها به عنوان بزرگ‌ترين نيروي صليبي قرار گرفتند تا زمان فروپاشي امپراتوري عثماني در 1924م. سرزمين‌هاي مقدّس تحت حكمراني مسلمانان قرار داشت.  پس از جنگ جهاني دوم و با شكل‌گيري نظم نوين جهاني كه پيرامون منافع قدرت‌هاي سياسي مدرن شكل گرفت، يهوديان مدعي بازپس‌گيري سرزمين‌هايي شدند كه به ‌باورشان به آنان تعلّق داشت. جنبش صهيونيستي با تاكيد بر اين‌ نكته شكل گرفت كه قوم يهود تا قبل از تصرف اورشليم به دست روميان در 200 ق.م. سكونتگاه يهوديان بوده و اينك نيز چنين بايد باشد. اين جنبش كه نام خود را وامدارِ تپه‌اي در اورشليم است، از همان آغاز در پي بازگرداندن يهوديان به سرزمين‌هاي مقدّسي بود كه آن را «سرزمين موعود» مي‌نامند. اگرچه، انحصارطلبي و ستيزه‌جويي اين جريان فكري به مخالفت‌هاي مذهبي و سياسي بسياري دامن زد، اما حمايت‌هاي بي‌دريغ نظم نوين جهاني با انگيزه‌هاي پيدا و پنهانش، به شكل‌گيري دولت يهودي در سرزمين‌هاي مقدّس انجاميد. به‌اين‌ترتيب، ايده‌اي كه نخستين‌بار در كتاب رم و اورشليم اثر موشه هِس در 1862م. تبيين گشت و در كتابِ كشور يهود اثر تئودور هرتزل در 1896م. بسط يافت، به شكلي عيني تحقق يافت. اين ايده‌ها به شكل‌گيري عريان‌ترين خشونت ممكن عليه غيريهوديان و به‌ويژه مسلمانان انجاميد كه اورشليم و سرزمين‌هاي مقدس را از سلطه روميان رهانيده بودند و براي قرن‌ها با يهوديان و مسيحيان ارتدوكس در صلح زيسته بودند. افراطي‌گري صهيونيستي با وجود دلبستگي‌هاي مذهبي مسلمانان به بيت‌المقدّس و انگيزش‌هاي سياسي ناشي از موقعيت جغرافيايي و امكان‌هاي سياسي سرزمين فلسطين، به ستيزي بي‌وقفه‌انجاميده است. همچنان جنگ مقدّس در سرزمين‌هايي مقدّس و با شعارهايي مقدّس ادامه دارد، اما اغلب كسي نپرسيده يا نمي‌پرسد كه چرا بايد اين‌همه را «مقدّس» ناميد. پس «انسان» چه مي‌شود؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون