در حاشيه فاجعه فقدان دكتر داوودي
ابوالفضل فاتح
«نگرش طبيبانه» و تمكين به «قاعده احترام» دو نياز مهم امروز جامعه ما ضايعه فقدان دكتر مسعود داوودي، دل جامعه پزشكي كشور را به درد آورد، خدايش رحمت كند و انشاءالله در اين ايام مشمول شفاعت حضرت فاطمه زهرا (س) باشند. اين فاجعه و محروم ساختن مردم از يك پزشك خدوم، خسارتي جبرانناپذير است كه در آميختگي جهالت و شعلهور شدن يك انتقام كور پديد آمده است و البته نبايد آن را به كليت جامعه تعميم داد. اكثريت مردم، قدردان جامعه پزشكي هستند و طبق آخرين تحقيقات علوم اجتماعي، خوشبختانه پزشكان از معتمدترين اصناف كشورند. در اين حال در يك جامعه 80 ميليوني، هستند كساني كه در بمباران تبليغات منفي، دچار ابهام ميشوند. به ويژه اگر توليد ادبيات منفي از سوي رسانههاي رسمي باشد، نميتوان پيامدهاي ناهنجار و خشونتساز آن و همچنين تاثير آن بر كاهش انگيزههاي كادر درمان را كماهميت تلقي كرد. خشونت عليه كادر درمان، به هر ميزان كه باشد بايد نسبت به آن نگران و حساس بود، چراكه آثار آن متوجه كلان جامعه است. در جهان در برابر هر نوع خشونت نسبت به كادر درمان از خشونت زباني تا فيزيكي حساسيت بسيار بالايي وجود دارد و چه در سطوح سياستگذاري و چه اجرايي و تقنيني تدابير فراواني براي كاستن از آن انديشيده ميشود. ممكن است گفته شود، نميتوان خشم تكتك افراد جامعه را كنترل كرد. آري، اما ميتوان زمينههاي آن را به حداقل رساند و حداقل از تبليغات و القائات منفي، دوري جست و بهترين راه، تمكين به «قاعده احترام» است. درسايه قاعده احترام، همزيستي خوشايند يك جامعه محقق ميشود. جامعه پزشكان به واقع مرهمترين مرهمها بر آلام و زخمهاي مردماند. قاطبه پزشكان، با تعهد و تعلق به منزلت «انسان» و «جان» به اين كسوت شريف وارد شدهاند و حساب استثنائات جداست. اين ميزان فداكاري كه از لقاح تا مرگ يكايك ما جاري و ساري است بايد به رسميت شناخته شده و مرجعيت و منزلت و احترام جامعه پزشكي از طريق سيستم قانونگذاري و تريبونهاي رسمي و عمومي به درستي تبيين شود. البته مهارتهاي ارتباطي پزشك با بيمار و خانواده بيماران نيز ميتواند كمك باشد.
از فداكاري احترامبرانگيز جامعه پزشكي همان بس كه بدانيم پزشكان از هوشمندترين و توانمندترين اقشار مردمند. اگر ايشان در هر صنف ديگري وارد ميشدند، در قله موفقيت آن صنف قرار ميگرفتند و اينك بسياري از ايشان در دورافتادهترين مناطق و در طاقتفرساترين شرايط مشغول ارايه بالاترين كيفيتها هستند. علوم پزشكي و جامعه پزشكي از ريشهدارترين علوم و نهادهاي دانش بنيان كشورند. پزشكان در طول تاريخ، مفاخر اين سرزمين بودهاند و اينك نيز از سرآمدان جهانند. آسان بودن دسترسي به متخصصترين پزشكان در كشور، موهبتي است كه بايد به شدت قدردان آن بود. چه بسا بسياري از مردم عزيزمان نميدانند كه در بسياري از كشورهاي پيشرفته جهان، اين سطح دسترسي براي ۸۰درصد جامعه وجود ندارد. نظام سلامت نمادي از توسعه يك كشور است. انتظار خدمات كيفيتر از جامعه پزشكي و نظارت بر عملكردها منطقي است اما سرمايهگذاري و توسعه خدمات بهداشت و درمان و ارتقاي فرهنگ عمومي و صيانت از كادر بهداشت و درمان را نبايد كماهميت تلقي كرد. بسياري از كاستيها در جاي ديگر است و از اختيار پزشك خارج است. براي بسياري از دردها نيز درماني وجود ندارد. پزشكان مسوول بيماريها نيستند گرچه براي درمان و تخفيف آن ميكوشند. خشونت يا خدايي ناكرده پزشكستيزي، فرهنگ نادرستي است كه متاسفانه به دلايل رقابتهاي صنفي يا عدم شناخت دامن زده شده است و بايد اصلاح شود. نميتوان علل همه مهاجرتها را به اين مساله فروكاست، اما همين فرهنگ نادرست، مسبب بخشي از موج مهاجرت پزشكان است كه هم خروج سرمايه انساني و علمي و هم تنزل سرمايه ژنتيكي كشور است. در اينگونه امور نيازمند فهم درست از مفهومي به تعبير نگارنده به نام «نگرش طبيبانه» هستيم. «نگرش طبيبانه» يعني نگاهي علمي و انسان محور و مبتني بر پيشگيري، تشخيص، راهحل و درمان. درك درست از چنين نگرشي، رواداري و احترام به خدمات پزشكي را در جامعه نهادينه ميكند و مانع از بسياري از برخوردهاي خشونتآميز ميشود و در سطوح كلان كاربست اين نگرش بنبستهاي فراواني را ميگشايد. نگرش طبيبانه هم علم است و هم فرهنگ و نگاهي است كه اگر در سطوح مديريتي و اجتماعي توسعه يابد به درك بهتري از مشكلات و راهحلهاي آن دست مييابيم. به وضوح سطوح مهمي از برنامهريزي و مديريت كلان كشور دچار گرفتاري و بيماري است. در سايه گسترش و تعميق نگرش طبيبانه است كه ميتوانيم به بهبودي و درمان بسياري از مصايب كشور اميدوار باشيم.