«تور كتاب كودك» براي گراميداشت نيلوفر امرايي، مترجم حوزه كودك و نوجوان، در چلگرد كوهرنگ سه كتابخانه جديد احداث كرد
كتابخانهاي از جنس نيلوفر
علي قليزاده گردرودباري
صداي خنده بچههاي شش تا دوازده ساله چلگردي اولين و آخرين صداي آنجا بود. آنقدر بلند كه رنگارنگي لباس محلي بختياريشان براي مدتي بهنظرمان نيامد. آقاي اسدالله امرايي و همسرش از ميان صف بچههاي مدرسه گذشتند و با آنها چاق سلامتي كردند. با راهنمايي مدير مدرسه در جايي كه برايشان در نظر گرفته شده بود، نشستند و آقاي آزادي، برنامه را شروع كرد و از بچهها دعوت كرد شعر بخوانند و بچههاي دبستاني بختياري، شاهنامه فردوسي را از حفظ خواندند و همينطور اشعار حافظ و سعدي را. چند پسربچه آهنگ بختياري هم خواندند و ديگر فرشتههاي كوچك زاگرسنشين دست ميزدند و همراهي ميكردند.
آقاي امرايي ميگويد كه ويژهترين قسمت اين سفر ديدن همين شاهنامهخواني بچههاي مدرسه ابتدايي بركت روستاي دهنوي عليا بود: «من حتي اسم چند شخصيت شاهنامه را از آنها پرسيدم و يكي از بچهها داستان چشم اسفنديار را به خوبي ميدانست و خيلي جالبتر اينكه ضربالمثل چشم اسفنديار را براي من به معادل فرنگي آن گفت كه چشم اسفنديار همان پاشنه آشيل است. اينها بچههاي ابتدايي بودند و نه فارغالتحصيلان رشتههاي ادبي.»
نوبت به صحبتهاي استاد امرايي رسيد. بچههاي رديف اول هر صف، پوسترهايي را كه عكس نيلوفر امرايي، دختر عزيز درگذشته آقاي امرايي و مترجم خوب حوزه كودك و نوجوان كشورمان بر آن چاپ شده بود در دست داشتند. با متني كه نوشته بود: «جشن اهداي كتاب و راهاندازي و تجهيز ۳ كتابخانه كودك و نوجوان، بزرگداشت زندهياد نيلوفر امرايي.» آقاي امرايي از اهميت احترام به معلم براي بچهها گفت؛ اينكه با زحمت كشيدن و خدمت به جامعه خودشان ميتوانند مزد زحمات معلمهايشان را بدهند. از مفيد بودن براي جامعه با چاشني خاطراتي از نيلوفر گفت و تلاش كرد دل بچهها را به كتابخواني نزديك كند و ارزش مطالعه كردن را در قالب داستان به آنها بفهماند.
بعد از صحبت با بچهها، بقيه مراسم «تور كتاب كودك» انجام شد. بچهها با اعلام معلمهايشان و به ترتيب صف، بسته كيفهايي را كه حاوي دو كتاب داستاني مناسب سنشان بود از خانم امرايي هديه ميگرفتند و همينطور با شيرينيهايي كه خانم مشكات و خانم نيكبخت، از اعضاي تور كتاب كودك، به آنها تعارف ميكردند كامشان شيرينتر ميشد.
تور كتاب كودك را اسماعيل آزادي نزديك به دوازده سال است كه اجرا ميكند. روزگاري روزنامهنگاري سياسي ميكرد و از سال ۹۲ بر اين شد كه با همراهي مادي و معنوي مردم علاقهمند، براي بچههاي مناطق كمبرخوردار و محروم ايران، كتابهاي داستاني و علمي تهيه كند تا تخيل كنند و زندگي ياد بگيرند. اگر هم مدرسهشان كتابخانه نداشت، برايشان راهاندازي ميكند و همينطور لوازم ضروري ديگر كه مرتبط با تحصيل و سوادآموزي باشد.
از او ميپرسم كه چه شد تصميم گرفتيد اينبار به ياد نيلوفر امرايي به روستاهاي بخش چلگرد شهرستان كوهرنگ استان چهارمحال و بختياري سفر كنيد و ميگويد: «آقاي امرايي از دوستان و همكاران قديمي من در مطبوعات است و سالها عضو تور كتاب كودك بود و زماني كه ما هنوز رونقي نداشتيم، كلي كتاب هديه كردند. من قبلا نيلوفر را ديده بودم و اين اتفاق ناگوار روي من خيلي اثر گذاشت. او هم دختر يك همكار خوب و هم خودش همكار ما بود و هم اينكه در حوزه كودكان كار ميكرد. اين فصل مشتركها باعث شد زماني كه به مراسم او در مسجد نور رفتم، به اسدالله گفتم كه من ميخواهم يك كتابخانه را به اسم نيلوفر راهاندازي كنم.»
آقاي آزادي از اشتياق آقاي امرايي از پيشنهاد احداث كتابخانه به نام نيلوفر ميگويد: «كمي گذشت و همينطور كه ما براي تور بعدي آماده ميشديم، اميلي خواهر نيلوفر تماس گرفت و گفت ميخواهند كتابخانه نيلوفر را به بچهها هديه دهند و همينطور كتابهاي اهدايي آقاي امرايي بهعلاوه كتابهاي امضا شده به معلمها و كادر مدرسه. بنابراين تصميم گرفتيم به جاي يك كتابخانه، سه كتابخانه در اين منطقه احداث كنيم. دو كتابخانه براي مدارس ابتدايي و يك كتابخانه راهنمايي و دبيرستان. كتابهاي اهدايي نيلوفر بيشتر مناسب بچههاي دبيرستان و معلمهاي مدرسه بود و ما براي مقطع راهنمايي هم كتاب تهيه كرديم.»
بعد از چيدن كتابهاي دستهبندي شده در كتابخانه مدرسه و بريدن روبان راهاندازي توسط آقا و خانم امرايي، كار ما تمام شده بود. از مدرسه اول خداحافظي كرديم و زودتر از موعد برنامهريزي شده، به مدرسه ابتدايي دوم در شهرك عشايري امامحسين بخش چلگرد شهرستان كوهرنگ رفتيم و برنامه آنجا هم به همين ترتيب اجرا شد. باران پاييزي در هواي سرد آبان ماه، روز دوم احداث كتابخانه را خيس كرده بود. با اين حال دخترهاي دبيرستان نرجس روستاي دهنوي عليا، بعد از اينكه در راهاندازي سومين كتابخانه «سيب دانش نيلوفر» و شصت و ششمين كتابخانه «سيب دانش» كمك كردند، با اشتياق در صفهايشان زير باران ايستادند كه صحبتهاي اسدالله امرايي مترجم برجسته كشور را بشنوند.
آقاي امرايي صحبتهايش را با قدرداني از تور كتاب كودك به پايان رساند و برنامه احداث كتابخانه به نام نيلوفر امرايي در مناطق كمبرخوردار، با اهداي بيش از ۳ هزار كتاب در ردههاي سني كودك تا بزرگسال به سرانجام رسيد. موقع برگشت، رنگينكماني بلند در مسيرمان به اقامتگاه در دشتهاي ديمي منطقه ظاهر شد كه تا توانستيم از آن عكس و فيلم گرفتيم و همه ميدانستيم كه اين، لبخند نيلوفر از آسمان به حضور پدر و مادر و تور كتاب كودك در كوهرنگ است.