عليرضا اميني
ابتداي اين يادداشت كه درباره استاد سيد احمد مراتب كه متخلص به «در\التاج» است را بهتر است با يك مصرع از حافظ آغاز كنم: «ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست» اين مصرع اشاره به همنشيني دو بزرگوار يعني استاد تاج اصفهاني و استاد احمد مراتب دارد؛ اين همنشيني حتي در بحث درگذشت ايشان هم ديده شد؛ احمد مراتب بعد از مدتي سلوك هنري با استاد تاج اصفهاني، درگذشتش هم تقريبا با سالگرد استاد تاج مصادف شد و به كمك هنرمندان و مديران فرهنگ و هنر اصفهان، ايشان در كنار استاد تاج اصفهاني در تخت فولاد اصفهان به خاك سپرده شدند كه اين اتفاق بزرگي است گو اينكه دست سرنوشت هم ثابت كرد كه دوست، شاگرد، همنشين و مونس تاج اصفهاني، احمد مراتب بود.
قابليتهاي بالا در موسيقي دستگاهي و آواز ايراني
جالب است كه احمد مراتب علاوه بر داشتن قابليتهاي بالا در موسيقي اصيل دستگاهي و آواز ايراني و با عِرق معنوي، مذهبي و عرفاني كه با تاكيد پدر داشت، صداي خود را در خدمت اجراي نغمات آييني قرار داد، اگرچه از ايشان آثار موسيقايي خوبي با اساتيدي چون جليل شهناز، حسن كسايي، ساغري، لطفي و بسياري از نوازندگان و مشاهير موسيقي، در كار ساز و آواز وجود دارد ولي عمده فعاليت هنري استاد مراتب در اجراي نغمات آييني و مناجاتخواني بوده كه در اين زمينه به عنوان پيشكسوت شناخته ميشدند.
آشنايي من با استاد احمد مراتب به سالها پيش برميگردد؛ بايد بگويم كه ايشان را از سال ۸۱ در مجموعه آسيبشناسي آوازهاي مذهبي، نوحه، مدح، منقبت و... به برنامههايي در تهران دعوت كردند و از حضور استاد، در برنامههايي در شبكه فرهنگ و برنامه نيستان و برنامههاي متفاوتي استفاده كردند. در برنامه نجواي بيداري راديو نوا هم مهمان بنده بودند كه در آن زمان شامل چهل برنامه و ميزگرد كارشناسي بود و در برنامههاي متعددي در اين خصوص صحبت كرديم.
درباره پيوند آواز مذهبي و آواز اصيل دستگاهي با استاد همراه شديم و بعد از آن من به اصفهان رفتم و در راديو اصفهان هم برنامه «چه شورها» را در رابطه با شيوههاي بيان وقايع مذهبي، اسطورهسازي و ضرورت و زينت حضور عنصر موسيقي اجرا كرديم و در اين برنامهها در زمينههاي گفته شده با ايشان صحبت كرديم و اين دوستي ادامه يافت تا جايي كه به كمك دوستان هنري و كمكهاي آقاي صدري، مشكلاتي را كه در مسير اخذ درجه يك هنري استاد بود، برطرف كرديم و درجه يك هنري استاد اخذ شد و بعد از آن هم به پيشنهادي كه به وزارت فرهنگ و ارشاد دادم نام، زندگي و فعاليتهاي استاد مراتب با عنوان «نادره كاران» يا ميراث زنده بشري در وزارت ميراث فرهنگي ثبت شد و اين، اتفاق بسيار خجستهاي بود كه ما در حوزه موسيقي ايراني توانستيم نام استاد مراتب را به عنوان ميراث زنده بشري در آواز اصيل ايراني و آوازهاي معنوي و مناجاتخواني ثبت كنيم اين موضوع منجر به ثبت لوحي شد كه آن را به اصفهان بردم و در آنجا هم برنامه رونمايي از لوح را با كمك آقاي دكتر قاسمزاده شهردار وقت اصفهان، در هنرسراي خورشيد و با حضور جمعي از اساتيد و هنرمندان اصفهان برگزار كرديم كه بسياري از دوستان استاد مثل استاد سيدرضا طباطبايي، اعظميكيا، ملك مسعودي، حسن منصوري، سعيد مزدك و خيلي از مشاهير موسيقي آوازي اصفهان در آن جلسه حضور داشتند و دست استاد را به گرمي فشردند.
مسلط به قواعد تجويد و قرائت
يادمان نرود كه استاد مراتب گذشته از جايگاه والا در آواز اصيل ايراني و مناجاتخواني، مدتي در راديو و تلويزيون ملي با سيد جواد ذبيحي در برنامه مناجات سحر، برنامه دو صدايي اجرا ميكردند و اين آثار به صورت فارسي و عربي موجود است. ايشان، هم به قواعد تجويد و قرائت مسلط بودند و هم موسيقي ايشان در اوج است. آثار مذكور چنان ارزشمند هستند كه استاد مراتب را به نادرهكار يا ميراث زنده بشري تبديل كرد. يك بُعد از زندگي استاد مراتب اينگونه بود كه زماني كه امام موسي صدر در مكه و مراسم حج صداي ايشان را ميشنود و متوجه ميشود كه ايشان شاگرد بر حق استاد تاج اصفهاني است، از مجموعه حراست و نگهبانان حرم ميخواهد كه فرداي آن روز استاد مراتب اذان را بر بام كعبه بگويد. باتوجه به خاطرهاي كه از استاد تعريف كردم و بارها روايت شده و از دفتر امام موسي صدر هم مستند اين كار را ساختند، استاد را داخل خانه كعبه ميبرند، ايشان نماز مربوط به مراسم را ميخوانند و بعد به بام كعبه ميروند كه قبل از خواندن اذان، چندين بار به ايشان تذكر ميدهند كه هنگام اقامه اذان، «أشْهدُ أن علياً ولّيالله» را نگويد حتي خودشان ميگويند كه من به بام كعبه رفتم و با خودم گفتم كه اين مساله فقط يك بار اتفاق ميافتد و نميدانم كه بعدا سعادتي براي اين كار پيدا ميكنم يا خير به همين دليل همه اذان را كامل گفتم و ميگفت هنگامي كه از بام كعبه به پايين آمدم انتظار توبيخ داشتم -چون ايشان در آن سالها جوان بوده- ولي با تعجب ديدم كه پادشاه عربستان پيشتر از همه و در مراسم ويژه مرا در آغوش گرفت گويا چيزي كه من در اذان گفته بودم را نشنيده بودند يا نغمات من به حدي خوب بوده كه با شنيدن نغمات جادو شده بودند. اين افتخار ديگري براي هنر ايران و هنر اصيل آواز ايراني است، چراكه استاد احمد مراتب اولين و تنها ايراني است كه بر بام كعبه اذان گفته است.
استوار بر اصالتها
به خاطر داشته باشيم كه راجع به فردي صحبت ميكنيم كه گذشته از هنر ناب، اخلاق نابي هم داشته است كه سيره زندگي و سلوك هنري او ميتواند براي همه هنرمندان به منزله درس باشد. ما در تاريخ اساتيد زيادي را ديديم كه با تمام توانمنديها بر مسند پوسيده شهرت و انواع اميال دنيوي تكيه نكردند و سعي كردند همچنان بر استواري اصالتها بمانند كه خوشبختانه تاريخ هم به آنها وفادار مانده و نام آنها را حفظ كرده است.
استاد احمد مراتب در آذر ماه سال جاري در شرايطي ما را ترك كردند كه در آخرين مراسم و در ۲2 ارديبهشت ماه در برنامه «نخستين شب نغمههاي اذان ايراني» كه با طرح و اجراي اركسترم برگزار شد، مهمان برنامه ما بودند و در اين برنامه سخنراني كردند و براي ما از خاطره اذان گفتن بر بام كعبه هم صحبت كردند، اين را هم يادآور شوم كه در آن مراسم، اذان ايراني در وزارت ميراث فرهنگي و دفتر ميراث فرهنگي ناملموس ثبت شد و ايشان هم در اين مراسم حضور داشتند هر چند كه روي صندلي چرخدار نشسته بودند و خودم هم با ديدن ايشان در اين وضعيت بسيار متاثر شدم، چراكه به دليل آسيبي كه ديده بودند ديگر نميتوانستند راه بروند.
در تكاپوي برگزاري بزرگداشتي در تهران در ۲۲ آذر ماه بوديم كه به همكاري مجموعه كوشك هنر در اراضي عباسآباد و با حضور آقاي اخباري و حجازي، قرار بود در اين تاريخ بزرگداشت مشتركي را از سوي دو كانون آوازي تهران و اصفهان داشته باشيم. بنا بود اين مراسم با حضور استاد مراتب از كانون آوازي اصفهان و استاد رفعتي از كانون تهران برگزار شود. در تاريخ ۴ آذر ماه نامهها صادر شده بود، پوسترها هم طراحي شدند و بنده به منزل آمدم كه خواستم كه با استاد مراتب براي هماهنگي بيشتر تماس بگيرم و همچنين نمونه پوستر را براي ايشان ارسال كنم و نظر ايشان را درخصوص پوسترها بدانم كه در كمال تاسف و حسرت با خبر فوت ايشان در خبرها مواجه شدم كه ايشان در مراسمي در هتل عباسي همزمان دچار مشكل قلبي و تنفسي شدند و چشم از دنيا فروبستند.
مرگي كه همچون زندگياش زيبا بود
درگذشت ايشان هم داستان جالبي داشت و شايد خيليها آرزوي چنين مرگي را داشته باشند؛ آنطور كه گفته ميشود طي برگزاري مراسم، ايشان گفته بودند كه حالم خوب نيست و مرا به بيرون ببريد؛ زماني كه ايشان را بيرون ميبرند اصرار ميكنند كه او را از روي صندلي چرخدار روي زمين و رو به قبله بگذارند كه در اين زمان استاد عظيمي رياست محترم انجمن پيشكسوتان هم آنجا حاضر بودند كه استاد مراتب در حضور آنها ميگويند كه من دارم ميروم. پسر ايشان سعادت مراتب ميگويند كه ايشان درحالي كه دندانهاي مصنوعي خود را درآورده بودند بلند و رسا شهادتين خود را گفتند و با گفتن يا علي زندگيشان به پايان رسيد و اين اتفاق عجيبي است كه واقعا براي هر فردي رخ نميدهد.
شخص من استاد مراتب را وراي ارتباط شاگرد و استادي دوست داشتم و سالها با ايشان زندگي كردم و از او آموختم و سعي كردم بيمهري بسياري از هنرمندان و مديران عرصه فرهنگ و هنر نه تنها در اصفهان، بلكه در تمام كشور را جبران كنم، البته كه اين كار، به هيچ عنوان كار بزرگي نبود و من فقط انجام وظيفه كردم، مساله اين است كه بايد مشاهير ديده شوند و به آنها ارج و احترام گذاشته شود و در دنيا به آنها افتخار كنند كه متاسفانه ما هرگز نتوانستيم اين افتخار فرهنگي را براي دنيا معرفي كنيم ولي در حد وسع خودم سعي كردم و همچنان براي اعتلاي نام و هنر استاد مراتب كه كمتر از آنچه بايد، شناخته شدند و همچنين معرفي بيشتر ايشان به نسلهاي بعد تلاش خواهم كرد.
كملطفيهايي كه حق استاد نبود
متاسفانه با اين همه بزرگي و اهميت ايشان، در شورا بنا به دلايلي اجازه نداده بودند كه درجه يك هنري مثل ديگر افراد براي ايشان صادر شود و براي ايشان درجه دو هنري صادر شده بود، در اين زمينه ما تلاش كرديم و توانستيم نشان بر حق ايشان را كه درجه يك هنري بود، به ايشان تقديم كنيم اگرچه كه اين نشانها هستند كه از چنين افرادي اعتبار ميگيرند. با مراجعه به مجموعه و تكميل پرونده و تحمل فشارهاي زياد و گفتوگوهايي كه با آقاي صدري، رييس مجموعه ارزشيابي هنرمندان داشتم، توانستيم با كمك تني چند از عزيزان درجه يك هنري استاد را براي ايشان اخذ كنيم و ثبتنام ايشان به عنوان ميراث زنده بشري، كاري بود كه من درخواست آن را به كمك آقايان بهروز وجداني، دكتر پورعلي، دكتر ايزدي، دكتر سجودي، آقاي گودرزي و بسياري ديگر از دوستان انجام دادم و اين افراد در مجموعه ميراث فرهنگي كمك كردند كه اين كار انجام شود، چراكه اين درخواستها بايد توسط ادارات ميراث فرهنگي يا اداره فرهنگ و ارشاد استان به تهران ارسال شود و بعد نمايندهاي از آن اداره بيايد و دفاع كند ولي من به واسطه اينكه در اينجا چند پرونده ثبتي ديگر هم داشتم از دوستان خواهش كردم و گفتم كه اگر اين موضوع در اصفهان مطرح شود، سنگاندازيهاي زيادي صورت خواهد گرفت و تعداد ديگري هم ميآيند و مدعي اين اتفاق ميشوند. بالاخره پس از اين صحبتها دوستان همكاري كردند و تشكيل پرونده انجام شد و بالاخره نشان درجه يك هنري براي ايشان اخذ شد.
بعد از بيان تمام زواياي زندگي استاد بايد بگويم كه مجموعهاي از آثار و آوازهاي ايشان در آرشيو راديو اصفهان موجود بود كه بنا به دلايلي اين كارها هم پخش نشدند؛ گويا دليلش هم اين بود كه صداي ايشان به استاد سيد جواد ذبيحي شباهت داشت؛ من در برنامه «چه شورها» كه براي اجراي آن به اصفهان رفتم و در آنجا اين برنامه را اجرا كردم، اين اثر را براي استفاده در اين برنامه تقاضا كردم، از بخشهايي از آن استفاده كردم و بخشهاي ديگر را دراختيار استاد قرار دادم و توانستم در راديو نغمات آييني و نوا، در زمان مديريت آقاي دهقان نيري اين مجموعه را توليد كنيم كه در آرشيو راديو موجود بود و چند سال پيش يكي، دو تراك از اينها در مجموعه ديگري در حوزه هنري انجام شد و اخيرا در موسسه فرهنگي هنري شهرداري اصفهان به كوشش استاد حسن منصوري براي دو قطعه از آوازهاي استاد اركستر هم نوشتند و در هنرستان خورشيد اصفهان از اين مجموعه رونمايي شد. هدف من از برگزاري برنامه ۲۲ آذر ماه در تهران، معرفي و رونمايي از اين مجموعه بود ولي فوت استاد اتفاق افتاد؛ از اجل نميتوان غافل بود و روزگار هم به هيچ كدام از ما قولي نداده است. من از جانب خودم و تمام خانواده فرهنگي و هنري ايران به خانواده استاد احمد مراتب تسليت ميگويم البته كه ما هم به دليل فوت استاد داغدار هستيم و متاسفيم كه ايشان را از دست داديم. ياد و آثار اين استاد بزرگ هميشه به عنوان يك درس هنري براي همه ما زنده خواهد بود.