سيمين سليماني
هومن دهلوي از كودكي نواختن سنتور را از مادرش سوسن اصلاني فراگرفت و نواختن ساز پيانو را هم از فرمان بهبود آموخت وقتي كه همچنان كودك بود. اولين معلمش در مباني موسيقي و آهنگسازي، پدرش حسين دهلوي بود و پس از آن نزد هنرمنداني همچون پرويز منصوري و احمد پژمان اين مبحث را ادامه داد. زندگي او از ابتدا با موسيقي پيوند خورده بود، چراكه مادر و پدرش هر دو موسيقيدان بودند و البته به خواست خودش هم در اين مسير رشد يافت و موسيقي را نزد اساتيد بزرگي دنبال كرد؛ از جمله از محضر اساتيدي مانند امانوئل مليك اصلانيان و رافائل ميناسكانيان نيز بهره برد. مجموعه «هفت آسمان براي پيانو» اثر تازه هومن دهلوي است كه به صورت صوتي منتشر شده؛ بيشتر قطعات اين مجموعه پيشتر به صورت نت در كتابي با همين عنوان به انتشار رسيده بود. احمد پژمان در مقدمه كتاب نوشته بود: «در توصيف قطعههايي كه هومن دهلوي مينويسد پيش از هر چيز بايد گفت كه او قطعههايش را در فرمهايي ساده ميسازد كه به دقت طراحي شدهاند. از همان ابتدا كه آهنگسازي را با او شروع كردم، احساسم اين بود كه در نوشتن ملوديها به ويژه در آثار پيانويي، عواطف و دريافتهاي دروني خود را با بياني زيبا پيوند ميدهد...» شنيدن «مجموعه هفت آسمان براي پيانو» تجربهاي خاص است كه مخاطب را نيز همچون خالق اثر به سفر موسيقايي دلانگيزي ميبرد. گفتوگوي «اعتماد» با هومن دهلوي را درباره اين آلبوم، نحوه شكلگيري ايده تا اجرا و نيز اهميت بيان شخصي در آثار هنري ميخوانيد.
در توضيح اين آلبوم گفتهايد كه قطعههاي اين مجموعه بيانگر تجربيات موسيقايي شما هستند، براي مخاطبان ما بفرماييد كه چه انگيزهها و تجربيات شخصياي منجر به خلق مجموعه «هفت آسمان» شدند؟
از همان دورانِ نوجواني كه هنرجوي پيانو بودم، به دنبال آثار پيانوي آهنگسازان ايراني ميگشتم تا جايي كه از استادم فرمان بهبود در اين باره پرسيدم و ايشان از كمبود يا بهتر بگويم نبودِ چنين آثاري در رپرتوار پيانوي موسيقي ايران گفتند و تنها كپي نت دو نسخه از آثار فكرت اميروف، آهنگساز اهل آذربايجان را دراختيار من گذاشتند كه از نظر بيان موسيقايي رابطهاي غني با موسيقي ايراني داشتند و از نظر نوازندگي هم تكنيكهاي قابلتوجهي را شامل ميشد. اين موضوع سالها در گوشه ذهنم نشست و شايد يكي از دلايلي شد كه مرا به چاپ و انتشار اين آثار ترغيب كرد. بايد اضافه كنم كه ساز پيانو داراي بزرگترين مجموعه آثار آهنگسازي در جهان است و در اين ميان، سهم آهنگسازان ايران كه براي پيانو كار ساختهاند، بسيار كمرنگ است. نكته ديگر تشويقهاي استادم احمد پژمان بود كه از همان ابتدا كه كار آهنگسازي را با ايشان شروع كردم آثاري كه براي پيانو مينوشتم خيلي موردعلاقه ايشان قرار ميگرفت و به من ميگفت: «چون تو براي پيانو خوب مينويسي بايد اين كار را زياد انجام دهي، چراكه براي پيانو، نوشتن كار آساني نيست.»
باتوجه به ساز تخصصي شما، اين انگيزه تقويت هم شد.
همينطور است، به هر حال، مجموعه هفت آسمان منتخبي از آثار پيانويي من هستند كه طي سالهاي مختلف نوشته شدند و به نوعي به مرور تكامل يافتند. همانطور كه اشاره كرديد، از آنجا كه ساز تخصصي من پيانو بوده و از همان دوران نوجواني علاقه زيادي به آهنگسازي هم داشتم، پيش از آنكه مقدمات آهنگسازي را به صورت آكادميك بياموزم، قطعات مختلفي براي پيانو ميساختم كه بعدها از همان متريالها در بسياري از قطعاتم استفاده كردم.
برخي قطعات اين اثر تحت تاثير موسيقي ايران و نواحي آن هستند. با توجه به گستردگي نغمات موسيقي نواحي، بفرماييد كه انتخاب شما بر چه اساس بوده است؟
آشنايي من با موسيقي كلاسيك از يك طرف مبانياي را به من آموخته كه باعث شدند توجه زيادي به مواردي همچون فرم و هارموني در كارهايم داشته باشم؛ اما از طرف ديگر، شناخت و ريشه عميقي كه از موسيقي ايراني در من بنا شده، همواره من را به سوي ملوديها و بنمايههاي ايراني ميكشاند. در دوران كودكي از طريق مادرم كه هر روز گوشههايي از موسيقي اصيل ايران را با سنتور مينواخت گوشم با موسيقي ايراني به نوعي انس گرفت. همچنين در طول سالها با حضور در محافل و كنسرتهاي مختلفي كه با ديگر بزرگان موسيقي ايراني برخورد داشتم و بعدها كه خودم به صورت جديتر با سازهاي ايراني چون تار و تمبك تجربياتي كسب كردم، همه و همه باعث شدند كه اين موسيقي در من به خوبي رخنه كند. در دوران دانشگاه هم آشنايي نزديكتر و بيشتر با موسيقيهاي محلي و نواحي، گاه از طريق دوستاني كه از مناطق مختلف ايران در دانشگاه حضور داشتند و گاه همكاريهايي كه براي ساخت موسيقي تئاتر با موضوعهاي مربوط به نواحي ايران داشتم، دريچههاي جديدي را برايم باز كردند كه هم استفاده از اين منابع برايم اجتنابناپذير شد هم ايدههاي تازهاي براي كارهاي جديد به ذهنم ميآورند. البته در اين مجموعه شايد تشخيص استفاده از اين متريالها در همه موارد چندان محسوس نباشند با توجه به اينكه هنگام ساخت آنها، هر كدام اولويت مختلفي داشتند، ولي به عنوان مثال ميتوانم به استفاده از درآمد ماهور، گوشههايي از دستگاه چهارگاه و آواز دشتي اشاره كنم. همچنين قطعه اول اين مجموعه كه به عنوان تِم اصلي روياي كودكي نامگذاري شده برگرفته از يك لالايي كودكانه است.
به قطعه اول اشاره كرديد، بخش نخست اين اثر شامل قطعاتي هستند كه به مرور از سادگي به سمت پيچيدگي رفتهاند؛ ممكن است بيشتر درباره اين فرآيند و چرايي آن توضيح دهيد؟ آيا در واقع مقدمهاي براي مخاطبان به شمار ميرود؟
ابتدا اين توضيح را بدهم كه اين مجموعه كه بيشتر قطعات آن به صورت نت در كتابي با همين عنوان توسط موسسه فرهنگي هنري ماهور منتشر شده است در ابتدا قرار بود در سه جلد منتشر شود؛ جلد نخست شامل آثاري كوتاه كه در قالب فرمهايي ساده طراحي شدند و مناسب نوازندگان نسبتا نوپا هستند، جلد دوم شامل قطعاتي كه از بابت تكنيك و فرم در نوازندگي و آهنگسازي، پيچيدگيهاي بيشتري دارند و نوازندگان با تجربهتر را ميطلبد و جلد سوم شامل قطعات پيشرفتهتر كه در سطح نوازندگان حرفهاي باشد؛ از آنجا كه آمادهسازي و مراحل مختلف انتشار اين كتاب چند سالي به طول انجاميد و با مشكلاتي همراه شد، تصميم گرفتم از هر كتاب قطعاتي را انتخاب كنم و در قالب يك مجموعه سه بخشي منتشر كنم. در ضبط صوتي اين مجموعه هم تقريبا به همين منوال پيش رفتم و به جز يك قطعه به نام اِلِژي (مرثيه) كه به مجموعه افزوده شد، بقيه آثار به ترتيب كتاب، در سيدي هم آمدهاند و در واقع براي سه گروه طبقهبندي شدهاند.
پيش از مصاحبه گفتيد كه در بخش دوم، سفري موسيقايي داشتهايد از دوران كلاسيك تا امپرسيونيسم؛ چگونه اين سفر را در آثار موسيقايي به تصوير كشيدهايد؟
در كلاسهاي آهنگسازي كلاسيك، هنرجويان علاوه بر ساخت قطعات در فرمها و روشهاي مختلف، بايد در سبكها و مكتبهاي مهم هم تجربياتي كسب كنند تا شناخت كاملي از آنها به دست بياورند. همانگونه كه من آموختههايم در اين مسير را طي كردم، در مجموعه هفت آسمان هم در بخش نخست فرمهاي كوتاه و سادهاي را ارايه كردم كه شامل فرمهاي دو و سه بخشي و تِم و وارياسيون ميشوند. در بخش دوم سعي كردم با قرار دادن نمونههايي از فرمهاي مهم در مكتبهاي مختلف چون سونات كلاسيك، والس و الژي از دوران رمانتيك و نئورمانتيك و پرلودهايي در مكتب امپرسيونيست، روند تكاملي مجموعه را هم نشان دهم.
درباره بخش سوم هم صحبت كنيم كه بيان شخصي شما را داراست، اين بيان شخصي موضوع مهمي براي ارايه يك اثر است. چگونه يك هنرمند به اين نقطه ميرسد؟
در بيان شخصي، هنرمند به زباني دست پيدا ميكند كه علاوه بر تكنيك و تجربيات هنري به ويژگيهاي منحصر به فردي ميرسد كه اثر او را از ديگر هنرمندان متمايز ميكند. اين امر ميتواند در سبكي نوآورانه يا در انتقال حس متفاوت كه از شخصيت و ديد هنري او سرچشمه ميگيرد، اصالت هنري اثري را به امضاي هنرمند تبديل كند. اين موضوع نه تنها در آهنگسازي، نوازندگي و خوانندگي، بلكه در تمام رشتههاي هنري به وضوح قابل مشاهده است. صرف اينكه يك اثر با بهرهگيري از پيچيدگيهاي تكنيكي كه عاري از بيان خاصي هستند يا اينكه حتي سبكي متفاوت و شايد نو در ارايه كاري بيان ميكند، دليلي در نشان دادن ارزش هنري اثر خلق شده نيست. از اين منظر مهم اين است كه يك اثر هنري بايد از زواياي مختلفي داراي اهميت و ارزش باشد تا آن را به بيان شخصي هنرمند تبديل كند. لازم است اينجا يادآوري كنم كه اين، مقولهاي مفصل و طولاني است كه فكر نميكنم بيش از اين كليتي كه در اينجا به آن اشاره شد، مجال صحبت درباره آن باشد؛ اما در مورد بخش سوم آثارم در اين مجموعه بايد بگويم كه از نظر ساختار قطعات، فرم هر بخش، هارموني و استفاده از متريالهاي ملوديك و همچنين از بابت تكنيك نوازندگي دچار دگرگونيهايي هستند كه آنها را از ديگر كارهايم متمايز ميكند. اين مورد را وقتي نظر استادم امانوئل ملك اصلانيان را جويا شدم به من گفتند كه «جالب است و به نظرم به سبك شخصيات نزديك شدهاي.»
بسياري از آثاري كه ارايه ميشوند، از اين بيان شخصي بيبهرهاند. هيچ بيان نويي را در آنها شاهد نيستيم؛ شايد هم بازار داشته باشند اما همانطور كه اشاره كرديد تهي از بيان شخصي هستند؛ به نظر شما چرا اغلب آثار اين كمبود و چالش را در خود دارند؟
بيان شخصي در هنر اهميت بسيار زيادي دارد ولي همانطور كه اشاره كرديد به ندرت با آنها برخورد ميكنيم. واقعيت اين است كه رسيدن به اين امر، كار دشواري است. گاهي اين امر در ذات يك هنرمند وجود دارد و خيلي زود در آثارش نمايان ميشود، گاهي هم اين موضوع به مرور در طول زمان فعاليت هنري و به واسطه عواملي كه پيشتر توضيح دادم، تكامل پيدا ميكند. به عنوان مثال، در آثار اوليه آهنگساز مهمي چون بتهوون همچنان شاهد تاثيرات آهنگسازان پيش از او چون موتزارت و هايدن هستيم ولي از سمفوني سوم شخصيت هنري او كاملا در آثارش شكل ميگيرد و به مرور پر رنگتر ميشود. مورد ديگري كه به نظرم نقش مهمي دارد، نگاه تجاري به كارهاست. يعني ارايهكننده اثر با اين منظور كارش را توليد ميكند كه چگونه بازار بهتري براي فروش داشته باشد. در واقع اين خواسته مخاطب است كه به او خط ميدهد نه ذهنيت خلاق هنرمند و اين موضوع باعث ميشود هيچ بيان شخصي در كار بهوجود نيايد. عوامل ديگري هم در اين ميان نقش دارند ولي همانطور كه گفتم مجال طولانيتري را براي گفتوگو ميطلبد. درنهايت فكر ميكنم وجود اين امر يعني بيان شخصي است كه باعث رشد هنري ميشود و هويت يك هنرمند را مشخص ميكند.
در پرسشهاي پيشين درباره بخشهاي مختلف اثرتان صحبت كرديم و بيان شخصي، درباره خلاقيت و نوآوري اما اينجا سوالي ميخواهم مطرح كنم كه ناظر بر اين مباحث است؛ اينكه چطور ميتوان در يك اثر هم ريشههاي موسيقي و اصالت آن را حفظ كرد و هم در آن نوآوري آورد؟
اگر منظور از ريشههاي موسيقي را در اينجا وجود اصول اوليه و مباني مهم در ساختار يك اثر هنري ببينيم، به نظر من آنجايي كه هنرمند در موسيقي به اصالت اثرش پايبند است و از عناصري استفاده ميكند كه به نوعي ريشه در فرهنگ، تاريخ، سنتها و زيرساختهاي بومي خود دارد و آگاهانه آنها را با تحولات اجتماعي همسو ميكند و در كنار آن در صورت لزوم از امكانات تكنولوژي هم به صورن خلاقانه بهره ميگيرد، ميتوان گفت كه اثري باريشه و نوآورانه خلق شده است. البته بايد به اين مساله مهم هم اشاره كنم كه اين يك روند طبيعي در هنر بوده و همين امر باعث به وجود آمدن سبكها و مكتبهاي مختلف هنري در طول تاريخ شده است. شايد اين موضوع در زمينه موسيقي در ايران عمر طولاني نداشته باشد ولي در ادبيات فارسي اين موضوع با وضوح بيشتري قابل مشاهده است.
بفرماييد كه آيا اثر تازهاي هم در دست داريد؟
بله. يك مجموعه جديد هم با نام «سايه روشنها» براساس نقاشيهاي هنرمند معاصر حميدرضا اندرز براي پيانو و شاهكمان ساختهام كه در دست انتشار است. پيانوي اين مجموعه را خودم اجرا كردم و شاهكمان توسط هنرمند گرامي كورش بابايي اجرا شده كه فكر ميكنم در نوع خودش اولين تجربه از تركيب اين دو ساز باشد.
بسيار سپاسگزارم آقاي دهلوي، در پايان اگر صحبتي ناگفته مانده، از شما بشنويم.
توضيحي كه لازم است درباره اين اثر بدهم، در مورد پروسه ضبط اين مجموعه است؛ قبل از اين توضيح بايد از زحمات دو هنرمند ارزشمند و پيانيستهاي برجسته، وفا واقفي و كسري فريدي كه با همت والاي خودشان باعث شكلگيري اين مجموعه شدند بسيار سپاسگزاري كنم. ضبط اين آثار دو سال زمان برد و البته دليل اصلي آن هم نبود پيانوي مناسب در استوديوهاي ايران بود كه به ناچار از اواسط كار، بخشهايي از آن را در استانبول و تورنتو ضبط كرديم كه خودِ اين موضوع چالش زيادي در رسيدن به يك استاندارد صوتي يكسان در كل مجموعه را ايجاد كرد كه خوشبختانه اين مساله هم به لطف تخصص صدابردار محترم صادق نوري تا حد زيادي در مراحل ميكس و مسترينگ نهايي برطرف شد و با همين همياريها خروجي كار هم خوشبختانه رضايتبخش بود. همچنين از هنرمندان عزيز محمد شهيدي گرافيست مجموعه و ناصر عزيزي كه نقاشي ارزشمندش را دراختيار من گذاشت، كمال تشكر خود را ابراز مينمايم.