راز خنديدن پاي خندوانه
جواد دليري
حتما شما هم جمعه شب پاي تلويزيون «خندوانه» را ديديد يا در سير شبانه در شبكههاي رنگارنگ اجتماعي از آن شنيديد و خوانديد. يا حتي نوشتيد و لايك زديد و... هر چه بود يك ساعت و نيم پاي اين جعبه جادويي بيحال و بيرمق، حال «خيلي»ها خوب شد؛ گروهي خنديدند، بر لبان برخي گل تبسم نشست ،خنديديم وشاد شديم اما پايان برنامه خندوانه آغاز راهي ديگر بود؛ درفضاي مجازي اين رقابت ساده تبديل به دستهبندي و قشونكشي براي حمله به صفحات يكديگر و اظهارنظر پيرامون آنها بدل شد و فضايي متفاوت پديد آورد. آنان كه دوست داشتند رفتند راي دادند و مسير را به سمت شبكههاي اجتماعي كشاندند و رقابتي تمام عيار را كليد زدند. آنان كه خود خنديدند، كيليك كنان و كامنت نشان دست به كار شدند تا ديگران را بخوانند. اما اين رقابت خيلي سريع سياه و سفيد شد، عامل شادي شد بهانه دلگيري از يكديگر، آنقدر پيش رفتيم كه توپخانه توهينها به سمت مقابل سرازير شد، انگار نه آنكه ساعتي پيش همه با هم ميخنديديم نه به هم. شايد اين هم از بيتجربگي ما باشد، شايد زير پوست اين نامداراييها و نامروتيها بايد مويرگهاي مديريت غم و نه مديريت شادي را جستوجو كرد.
شايد فرم و نرم اين برنامه از منظر رسانهاي داراي كاستيهايي باشد وشايد هم به اين زوديها نتواند مطالبات رنگينكماني مخاطبان خود را تمام و كمال برآورده كند و از براي همين است كه برخي از ما آيتمي با ميهماني از خندوانه را ميپسنديم و گروهي ديگر، نه. اما به عنوان يك اهل رسانه معتقدم محتواي پرنشاط برنامهاي مثل «خندوانه» يكي از نيازهاي افزايش ضريب اميد جامعه ايراني و دوري از خستگي و نااميدي است. «خندوانه» بيننده را دو ساعتي از ماهواره و شبكه رنگارنگ اجتماعي و فيلم و سريالهاي گوناگون تركي دور كرده و شايد اغراق نباشد كه اين برنامه پربيننده، مردم را تا حدي با اين جعبه جادويي آشتي داده است. مخاطب دريافته كه در تلويزيون خودش هم ميشود سرگرمي ديد و خنديد و همراه شد و مديران صدا و سيما هم احتمالا اين روزها از اينكه مجوز پخش اين برنامه را دادهاند، پشيمان نيستند. تمام اينها «خندوانه» را تبديل به الگويي موفق ميكند؛ الگوي موفق در اين باره كه چگونه ميتوان مخاطب را از «سرگردوانه» بودن در ماهواره و شبكههاي اجتماعي نجات داد؟ شايد پاسخهاي فراواني براي اين پرسش كوتاه وجود داشته باشد اما دليل اصلي جذب مخاطب جدا از خلاقيت مجري و نويسنده و كارگردان برنامه، چيزي نيست جز «كمي آزادي». وقتي مخاطب فهميد «دٌز آزادي» اين برنامه بيشتر است و ميشود سياستمداري را آورد و با او شوخي كرد، ميتوان خنديد و به كسي برنخورد، ماند و ديد و خنديد. وقتي بيبهانه خلأ خنده و سرگرمي پر شد بدون آنكه كسي بترسد، آن موقع برنامه «گُل» ميكند و مانند ديگر برنامهها دست و پايش در «گِل» نميماند. نشاط اجتماعي و كشيده شدن جريان «خندوانه» در فضاي مجازي جمعه شب و ديروز يك پديده بود؛ پديدهاي كه اگر خوب بشناسيم و خوب هدايت كنيم و بدون ترسيدن با «كمي آزادي» و «مقداري شجاعت» به جامعه اطمينان كنيم، آن موقع اين نشاط جامعه و آن اطمينان به تلويزيون فرصت و سرمايهاي بزرگ خواهد بود. آن سو هم كافي است هر پديدهاي را به دو قطبي سياه و سفيد بدل نكنيم و قدر حرمت يكديگر را بدانيم و همديگر را تحمل و كمك كنيم تا نشاط و همبستگي اجتماعي، همهگير شود. پس فقط كافي است آنان كه پشت اتاق فرمان نشستهاند مجوز «كمي آزادي» فقط «كمي آزادي» بدهند تا مخاطب ايراني بنشيند و ببيند با اعطاي كمي آزادي به مخاطب و مصرف درست آن آزادي در بين مردم بيشك جامعه ديگر خواهيم داشت. اطمينان كنيد، پشيمان نخواهيد شد.