پاتكهايي كه عاقلانه نيست
هر رقابت يا چالش سياسي مثل يك مبارزه واقعي است. اگر شرافتمندانه باشد، موجب رشد و ارتقاي جامعه و سياست ميشود و اگر ستيزهجويانه و غيراخلاقي باشد، جامعه را به عقب برميگرداند. ميتوان گفت كه در يك جامعه توسعهيافته و در پايان هر مبارزه سياسي تا حدي به دانش و فهم عمومي از يك يا چند موضوع سياست افزوده شده است و چنان نيست كه مبارزه پايان يابد و در عين حال بر فهم و درك عمومي اضافه نشود. ولي در ايران اين مساله نيز، مثل ساير امور، قرار نيست كه وقتي پايان يافت، درس و تجربهاي بگيريم و فهم و درك خود را از امور ارتقا دهيم.
در قضيه برجام، طرفين اشكالات و حتي اتهامات گوناگوني از يكديگر دريافت كردند يا به هم زدند. ولي در اين ميان از ميان ايراداتي كه موافقان برجام بر مخالفان آن وارد ميكردند، دو اشكال بيش از هر اتهام ديگري عليه آنان با استقبال مواجه شد و در عمل هم نتوانستند پاسخ شايستهاي براي آن بيابند، لذا كوشيدند با اظهارات نسنجيده، به قول خودشان پاتك بزنند. نخستين اتهام اين بود كه مخالفان برجام را «كاسبان تحريم» معرفي كردند. به اين معنا كه مدعي شدند آنان از وجود تحريم منتفع ميشوند، زيرا با وجود تحريم ميكوشند كه روشهاي غيرقانوني را براي دور زدن تحريم امتحان كنند. اين روشها غيرشفاف، فردي و با فساد فراوان همراه است و هر كس در آن وارد شود، ميتواند سودهاي كلان و بيحساب و كتابي به جيب بزند. ضمن اينكه افراد متعهد و معتبر به هيچوجه وارد اين جريان نميشوند...
چون ميدانند نتيجه آن فقط بدنامي است. بنابراين افراد بيقيد و بند، بيمايه و حتي بياعتبار و فاقد شخصيت و اخلاق براي اين كار مناسبترند، يا حداقل اينكه بيشتر از اين نوع افراد وارد اين كار ميشوند و چون اين افراد به وسيله دولتيها انتخاب ميشوند، به طور عادي منابع حاصل را با آنان شريك ميشوند. به همين دليل برخي تحليلگران استقبال دولت گذشته از تحريم را به همين نوع كاسبيها ربط ميدادند و بسياري از پروندههاي فساد اقتصادي كه در حال حاضر در دادگاههاست مربوط به همين مساله است. از پرونده بابك زنجاني گرفته تا گم شدن دكلهاي نفتي و... و افرادي بودند كه در عرض مدت كوتاهي ثروتهايي به دست آوردند كه در دهها سال هم امكان كسب آنها نبود. حالا در برابر اين اتهام، مخالفان برجام چه گفتند؟ يكي از رهبران مخالف برجام كه خيلي فعال بود، گفت: «كاسب تحريم آنان هستند كه در اوج تحريم مجوز صرافي گرفتند و عايدي نصيب آنان شد.» اول اينكه اين نوع كاسبي در مقايسه با آنچه در فوق گفته شد، بسيار اندك است. دوم اينكه خوب همانها را نام ببريد، شايد آنان هم مخالف برجام باشند؟ چرا نام نميبريد؟ و سوم اينكه بر فرض چنين افرادي هم باشند، در زمان دولت شما انجام شده و اگر رانتي نصيب آنان شد، به دليل مسووليت دولت مورد حمايت شما بوده است. پس اعتراض شما نسبت به چيست؟ به علاوه اين مساله را چرا الان و پس از گذشت چهار سال ميگوييد؟ چرا همان اول كه نماينده شديد عليه رييسجمهور مورد حمايت خودتان در خصوص اين توزيع رانتها اعتراض نكرديد؟ ملاحظه ميشود كه اين نوع پاتك مثل پرتاب گلوله شيميايي به سوي دشمن است در حالي كه باد شديدي از سوي دشمن به سوي جبهه خودي جريان دارد؛ لذا همه گازها را به خورد خودمان ميدهيم!
ايراد دوم خسارات ناشي از تاخير در تصويب و اجراي برجام است كه گفته ميشود روزانه به 400 ميليارد تومان ميرسد. مسووليت آن نيز متوجه مخالفان است. همان آقاي مخالف براي انجام يك حمله متقابل گفته است: «قيمت نفت در سايه ديپلماسي ضعيف انرژي كمتر از نصف شده و روزانه بيش از 200 ميليارد تومان از درآمدهاي كشور از بين رفته است.» اول اينكه فرض كنيم چنين باشد. تحريم كه كل نفت را دچار مشكل كرد، چه قيمت آن پايين باشد و چه بالا. به علاوه وقتي ايران تحريم شد، ديگر صادراتي نداشت كه بتواند بر قيمت آن موثر باشد؟ مثل اينكه افغانستان بخواهد بر قيمت نفت اثر بگذارد. به علاوه قيمت نفت كه در دولت روحاني كاهش نيافت، در دولت دوستان شما كه ديپلماسي قدرتمندي داشتند آغاز شده بود و در دولت روحاني تشديد شد؛ به اين دليل روشن كه مقدماتي را كه غربيها براي كنترل قيمت نفت چيده بودند در اين سالها به ثمر رسيد. به علاوه با صادرات كمتر از يك ميليون بشكه نفت كه محصول سياست نفتي دولت شما بود، چگونه ميتوان در تعيين قيمت نفت موثر بود؟ وقتي با عربستان كه نزديك به 10 ميليون بشكه توليد و صادرات دارد، در رقابت و ستيز هستيد، درباره قيمت نفت چه كار خواهيد كرد؟ به علاوه و از همه مهمتر آن موقع كه قيمت نفت به 140 دلار رسيد، چرا ارزهايش را ذخيره نكرديد؟ مگر يادتان رفت كه مسوول ديپلماسي نفتي شما اعلام كرد كه: «نفت 200 دلار ميشود اگر ايران تحريم شود.» حالا كه اين پيشبيني محقق نشده چه كسي پاسخگوست؟
به نظر ميرسد كه مخالفان برجام و طرفداران آنان قصد درسآموزي از آنچه گذشته را ندارند ولي فراموش نكنيم كه روزگار و الزامات آن در نهايت همه را مجبور به درسآموزي ميكند، فقط هزينههاي آن زيادتر از معمول خواهد بود.