ادامه از صفحه اول
اگرهاي انتخاباتي
همچون شاه اسماعيل صفوي كيسه به دست صله پخش كنند! اگر نميخواهيم اعتماد ملي بيش از اين سست و لطمه بخورد. اگر نميخواهيم فاصله ملت و دولت بيش از اين شود. اگر نميخواهيم انسجام ملي بيش از اين آسيب ببيند. اگر نميخواهيم روند رو به فزوني آسيبهاي اجتماعي نظير بحران هويتي در ميان جوانان، طلاق، عدم اشتغال، اعتياد، فقر و نابساماني، نااميديهاي اجتماعي همچنان مردم آسيبپذير و نسل آتي را تهديد كند. اگر نميخواهيم بار ديگر با بهانه ترويج گفتمان انقلاب، مملكت را منزوي كرده و در تنگنا قرار دهند و در صحنه بينالمللي از سكه و اعتبار بيندازند. اگر براي تشويق قانونمند كليه آحاد ملت براي مشاركت حداكثري و افزايش قدرت ملي احترام قايليم، با سعه صدر برخورد كرده و پروندهسازي نميكنيم. اگر نميخواهيم حركت قطار توسعه به جاي قطار بيترمز و بيفرمان هستهاي دولت مهرورز محافظهكاران بيش از اين به تاخير بيفتد. اگر...
و اگر ميخواهيم اگرهاي بالا بار ديگر وقوع نيابند و مردم اميدوارانه، شاداب و تلاشگر به دنبال افزايش توليد و ثروت ملي بروند. اگر روح و روان، رفاه، شادي و تفريح مردم برايمان مهم است كه مردمي سالم، غيرتمند، بلندپرواز، آيندهنگر، اميدوار، بلندطبع و نيكنفس داشته باشيم. اگر ميخواهيم نظام اداري كشور را سامان بدهيم و فساد را قبل از آنكه نظام را از پاي درآورد، ريشهكن كنيم. فقط كافي است همه نيروها و افراد دلسوز و دستاندركار كشور، با سعه صدر زمينه يك انتخابات رقابتي، شفاف، قانونمند و غيرسليقهاي را فراهم كنند تا مجلسي نخبهگرا با كميسيونهايي فهيم، كارآ و متخصص شكل بگيرد.
پاسخگويي به نيازهاي مادي و معنوي مردم كشور از اصليترين وظايف دولتهاست و اين امر متحقق نميشود مگر به وسيله حضور افراد با تجربه و نخبگان كارآزموده، ملي و ميهن دوست و توسعهگرا در قواي سهگانه. هماكنون كه در آستانه ثبت نام نامزدهاي انتخاباتي دهمين دوره مجلس شوراي اسلامي قرار داريم با يك نگاه فراگير، حكومتي و توسعهاي به مشكلات داخلي و خارجي كشور و دلايل ايجاد آنها بايد مجلس دهم را به صورت امري ويژه و سرنوشت ساز تلقي كنيم. تا نتيجه انتخابات در اسفندماه ١٣٩٤راهيابي نمايندگاني شايسته، كاردان، دستپاك، چشم و دل سير، اصيل، آگاه به مشكلات حوزه تخصصي خود، توجه به مسائل داخلي و خارجي، مستقل، شجاع و توانمند كه عصاره فضايل ملت ايران به مجلس شوراي اسلامي باشد.
متاسفانه مجلس در دو دوره گذشته نتوانست جايگاه واقعي خود را حفظ كند. شرايط حساس كنوني ايجاب ميكند براي استفاده بهينه از تجربيات اندوخته مديران و نيروهاي كاركشته اجرايي كليه كساني كه داراي ظرفيت و شرايط مشاركت در اين حماسه ملي هستند با ثبت نام به عنوان نامزد انتخاباتي از هر حوزهاي كه امكان آن وجود دارد هم باعث افزايش مشاركت مردم در انتخابات شوند و هم شرايطي فراهم كنند كه با ورود خود به مجلس قانونگذاري با فهمي كه از فعاليتهاي اجرايي دارند به تقويت فعاليتهاي تقنيني و نظارتي مجلس و حل مشكلات كشور پرداخته و در نهايت كمك شود تا از اين طريق مردم راضي، حكومت بيمه و انشاءالله دولت سربلند در اجراي انتخاباتي بيهزينه سياسي و بدون حاشيه و كمحرف و نقل شود. هزينهاي كه دولت مهروز محافظهكاران بر دوش مملكت گذاشت تا سالها بر گرده مردم و مملكت سنگيني ميكند. و هماكنون هوش و درايت ايراني بايد نشان دهد كه اگرچه برجام وزنه از پاي سياست خارجي ايران باز كرد اما فكر و انديشهاي كه طراح مسير پرسنگلاخ داخلي و خارجي آن بود كه به بعضي جنبههاي آن قبلا اشاره كرده و بعدا نيز مينويسم، آغاز راهي درست براي حركت عاقلانه و معتدل در سياست و حكومت در ايران است.
چرا عصباني؟
هدف اين يادداشت ايجاد وحدت ميان دو نيروي اصلي انقلاب بود و عصبانيت كيهان نيز از همين منظر است، زيرا اصولا فصل مشتركي با طرفداران دولت سابق در اين زمينه وجود ندارد. كيهان در نقد آن يادداشت نوشته است كه: «آيا ميشود نشريه تبديل به خانه تيمي گروهكها و كارچاقكن برخي مفسدان اقتصادي و فرهنگي باشد و بااو بر سر اصولگرايي و اصلاحطلبي راستين به توافق رسيد؟ به نظر روزنامه اعتماد، همپيالگي با مفسداني چون شهرام جزايري و بابك زنجاني يا هم سفره شدن با متهمان برخي مفاسد تامين اجتماعي و حضور در جشن تاسيس سالانه آنها، در عالم واقع اصلاحطلبي و اصولگرايي است ياهيچ كدام؟! نيست و عين ستيزهجويي با اصول و فسادطلبي است؟! همچنين جاي سوال است كه چرا وقتي بازي تبليغاتي با نام بابك زنجاني را علم ميكنند به شجرهنامه و ريشه او در دولتهاي سازندگي و اصلاحات نميپردازند و عملكرد همين چند سال اخير او را برجسته ميكنند؟ يا چرا فسادهاي نفتي كرسنت و استاتاويل -بزرگترين فسادها- را درسته ماله ميكشند و گريبان متهمان آن را در سطح وزير و مديركل نميگيرند؟ يا اينكه چرا ماجراي گم شدن دكل نفتي را برجسته ميكنند اما وقتي نام پسر وزير ارشاد دولت اصلاحات در همين پرونده به ميان ميآيد، ناگهان فيتيله را بهطوركل پايين ميكشند و روي خود را به طرفي ديگر ميگردانند؟ آيا با اين سوابق تيره و تار ميشود به امثال احمد توكلي پيشنهاد رجوع به «كلمه سواء» ميان اصولگرايان و اصلاحطلبان را داد و در عمل سوداي استخدام افراد براي مافياي فساد سياسي و اقتصادي و فرهنگي را در سرپروراند؟!»
همانطور كه گفته شد ميان شيوه ما با كيهان در مساله مبارزه با فساد فاصله زيادي به اندازه اصل موضوع فساد است. كيهان در مقام روزنامه، دادستان، قاضي و مجري حكم عمل ميكند، همچنان كه در همين يادداشت نيز انواع و اقسام اتهامات را روانه «اعتماد» كرده است. ولي به نظر ما ريشه فساد گسترده در ايران همين نوع رفتار است. ما كسي را متهم به فساد نميكنيم، زيرا وظيفه ما نيست. چنين اجازهاي را قانون و شرع به هيچ كس نداده است، مگر كساني كه خود را بينياز از اين دو ميدانند. وظيفه ما فقط طرح مسائل و نظارت بر امور است و از اين مرحله به بعد دستگاه قضايي و ساير نهادهاي ذيربط هستند كه بايد عمل كنند. براي نمونه ما درباره نقش فرزند آقاي مهاجراني هيچ قضاوت سلبي يا ايجابي نميكنيم، درباره آقاي رحيمي، معاون اول دولت مورد علاقه كيهان نيز قضاوت قطعي نداشتيم، مگر وقتي كه حكم قطعي عليه او صادر شد. وظيفه ما به عنوان روزنامه اطلاعرساني درباره فساد و حمايت از رسيدگي قضايي است همچنان كه درباره دكلهاي نفتي كه در دولت مورد حمايت كيهان آب شد و زير زمين رفت بارها نوشتهايم و باز هم خواهيم نوشت، البته نه مثل كساني كه آدرس غلط بدهند و مردم را از ريشه فساد گمراه كنند. اگر كيهان نسبت به رسيدگيهاي قضايي ايرادي دارد، آن را بايد طرح كند، نه اينكه بخواهد ديگران هم مثل كيهان بهطورمستقيم وارد پرونده شوند و حكم قضايي صادر كنند. بنابراين كيهان هرگونه فسادي را گمان ميكند وجود دارد، بايد به دستگاه قضايي منعكس كند، نه اينكه در مقام دادستان و قاضي و دادگاه تجديدنظر حكم صادر كند، البته آنها ميتوانند چنين كنند ولي ما نه ميخواهيم چنين كنيم و نه ممكن است كه چنين كنيم.
ولي شاهبيت متن كيهان در اين زمينه در جاي ديگري است، كه درصدد بوده عوامل بدترين فساد ساختاري و اداري تاريخ ايران را در دورهاي كه صد درصد از آن حمايت ميكردند، تبرئه كند و آن قضيه بابك زنجاني است. آنجا كه نوشته است «جاي سوال است كه چرا وقتي بازي تبليغاتي با نام بابك زنجاني را علم ميكنند به شجرهنامه و ريشه او در دولتهاي سازندگي و اصلاحات نميپردازند و عملكرد همين چند سال اخير او را برجسته ميكنند؟»
درباره اين ادعا كه چرا به پيشينه وي اشاره نميشود فقط به نقل بخشي از يادداشتي كه در 21/7/1394 در روزنامه اعتماد نوشتهايم، اشاره ميكنيم، به نظر ميرسد كه همكاران كيهان اگر در آن زمان با دقت بيشتري اين يادداشت را خوانده بودند، امروز جرات نوشتن چنين ايرادي را نداشتند.
«روزهاي گذشته و پس از آغاز دادگاه بابك زنجاني، يك روزنامه طرفدار احمدينژاد (كيهان) تيتر زد كه «افساد فيالارض اتهام دستپرورده اقتصادي كارگزاران.» و در متن نيز سعي كرد او را به اصلاحطلبان و كارگزاران وصل كند. ولي مشكل اين ادعا كجا بود؟ آقاي زنجاني متولد سال 1353 است. يعني در سال 1368، فقط 15 سال داشته است و تا پايان آن دولت نيز فقط 23 سال داشته است. چطور ميشود كه كسي بيخود و بيجهت به چنين فردي ميدان دهد تا رانتي عمل كند و ارقام كلان به جيب بزند؟ تازه در آن موقع مدتها هم به دليل مالي زندان بوده و ادعاهايي هم كه در رابطه با فروش دلار داشته، فقط ادعاي خودش است و هيچ مدير عاقلي دلارش را به او نميدهد كه بفروشد. تمام ثروت وي محصول چند سال آخر دولتي است كه اين روزنامه طرفدار آن دولت بوده، يعني از طريق رفاقت و رانت و تحريم، فوق ميلياردر شده است. خيلي روشن است، اتهامات وي در دادگاه نيز مربوط به همين دوره است. او تا سال 88 هم اهميتي نداشته و حتي به دليل برگشت چكهايش راهي زندان ميشده است فقط در چهار سال آخر دولت مورد حمايت شماست كه مثل موشك با خوراك رانت در زمين تحريم به فضا و مدار اقتصاد پرتاب ميشود.
به علاوه فرض كنيم كه وي دستپرورده قبليها بوده، دولت عدالت و مهرورز چرا او را تحويل گرفت و اين همه پروبالش داد و بهسرعت ميلياردرش كرد؟ در دولت كارگزاران و اصلاحات حتما كساني بودهاند كه اشكال داشتهاند، آيا اين دليل ميشود كه در دولت شما آنان را به صدر برسانند؟ اگر امروز كسي فساد كند، بايد فساد او را تقصير دولت قبل بيندازيم كه در آن دولت وارد فعاليت اقتصادي شده است؟ روشن است كه اين نحوه رفتار با مسائل مهم از جمله فساد اقتصادي، جز آنكه درصدد قلب و وارونه كردن واقعيت است، هيچ هدف ديگري ندارد. ضمن اينكه مسووليتناپذيري گويندگان را ثابت ميكند. جالبترين بخش نامه ذكر كردن نام آقاي زنجاني با توضيح مجهولالهويه بودن او بهصورت «شخصي به نام بابك زنجاني» است، گويي كه هيچكدام از نويسندگان نامه تا حالا نام او را نشنيدهاند در حالي كه اگر كمي فراموشكار نميبودند به يادشان ميآمد ايشان همان فردي است كه چهار وزير آن كابينه به همراه رييس بانك مركزي تاييد كردند كه از امكانات ويژه بانكي بهرهمند شود! اينكه براي افراد ناشناخته چنين توصيههايي شود بايد ديد براي آشنايان چه ميكردند؟!»