طبقه متوسط و جوامع در حال توسعه
ساناز عليزاده / در ميان آثار پژوهشي و مقالات روشنفكري پرداختن به طبقه متوسط جامعه و مسائل مرتبط با آن كمتر از آنچه انتظار ميرود مورد اعتنا قرار گرفته با اين وجود محمدحسن عليپور در كتاب «دموكراسي و جامعه باز» كه بهتازگي توسط نشر پايان منتشر شده، نگاهي به اين مسائل داشته است. به تعبيري اين كتاب با محوريت مسائل جامعه در حال توسعه گردآوري شده و از اين زاويه اثري قابل تامل است. موضوعاتي همچون طبقه متوسط و نگرشهاي اجتماعي، روشنفكران و دموكراسي در ايران، تعهد ايدئولوژيك يا مسووليت روشنفكرانه، شريعتي روشنفكر تجديدنظرطلب، شريعتي بر بام ايدئولوژيانديشي، جنبشهاي دموكراسيخواهانه و مقالاتي نظير آن، نشان ميدهد كه نويسنده با در نظر داشتن مسائل جامعه در حال توسعه مباحثش را مطرح كرده و مانند اثر قبلي خود تحت عنوان «اخلاق و دموكراسي» سعي كرده اين موضوعات را ذيل عنوان دموكراسي جمعبندي كند. محمد حسن عليپور در مقالهيي تحت عنوان «طبقه متوسط و نگرشهاي اجتماعي» به مسالهيي توجه نشان داده كه محل تامل است، وي كه اعتقاد دارد نقش طبقه متوسط در جوامع در حال رشد تعيينكننده است، با اشاره به خاستگاه اجتماعي و ارزشهايي كه ماهيت اين طبقه اجتماعي را شكل داده، مينويسد كه هرچه مقاومت در برابر خواستههاي نوگرايانه طبقه متوسط افزونتر باشد و موانعي دستيابي به اهداف آن را مشكل كند، تلاش طبقه متوسط بيشتر بروز خواهد كرد. به اعتقاد اين نويسنده: «طبقه متوسط براي دسترسي به ارزشهاي مدرن با روشهاي معمول و از طريق رسانهها، مراكز آموزشي و دانشگاهي و شغلهاي جديد كه مورد علاقه گروههاي سنتگراي جامعه نبوده يا در تخصص آنها نيست، استفاده ميكند. حتي اگر افراد با نگرشهاي سنتي در اين عرصهها سرمايهگذاري كنند، به علت تحولات پرشتاب كه اقتضاي روزآمدي دانش است، هم از نظر نيروي كار متخصص و هم از نظر مديريتي، حضور طبقه متوسط در اينگونه فعاليتها و شغلها پررنگ است. اگر سرمايهگذاري در زمينههايي كه مورد علاقه طبقه متوسط است كمرنگ شود، نخستين پيامد آن اين است كه قدرت اقتصادي سنتي در معرض فشار و ركود قرار خواهد گرفت و با توجه به رويكرد جهانگرايي در عرصه توليد و مصرف هم در زمينه كالاهاي فرهنگي و هم در زمينه كالاهاي معيشتي، رفاهي و... به ناچار ميل به سرمايهگذاري افزايش مييابد. البته اينگونه سرمايهگذاري خود زمينهيي است كه به تدريج افكار سنتگرايانه را در معرض چالش قرار داده و ميل به سبك زندگي مدرن را افزايش خواهد داد.»عليپور در بحثي كه بر آن متمركز شده به مقوله جهاني شدن و شرايط جهاني شدن اقتصاد، حقوق و محدود شدن قدرت دولتها كه تا حد زيادي كفه ترازو را به نفع طبقه متوسط در كشورهاي در حال رشد تغيير داده هم نظر افكنده: «پايين بودن هزينههاي توليد و دستمزد در شرايط جهاني شدن اقتصاد موجب شده كه فرصتهاي شغلي بيش از گذشته از كشورهاي پيشرفته اقتصادي به سمت كشورهاي در حال رشد شيفت پيدا كند. همينطور مهاجرت تحصيلكردهها و افراد داراي تخصص به كشورهاي پيشرفته شرايط را بهگونهيي رقم زده كه جذب اين نيروي كار در اقتصاد اين كشورها به علت دريافت دستمزد كمتر در مقايسه با نيروي كار بومي آسانتر بوده و در نتيجه زمينه برخورداري و رفاه را براي اين گروه از مهاجران طبقه متوسط فراهم كند و البته اين تغيير يه همان ميزان، دگرگوني در بافت طبقه متوسط كشوري پيشرفته مثل امريكا و كاهش شديد درآمدي اين طبقه و در نتيجه نگراني از حذف تدريجي طبقه متوسط را در آن كشور مورد توجه قرار داده است. ضعيف شدن طبقه متوسط در امريكا كه خود پيشتاز جهاني شدن است، موجب ميشود كه جامعه به سمت دو قطب سرمايهدار اندك و اكثريت فقير تقسيم شود. در مورد تحليل اين پديده در جامعه امريكا، بيشتر دلايل اقتصادي و كاهش فرصتهاي شغلي براي طبقه متوسط بيان ميشود.» نويسنده با مداقه در مباحثي كه در مقوله جهانيشدن اهميت دارند مثل رشد تجارت جهاني، تغيير در نگرشها، وسعت ارتباطات، منطقهيي شدن اقتصاد، پديدار شدن فضاهاي مجازي و... وضعيت كنوني جهان و موقعيت كشورهاي در حال توسعه را مشخص كرده و در همان مقاله به مقوله دانشگاه و توسعه علمي هم اشاراتي كرده است. لذا وي با نقد برخي رويكردهاي موجود تاكيد داشته ايجاد محدويت براي فعاليتهاي علمي در دانشگاهها اگرچه موجب بركناري برخي استادان دانشگاه شده -كه بهطور مستقيم موجب آسيب به فعاليت علمي ميشود- اما اين محدوديتها با توجه به تكنولوژيهاي مدرن و به خصوص اينترنت امكان فعاليتهاي پژوهشي و علمي را به صورتي ديگر به وجود آورده تا جايي كه اين تحول دامنهيي وسيعتر يافته و حتي طبقات ديگر را نظير طبقه سنتي متاثر ساخته است.