آيا حراجهاي گرانقميت آثار هنري مقابل رسيدن هنر به خانههاي مردم ميايستند؟
يك بازي است، ايرادي هم ندارد
در مورد اين سوال بايد بگويم كه اين دو مورد يعني فروش آثار با قيمتهاي خيلي خيلي بالا و شعار گالري گلستان كه اثر هنري (مقصود هنرهاي تجسمي است) بايد به خانه طبقه متوسط هم راه پيدا كند، با هم مغايرتي ندارند. در همه حراجيهاي آثار هنري كارها با قيمت بالا و شايد بالاتر از قيمتي كه بايد داشته باشند به فروش ميروند. خريداران جوگير ميشوند و شروع به رقابت و چشم و همچشمي ميكنند و قيمتها بيهيچ منطق درستي بالا و بالاتر ميروند و ميبينيم كه موازي با آن، آثار هنري در گالريها يا در كارگاه هنرمند با قيمتي خيلي پايينتر به فروش ميروند. اينكه بسياري، از اين قيمتها شوكه ميشوند و ايراد ميگيرند فقط برميگردد به اينكه با اين مقوله آشنا نيستند. بسياري هم شوكه ميشوند و باز ايراد ميگيرند كه اين خريداران چه كسانياند و اين پولها را از كجا آوردهاند. اين را ديگر من نميتوانم جوابگو باشم و معذورم چون اصلا به مقوله كار من ربطي پيدا نميكند. اما اين را حتما بايد بدانيم كه قيمت حراجيها معيار قيمت اثر هنري نيست يعني اگر كاري در حراجي صد ميليون تومان به فروش رسيد، در فرداي حراجي شبيه آن كار كه در گالري بيست ميليون قيمت گذاشته شده بود به ناگهان قيمتش صد ميليون نميشود. ميشود حدود بيست و پنج تا سي ميليون. حراجي يك اتفاق است. يك «هپنينگ» است. نميشود رويش حساب باز كرد. يك بازي است. با هيجانها و دل تپيدنها و جرزدنها و كلك زدنهاي خاص خودش مثل هر بازي ديگري.