• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3541 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۲ خرداد

پارتي بازي در اوين!

شهرام شهيدي

مادموازل ناتو خيلي دمغ و پكر وارد تاريكخانه شد. خانم باجي پرسيد: وا! خانومي كشتي هات غرق شده؟ اخم هات را وا كن وگرنه بايد مثل برخي سياستمدارها به زودي بوتاكس كني‌ها. مادموازل ناتو گفت: بنده خدا برادرم را تا وارد ايران شد گرفتند و بردند اوين.  عمو حسام پرسيد: يعني سيستم هتل اوين اينقدر پيشرفته شده كه مسافر را از مبدا ورودي ترانسفر مي‌كند تا اتاق دو تخته‌اش در هتل؟ مادموازل ناتو گفت: هتل كدامه عموجان؟ بردندش زندان اوين. خانم باجي دوباره گفت: وا! چرا؟ نكنه شما و خاندان‌تان هم سرتان بوي قرمه‌سبزي مي‌داده؟ هان؟ راستش را بگو ورپريده. مادموازل ناتو جواب داد: نه خانم باجي جان. اين چه فرمايشي است؟ به خاطر اين بردندش اوين كه مهريه همسرش را نداده. موسيو شيطان گفت: حالا آبغوره نگير به زودي درست مي‌شود. شهردار تهران گفته مي‌خواهد زندان اوين را تبديل به پارك عمومي كند. اونوقت بروي ملاقات مي‌بيني برادر شما هم نشسته زير يك درخت بيد مجنون با صفا و زده زير آواز و كوچه باغي مي‌خواند. عمو حسام گفت: برادر من هم در اوين زندان‌بان است. يعني بعد از اين تغييرات پارك بان مي‌شود؟ مادموازل ناتو گفت: بي مزه‌ها و رفت توي اتاق در را پشت سرش بست. خانم باجي چشم غره‌اي به همه رفت كه يعني سر به سرش نگذاريد. بعد با صداي بلند طوري كه مادموازل بشنود و گويي بخواهد او را دلداري بدهد، گفت: حالا غصه نخور. پسرعموي من هم تو اوين خرش ميره. بهش سفارش مي‌دم وقتي پارك عمومي شد به برادرت نزديك تاب و سرسره جا بده كه دلش وا بشه!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون