چندگانه نسل چهار و پنج
ولي خليلي
دبير گروه اجتماعي «اعتماد»
چقدر دولت، كارشناسان، خانوادهها و به صورت كلي جامعه ايران نسل چهارم و پنجم كشور يعني متولدين دهه 70 و 80 را ميشناسند؟
با آنها كه حالا زير 25 سال دارند، آيا ارتباطي دارند؟ آيا جامعهشناسها، روانشناسان و كارشناسان اجتماعي، سياسي و... درباره تحليل اين نسل، فاصله بين آنها با نسلهاي ديگر و شكافهاي اجتماعي كاري ريشهاي كردهاند؟
پيشبينيهايي براي حضور و نقش گرفتنشان در جامعه صورت گرفته است؟ آيا جامعه اصلا آماده ورود نسلهاي جديد دهه 70 و 80 هست يا هر روز قرار است تنها تماشاچي كارهاي آنها باشد كه كمكم در جامعه نقش اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و... گرفته و خواهند گرفت؟
1- دو روز پيش و همزمان با پايان سال تحصيلي گروهي از نسل پنجميهاي متولد انقلاب كه بيشترشان دبيرستاني بودند در اينستاگرام و تلگرام با هم قرار گذاشتند كه براي جشن گرفتن پايان سال تحصيلي درمجتمع كوروش جمع شوند؛ به جاي آنكه همچون نسل قبلي خود تنها كتابهاي خود را پاره كنند يا به سويي بيندازند؛ قراري كه بسياري از شاهدان ميگويند بيش از 3هزار نفر به آن آري گفتند، اين دانشآموزان شرايط را به گونهاي رقم زدند كه پاساژ تعطيل شد و پليس وارد عمل تا همه را متفرق كند. پيام آنها كه بعد از پاساژ وارد خيابان شدند و به دست زدن و پايكوبي پرداختند و ترافيك سنگين به پا كردند و شهر را به هم ريختند اين بود كه ما را ببينيد و صداي پاي ورودمان را بشنويد و جدي بگيريد...
2- حدود دوهفته پيش بود كه هر روز خبري از تجمع گروهي از دانشآموزان دبيرستاني جلوي ادارههاي آموزش و پرورش شهرهاي مختلف كشور منتشر ميشد و حتي تصاوير منتشر شده در شبكههاي اجتماعي نشان از درگيري اين دانشآموزان با نگهبانان ساختمانهاي آموزش و پرورش داشت، ولي واكنشها به اين تجمعها چه بود؟
آيا آموزش و پرورش به جز اينكه بيانيه دهد و اعلام كند كه تجديد امتحاني در كار نخواهد بود، به فكر تشكيل گروهي كارشناسي براي بررسي اين ماجرا از بعد جنس اعتراضات صورت گرفته و تغيير آن با سالهاي قبل بود؟
يا اينكه همه تنها گفتند يكسري بچه «سوسول» نسل جديدي به امتحاناتشان هم اعتراض دارند.
3- به آمارهاي خودكشي (حداقل 4 دانشآموز در يك ماه گذشته) و پروندههاي پرسر و صداي چند ماه گذشته از جمله مرد ژلهاي كه تنها 22سال داشت و در ملاعام اعدام شد، قاتل ستايش 6 ساله كه تنها 17 سال دارد و بعد از تعرض جسد او را در داخل اسيد انداخته است و دانشآموز 16 ساله بروجردي كه معلم خود را سر كلاس درس كشت؛ نگاه كنيد، يك پاي همه اين حوادث يك دهه هفتاد و هشتادي وجود دارد.
4- فراموش نكنيد كه نسل چهارم و پنج هرازچندي همه را شوكه ميكنند و حتي اتفاقات را تحت شعاع خود قرار ميدهند، مراسم تشييع جنازه مرتضي پاشايي و حضور هزار نفر از همين نسل كه خيابانها را ناگهان پر كردند به ياد بياوريم يا ماجراي ساخت كليپهايي مانند «هپي» در تابستان سال 93 كه در فضاي مجازي دست به دست ميشد و البته تجمع گروهي بعد از پخش درخواستي در فضاي مجازي براي «آببازي» در پارك آب و آتش؛ آيا كسي به اينها و ريشهيابي اين اتفاقها توجه كرد؟ يا اينكه همهچيز به برخوردهاي انتظامي و پليسي و بيسواد خطاب كردن اين نسل و سطحي دانستن آنها از سوي كارشناسان و جامعهشناسان معطوف شد؟
5- دوستي تعريف ميكرد كه چند روز پيش وقتي در تلگرام صفحهها را دنبال ميكرده كليپ دابسمشي را ديده كه گروهي از دانشآموزان ساخته بودند و در آن پسر او هم حضور داشته است. شبيه اين ماجرا را دوست ديگري هم ميگفت كه فرزندان دبستانياش دابسمشي را به او نشان دادهاند كه خودشان ساخته بودند و او حيرت زده از اين ماجرا نميدانسته كه خوشحال باشد از اين پيشرفت كودكانش يا نگران باشد از عواقب آشنايي آنها با اين داستانها و گشت زدنشان در فضاي مجازي و... اين دوست سوالش اين بود كه با اين نسل و فرزندانش چه بايد كرد؟
اگرچه كه براي شناخت و تحليل اين نسل تاكنون كار ويژهاي (از سوي دولت، كارشناسان، خانوادهها و...) صورت نگرفته و به نظر نميرسد كه براي حضور جدي آنها در جامعه و نقش گرفتنشان آمادگي وجود داشته باشد؛ ولي بدانيم كه اين نسل منفعل نيست و داراي رسانههاي ويژه خود است و در غفلت سياستگذاران، كارشناسان، خانوادهها و... خوب ياد گرفته كه خود را به نمايش بگذارد و همه را شوكه كند اگرچه كه نوع برخورد با آنها تاكنون بيشتر از جنس انفعال، فيزيكي، ناديده گرفتن، انگ زدن (سطحي هستند، به همهچيز بيتفاوتند و...) بوده ولي به نظر ميرسد كه رويكردمان را در تمام سطوح از خانواده گرفته تا دولت، روشنفكران و... بايد به اين نسل تغيير دهيم؛ آنها را با تمام شاديهايشان، هيجاناتشان، تنشهايشان، تلخيهايشان و حتي خشونتهايشان بايد جدي بگيريم؛ تنها به اين بسنده نكنيم و نگوييم كه «اينها هنوز بچه هستند»؛ نه در غفلت همه اين نسل بزرگ شده است و حتي بزرگتر از آن چيزي كه تصور ميشود؛ صداي پايشان را بشنويم.