اقدامات پساكودتا
سيد علي ميرفتاح
وقتي كه كتاب «نوشتن با دوربين» منتشر شد، دوستان و دشمنان گلستان دنبال اين نبودند تا بفهمند استاد درباره سينما و هنر و ادبيات و سياست چه «فرمايشاتي» فرموده بلكه هركدام در ميان سطور كتاب- بلكه در فواصل سطور- دنبال اسم خود ميگشتند و كنجكاوي ميكردند كه بفهمند استاد نام اين دوستان و دشمنان را به چه نحو برده و چه داستانهايي از ايشان تعريف كرده، بلكه چه مضمونهايي براي رفقايش كوك كرده. براي همين اگر يادتان باشد صداي خيليها درآمد و با اينكه دستشان به نخل آقاي گلستان نميرسيد اما از راه دور نقدها نوشتند و خاطرهها تعريف كردند تا ثابت كنند گلستان اشتباه كرده و خالي از حب و بغض شخصي درباره اشخاص اظهارنظر نكرده. همان موقع يكي از بزرگان به مناسبت انتشار اين كتاب، داستاني تعريف كرد كه قابل تامل بود. داستان قريب به اين مضمون بود كه در امريكا يك نفر را به جرم قتل30نفر به دادگاه بردند. در دادگاه اما متهم و وكيل مدافعش اسنادي ارايه دادند، شواهدي احضار كردند و حاصل تحقيقاتي را به قاضي تسليم كردند كه معلوم شد هر 30 نفر مقتول، در زمان حيات، قصد كشتن قاتل را داشتهاند و هر طور بوده ميخواستهاند كه او را از سر راه بردارند. در واقع قاتل هيچ كاري نكرده جز دفاع از جان. يعني دادگاه طبق شواهد و مدارك، متهم را از اتهام ارتكاب به قتل مبرا دانست و آزادش كرد كه باعث شادي خودش و وكيلش شد. اين دو بزرگوار داشتند هورا ميكشيدند و دست ميزدند و يكديگر را درآغوش ميگرفتند كه قاضي گفت «عليالظاهر شما بيگناهيد. شما 30نفر را ناخواسته به قصد دفاع از جان كشتهايد؛ اما سوال اصلي و مهم اين است كه شما چه جور موجودي هستيد كه 30نفر قصد كشتنتان را دارند؟ شما چه سلوكي داريد كه 30 نفر كمر به قتلتان بستهاند؟» اين داستان البته بيربط با كتاب شريف نوشتن با دوربين و مصاحبه شونده محترمش نبود اما به نظرم «مثل ساير» است و ميتواند به موضوعات ديگر هم مربوط شود. در قصه تركيه هم بيوجه نيست اگر اين قصه را بازگو كنيم. شما ببينيد در تركيه چند نفر را به جرم دست داشتن در كودتا زندان كردهاند؟ شما ببينيد چند نفر را از كار بيكار كردهاند؟ ببينيد چند نفر را از دولت و ارتش و پليس اخراج كردهاند؟ به قول خبرنگاران در راستاي اقدامات پسا كودتا بيش از سي و پنج هزار نفر را بازداشت كردهاند و هفتاد هزار نفر را هم از دولت بيرون انداختهاند. حتي به ورزشكاران هم رحم نكردهاند و يك ورزشكار را هم گرفتهاند. اگر فرض بگيريم همه اين حدود صدهزار نفر در كودتا دست داشتهاند آن وقت جاي تامل دارد كه نحوه حكمراني جناب استاد اردوغان به چه صورت بوده كه صدهزار نفر قصد كودتا داشتهاند؟ متوجه عرض بنده ميشويد؟ اين صد هزار نفر كه فقط صدهزار نفر نيستند. اينها خانواده دارند، رفيق دارند، همشهري و همولايتي دارند. قدرت نفوذ دارند... بخواهيم حساب و كتاب كنيم معلوم ميشود كه اين صدهزار نفر خيلي بيشتر از اين حرفها هستند كه در آمار بگنجند. بله. حتما چند برابر اين تعداد طرفدار دولت هستند و حاضرند براي اردوغان بريزند توي خيابان و از جان مايه بگذارند. اما بحث اينجاست كه شما چه كردهايد و چه راهي را پيمودهايد كه فقط از ميان كارمندان خودتان هفتاد هزار طرفدار گلن بيرون آمدهاند؟ شما دولت داريد يا مركز پرورش طرفدار فتحالله گلن؟ شما مملكت را اداره ميكنيد يا نيروي كودتا تربيت ميكنيد؟ اصلا شما حواستان هست كه بر چه كساني داريد حكم ميرانيد؟ آيا آن حرفهايي كه چند سال پيش درباره بهار عربي ميگفتيد و آن متلكهايي كه بار اسد ميكرديد وقتش نرسيده امروز در آينه به خود بگوييد؟ خوب نيست آدم كور خود و بيناي ديگران باشد. براي هر حكومتي از نان شب واجبتر اين است كه بيناي خود باشد و جلوتر از بقيه بفهمد دارد چه ميكند و چه ميگويد و با مردمانش چه معاملهاي ميكند. حالا كه مناسبتش پيش آمده خوب است اين را هم بگويم كه گاهي بعضي از مسوولان مياني يا بعضي سخنرانها حرفهايي ميزنند كه از آنها بوي خوبي به مشام نميرسد. بعضي نهادها و برخي خطبا را لابد ديدهايد كه در مواقعي از خود بيخود ميشوند و در ارايه آمار با يكديگر مسابقه ميدهند و عدد و رقمهاي خيلي بزرگ گزارش ميكنند. گويي حواسشان نيست كه اگر تعداد را بالا ببريد، معنياش اين است كه در طي اين سالها مركز پرورش سه نقطه بودهاند و نه چيز ديگر.