• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3703 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۶ دي

فرو‌نشاندن آتش

مهرداد احمدي شيخاني

حدود يك سال است كه درگير نوشتن كتاب «آموزش نرم‌افزار پريمير» هستم؛ نرم‌افزاري براي تدوين فيلم. نوشتن اين كتاب آنقدر مرا مشغول خودش كرده كه ديگر نمي‌توانم درست و حسابي فيلم ببينم و از ديدنش لذت ببرم. هر صحنه‌اي از فيلم كه مي‌بينم با خودم مي‌گويم اينجايش را اينجور تدوين كرده‌اند و آنجايش را آنجور. يك طورهايي الينه شده‌ام، مانند آن سكانس از فيلم «عصر جديد» چارلي چاپلين كه تحت تاثير سفت كردن پيچ و مهره‌هاي نوار نقاله كارخانه، با آچار افتاده بود دنبال مردم كه پيچ‌شان را سفت كند. من هم الان همانطور شده‌ام و تحت تاثير كتابي كه به آخرهاي نوشتنش رسيده‌ام، ذهنم همه‌چيز را تدوين شده مي‌بيند.  يادم مي‌آيد يك موقعي پاي بحث فيلسوفي نشسته بودم كه از شرط روشنفكري مي‌گفت. آن فيلسوف مي‌گفت مردم معمولا يا بازيگرند يا تماشاگر. اگر تماشاگر باشند كه بر همه اتفاقات زمين احاطه دارند و حركتي از چشم‌شان پنهان نيست و توان تشخيص حركت بهتر را دارند، ولي چون تماشاگرند امكان انجام هيچ كاري را در زمين بازي ندارند. در عوض بازيگران چون در زمين بازي‌اند امكان انجام عمل دارند ولي چون بر همه زمين احاطه ندارند، الزاما حركتشان بهترين حركت ممكنه نيست. آن فيلسوف مي‌گفت در اين ميان روشنفكر كسي است كه هم بازيگر است و هم تماشاگر. هم بر بازي احاطه دارد و آنچه در زمين اتفاق مي‌افتد را مي‌بيند و هم در خود بازي حضور دارد و بر جريان بازي اثر مي‌گذارد. با اين نگاه يك روشنفكر هم كنشگر اجتماعي است و هم ناظر بر اين كنش‌ها. حالا من شايد تحت تاثير اين كتاب تدوين بر اين گمانم ‌كه تماشاي رخدادها در ذهن يك روشنفكر بايد وجهي از تدوين پيدا كند چرا كه يك رخداد را نمي‌توان خام و بدون پس و پيش ماجرا درك كرد. شايد روشنفكر الزاما در مسائل مختلف تحليلگر زبردستي نباشد ولي نمي‌شود كه نسبت به موضوعي بدون در نظر گرفتن شرايط و فرآيند رخداد و بدون توجه به اثرات اعمالش، به موضوع ورود كند. براي همين سعي كردم براي درك بهتر آنچه در پيرامون‌مان مي‌گذرد دست به تدوين ببرم.
اتفاقات اين چند سال منطقه، مرا برد  به دوران انقلاب و ياد شعارهاي تحول‌خواهانه ايران براي همسايگان انداخت كه بهانه‌اي براي صدام شد تا به پشتوانه كشورهاي منطقه، براي از بين بردن نظام جديد وارد عمل شود. اين كشورها سرمايه هنگفتي به پاي جنگ ريختند كه نهايتا حاصلي نداشت و با سقوط صدام نه‌تنها آن همه سرمايه‌گذاري بي‌ثمر شد، بلكه در يك فرآيند فرسايشي، كشوري كه بايد مهار ايران را به دست مي‌گرفت تبديل به حوزه نفوذ ايران شد. اين شكست بار رواني سنگيني براي اين كشورها داشت و بسيار طبيعي بود كه بخواهند از زير اين‌بار بيرون بيايند. براي همين پروژه بحران‌سازي شرقي را كليد زدند و با به دست گرفتن حكومت افغانستان توسط طالبان در مرزهاي شرقي، تا آغاز جنگي ديگر با ايران پيش رفتند و كشتن تيم كنسولي ايران هم گام بلندي براي شروع اين جنگ بود كه خوشبختانه كشورمان با توجه به تجربه 8 سال جنگ با عراق، به دام اين طرح نيفتاد و باز هم پروژه‌اي ديگر بي‌نتيجه ماند.  بعد از ماجراي عراق و افغانستان كه هر دو براي كشورهاي منطقه باعث سرشكستگي و تحقير بود، چرا كه به جاي حذف يا حداقل ضعف ايران، باعث گسترش حوزه نفوذ ايران شد، بر عصبيت اين كشورها افزود و خود را بازنده نهايي پروژه‌شان ديدند.  اين‌بار اما اعتراضات سوريه بار ديگر فرصتي بود تا ايران را تحت فشار بگذارند چرا كه سوريه متحد استراتژيك در جنگ عراق بود و به همين دليل كينه كشورهاي منطقه را پشت سر خود داشت و نيز فرصتي بود تا به انتقام پروژه‌ ناكام جنگ عراق، هم سوريه را گوشمال داد و هم ايران را از داشتن يك متحد استراتژيك در جهان عرب محروم ساخت. از همين رو با تمام توان مالي و لجستيكي خود وارد سوريه شدند و نيروهاي سلفي و تكفيري را از سراسر جهان به ميدان كشيدند و اعتراضات مردمي سوريه را به سرعت تبديل به جنگ داخلي كردند. در اين بين ايران براي حمايت از متحد 8 ساله خود در جنگ با عراق و حفظ توان سياسي‌اش در منطقه، با تجزيه سوريه و جنگي كه به راه افتاده بود مخالفت كرد و نهايتا براي دفاع از متحد خود و جلوگيري از تجزيه سوريه و گسترش و تحرك شعله‌هاي اين آتش تا مرزهاي ايران، تلاش را آغاز كرد تا طرح كشورهاي منطقه و حمايت كشورهاي غربي بي‌نتيجه بماند. حال چنين مي‌نمايد كه اين‌بار هم سعي كشورهاي منطقه با همه هزينه‌هايي كه كردند بي‌نتيجه مانده است و به جايش آن كينه 40 ساله همچنان پابرجاست حتي غليظ‌تر هم شده، چرا كه نتيجه همه آن سرمايه‌گذاري‌ها در نهايت حوزه نفوذ ايران و اثرگذاري‌اش را افزايش داده است.  اما چه بايد كرد؟ آيا بايد به روند كينه ـ پروژه ـ كينه راضي بود و همچنان سرخوش از بي‌نتيجه بودن تا امروز اين كينه، منتظر طرحي جديد و آتشي جديد بود؟ گيرم كه طراحان اين همه آتش دركي از واقعيت نيابند، آيا ما هم نبايد سهمي در فرو نشاندن اين عداوت برعهده بگيريم؟ مي‌توان دلخوش بود كه پس از هر آتش چون ققنوس از ميان خاكستر سر برآورده‌ايم ولي نهايتا نتيجه‌اش كه خاكستر است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون