• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3703 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۶ دي

آبروداري و بي‌آبرويي

سيد علي ميرفتاح

در فيلم‌هاي تاريخي مربوط به صدر اسلام، به خصوص در سريال‌هايي كه قصه‌شان در كوفه مي‌گذرد، يك ديالوگ تكراري و بديهي هست كه امكان ندارد كاراكترهاي مثبت يا منفي آن را بر زبان نرانند. معمولا با لباس عربي و گريم سنگين رو به دوربين مي‌ايستند و مي‌گويند «مرگ در كوفه ارزان است.» «سياهي كيستي؟» و «در تمام عرب كسي نيست هماورد من» يا «زبانت را در كام گير كه مبادا شمشيرم از نيام برآيد و تو را به دو نيم كند...» ديالوگ‌هايي هستند كه به آكساسوار فيلم‌هاي تاريخي بدل شده‌اند و محال است شما فيلمي بسازيد و اينها را- باربط و بي‌ربط- در آن خرج نكنيد. اما ديالوگ «مرگ در كوفه ارزان است» يك معني تلخ تاريخي را هم به ضميمه دارد. بي‌وجه هم نيست. تاريخ صدر اسلام را كه بخوانيد، مي‌بينيد كه حقيقتا مرگ در كوفه ارزان است، بلكه رايگان است و متعلق به هر جبهه‌اي باشيد مي‌توانيد مرگ را در كوچه، پس‌كوچه‌هاي كوفه بيابيد. اگر بخواهيم بر همين منهاج ديالوگي متناسب با حال و روز خودمان بگوييم بايد بگوييم «در تهران آبرو ارزان است»، بلكه زير دست و پا ريخته و مبتذل شده. خيلي راحت درباره مردم حرف مي‌زنيم و بي‌عذاب وجدان آبروي‌شان را مي‌بريم. سر يك چيز ديگر با ملت دعوا داريم اما سر چيزهاي ديگر آبروي‌شان را مي‌بريم... خوانندگان كرگدن آنقدر هوشيار هستند كه منظورم را دريابند اما تاكيد مي‌كنم كه مخاطب اصلي‌ام در اين يادداشت نه «مسوولان» كه خود مردمند. در اصل خود ماييم كه در بي‌آبرو كردن ديگران بي‌پروا شده‌ايم. به خصوص اين موبايل‌ها و اين نرم‌افزارها حيا را از سرراه‌مان برداشته‌اند و شرايط را براي بازي با آبروي ديگران فراهم آورده‌اند. حالا كه مناسبتش پيش آمده خوب است اين را هم بگويم كه حيا به چشم است و وقتي چشم از سر راه ارتباط برداشته شود حيا هم كنار مي‌رود. آدمي كه در حضور بسيار مودب و سربه‌زير و آداب‌دان است، ‌در تلگرام و در اس‌ام‌اس چنان جوك‌هاي وقيحي تعريف مي‌كند كه چشم‌هاي مخاطب گرد مي‌شود و ابروهايش بالا مي‌رود. مردمي كه در عالم واقع دكتر جكيل خوش‌اخلاق و آرام هستند، در فضاي مجازي به مسترهايدهاي بي‌حيا و بي‌اخلاقي بدل مي‌شوند كه هيچ خط قرمز و منطقه ممنوعه‌اي ندارند. گاهي اوقات منِ مرد پنجاه ساله، تا پشت كله‌ام سرخ مي‌شود از شدت خجالت، وقتي كه مي‌بينم در محيط تلگرام چه عكس‌ها و چه متن‌هايي رد و بدل مي‌شوند... اين وسط اما هيچ چيزي ارزان‌تر از آبروي مردم نيست. مومن و غير مومن فرقي نمي‌كنند، با آبروي هركس بازي كنيم خدا بي‌آبروي‌مان مي‌كند و عرض‌مان را پيش خلايق مي‌برد. اين عالم طوري است كه با هر دست بدهيم با همان دست هم مي‌گيريم. دوست پسر فلاني، احمق و بي‌شعور و نامرد بوده عكس‌هاي دوستش را در فضاي مجازي پخش و پلا كرده. كار بدي كرده و گناه بزرگي مرتكب شده اما آيا ما كه تماشا مي‌كنيم و براي رفقاي‌مان مي‌فرستيم كار خوبي مي‌كنيم و گناهي مرتكب نمي‌شويم؟ بي‌آبرو كردن مردم كار زشت و بدي است. هم اخلاقي و هم قانوني هيچ‌كس حق ندارد پته مومني را –حتي پته غير مومني را- روي آب بريزد. چه دليلي دارد كه در خبرها و اطلاعيه‌ها به اختصار و نشانه بنويسند كه فلاني جرم منكراتي مرتكب شده و پايش به كلانتري و دادگاه كشيده شده؟ چه دليلي دارد كه بقيه چرتكه دست بگيرند و خطاي بخت‌برگشته‌اي را بشمارند؟ اين همه آدم را شب و روز مي‌گيرند و به دادگاه‌شان مي‌برند. آيا بايد اسامي‌شان را اعلام عمومي كنند؟ از لحاظ اخلاقي كه خيلي بد است و مي‌شود آيه و حديث آورد و از بزرگان دين و عرفان، اقوال سفت و سخت نقل كرد كه آبروي مردم مهم است و كسي حق ندارد آبروي آنها را بريزد ولو اينكه مجرم باشند و جرم‌شان براي قاضي محرز شده باشد. هنرمندان و نامداران كه جاي خود دارند ما حتي اسم كارگر و قصاب و لبويي و كارمند را هم حق نداريم بنويسيم. اينكه خيلي بد است بعد از اين همه سال تربيت ديني و انقلابي به جايي برسيم كه با آبروي مردم بازي كنيم... البته كه مسوولان هم در اين بين به معني حقيقي لفظ مسوولند اما چون زورمان به آنها نمي‌رسد و آنها هم اعتنايي به عرايض‌مان ندارند، خودم را و شما را توصيه مي‌كنم به تقوا؛ خودم و شما را توصيه مي‌كنم به آبروداري. بترسيم كه فردا به تاوان بي‌آبرو كردن خلق همه‌مان بي‌آبرو شويم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون