ايرانيان تركمن، نخستين قربانيان «چاپوگري» تركمنستان
بهروز قزل
2007 تا 2017؛ يك دهه از نخستين عملكردِ شديد همسايه شمال شرقي، تركمنستان، در ماجراي انتقال گاز به ايران ميگذرد. گازي كه منبع تامين نياز استانهاي شمال شرقي ايران محسوب شده، در ماههاي سرد سال و افزايش عمومي مصرف گاز، نقش برجستهاي در تداوم حيات طبيعي مردم ساكن در اين مناطق دارد. با نزديك شدن به نخستين روزهاي سال 2017، انتشار خبر تهديد دوباره تركمنستان به قطع گاز صادراتي به ايران، باز هم خاطره روزهاي سرد سال 2007 و دشواريهاي ناشي از رفتار غافلگيركننده اين همسايه شمالي در قطع جريان گاز مورد استفاده مردم استانهاي مذكور را زنده كرده است. اما به واقع، چرا تركمنستان ميتواند ما را غافلگير كند و از «ابزار گازي» براي تهديد ايران و نيل به اهداف خود بهرهبرداري كند؟ همچنين، آسيبپذيرترين مناطق ايران در برابر اين رفتار تركمنستان كدامند؟براي پاسخگويي به اين پرسشها شايد بهتر باشد كمي به عقبتر و به پيشينه تاريخي ساكنان تركمنستان رجوع كنيم. در طول سدههاي گذشته، از شيوههاي معيشتي مرسوم و معمول ساكنان مناطق جنوب غربي آسياي مركزي، حملات غافلگيرانه و چپاول اموال همسايگان و كاروانها بوده است. تا جايي كه «ابن فضلان» در كتاب «سفرنامه» خود و بعدها «آرمينيوس وامبري» در «سياحت نامه درويشي دروغين»، بهوضوح، ترس ناشي از اين رفتار و نتايج حاصل از اين شيوه معيشتي را ذكر كردهاند. خالي از فايده نخواهد بود كه بدانيم، بر خلاف تصور امروزين و رايج، اين شيوه رفتار در نزد صحراگردان آسياي مركزي نه تنها مزموم نبوده بلكه ارتكاب آن مايه مباهات نيز بوده است. نبايد فراموش كرد كه الزامات بقا در جغرافيايي خشك و بياباني و محروم از زرع گسترده، نزاعهاي قبيلهاي، كوچهاي مداوم و سهلالوصول بودن چپاولگري، حملات غافگيرانه به مناطق مجاور و گاه، رفتارهاي نزاعآميز را به عنوان بخشي جدايي ناپذير از معيشت تاريخي اين مردم متبلور كرده است. رفتاري كه در ميان خود تركمنها با عناوين «آلامانگري» و «چاپوگري» مشخص و شناخته شده است. اما در دوران جديد، نخبگان سياسي تركمنستان همچون ساير دولتهاي آسياي مركزي، در سالهاي پس از استقلال با مسائل و مشكلات عمدهاي براي نيل به اهداف توسعه و تامين ثبات مواجه بودهاند. زمينهاي كه رفتار سياست خارجي اين كشور را نيز متاثر كرده و گاه، منشأ بروز رفتارهايي غيرعقلايي بوده است. بهعبارت ديگر، الزامات سياست داخلي، محدوديتهاي ژئوپولتيك و نيز ساختار تصميمگيري منحصر بهفرد در سياست اين كشور، بهنظر ميرسد كه بسياري از برآوردهاي معطوف به رفتار سياست خارجي اين كشور را مخدوش كرده است. در قالب الزامات مذكور و با تكيه بر پيشينه رفتارهاي دفعي و تهديدآميز در تاريخ و فرهنگ گذشته صحراگردان جنوب غرب آسياي مركزي، بهنظر ميرسد كه رفتارهاي خارج از عرف همجواري و عملكردهاي شديد، براي تصميمسازان و مجريان سياست خارجي تركمنستان توجيهپذير بوده است. در همين چارچوب، قطع ناگهاني صادرات گاز، واكنش شديد و نامتناسب در مسائل درياي خزر، تصميمات نامتناسب در موضوع ترانزيت و اخيرا، تهديد دوباره به قطع جريان گاز در روزهاي سرد سال جاري، بايد بهمثابه بخشي از ويژگيهاي منبعث از فرهنگ سياسي اين همسايه شمالي درنظر گرفته شود. اما نكته جالب توجه درخصوص نخستين و اصليترين حوزه جغرافيايي آسيبپذير در برابر «بازي گازي» تركمنستان اين است كه حوزه مذكور، شامل مناطقي ميشود كه اكثريت ساكنان آن را ايرانيان تركمن تشكيل ميدهند. بهعبارت ديگر، ايرانيان تركمن بهويژه در استان گلستان و با وجود نزديكي قوميت و فرهنگ ايشان به فرهنگ و قوميت تركمنستان، نخستين و اصليترين آسيبها را از اين بازي دورهاي تركمنستان متحمل ميشوند. تصميمات ناگهاني و رفتار دفعي تركمنستان كه برخي با تسامح از آن به عنوان «چاپوگري مدرن» و «آلامانگري قرن بيستويكم» ياد ميكنند. بنابراين، ايرانيان تركمن نخستين قربانيان «چاپوگري» تركمنستان هستند.
علاوه براين، چشماندازهاي جديد و كمتر توجه شدهاي نيز درخصوص نحوه و انگيزه «بازي گازي» تركمنستان قابل تصور است كه اين رفتار را صرفا در ابعاد اقتصادي آن خلاصه نميداند. بهنظر ميرسد عملكرد گازي و سياست خارجي تركمنستان در موضوعات اخير، در سطوح غيراقتصادي و پيچيدهتري نيز قابل مطالعه و تامل است. تاملي كه مجالي فراخ و موقعيت ديگري براي واكاوي ميطلبد.