چالشهاي پيشروي تشكلهاي دانشجويي
سيد محمد حسيني*
توسعه اجتماعي و سياسي در يك كشور بدون حزب غيرممكن و پيششرط آمادگي حزبپذيري مردم، حضور فعال در تشكلها با اهداف گوناگون است. مقدمه تشكلپذيري، جمعپذيري، همراهي و لذتبردن از قرارگيري و فعاليت در گروهها و دوري از هرگونه تكروي و كار انفرادي است.
در ارتباط دوسويه (دانشجو -«تشكل» - مسوولان) چالشهايي وجود دارد كه مانع تحقق دستيابي به نتايج مطلوب براي تشكلهاي دانشجويي ميشود.
در قطب ارتباط با دانشجو، مهمترين و اساسيترين چالش پيشرو، بيتفاوتي دانشجويان نسبت به نيازها و مكملهاي رشد جسمي و روحي خود است. اين بيتفاوتي منشاهاي جهانشناختي، روانشناختي، جامعهشناختي و تاريخي دارد.
متاسفانه اغلب دانشجويان باور محكم و استواري نسبت به بنيادهاي شناخت خود و پيرامونشان نداشته و اين سردرگمي، تزلزل وجودي را در او نهادينه ميكند.
اين است كه نسبت به فطرت پرسشگرش بيتفاوت و گاهي رفتار سركوبگرانه نشان داده و عبثگرا جلوه ميكند. به توانمنديهاي وجودي خود ايمان نداشته و اعتمادبهنفس، عزتنفس و خودباوري حداقلي جهت سازندهبودن خود و جامعهاش را از كف ميدهد.
خانواده، مدرسه و دانشگاه، آموزشهاي مهارتي و جمعپذيري لازم، جهت آمادگي ورود به جامعه را در اختيار او قرار نداده و دولتها با حجم عظيم فجايع اقتصادي پيشرويشان، توجه لازم به ارگانهاي آموزشوپرورش و فرهنگ- هنر را نداشته، برنامهريزي هدفمند و عيني در اين باره ندارند. از بد ماجرا بخشهاي موثري از حاكميت نيز نگاه ويژهاش را با نوعي تحكم به خورد جامعه دانشگاهي ميدهد و اين رويكرد باعث هزينهتراشيهاي گزاف در ازاي مطالبهگري و پرسشگري دانشجويان در محيط دانشگاه و خارج از آن ميشود.
چنين دانشجويي در اينچنين فضايي در نهايت خود را در جبر تاريخياي ميبيند كه او نقشي در تعيين سرنوشت و زيستبومش نميتواند داشته باشد، از اين رو چهبسا با نظاره گذشته و وقايعي كه بر دانشگاه و دانشجو به واسطه اعتراضش رفته، دچار سرخوردگي و سردي دوچنداني در قبال هرگونه فعاليت سياسي، فرهنگي و حتي صنفي ميشود. از بعد ديگر فرد (در اينجا دانشجو) پس از احساس بيتاثيري در جامعه به درونگرايي هرچه بيشتر كشيده شده و اين رويكرد باعث ميشود كه يك دانشجو در اوج دوران نشاط و شكوفايي، فردي جامعهگريز و مسووليتناپذير شود. لذا براي دايره كوچك خودياش، ناحيه امن و محكمي ساخته و در ارزيابياش «خود» را محور كائنات ديده و در اين فرآيند منفعت شخصي را بر منافع جمعي ترجيح دهد. چنين فضايي باعث ميشود تشكلهاي دانشجويي موجود با مخاطبان خاكستري بيتحرك سروكار پيدا كند كه سوي مقابل آن نيز با وجود مسوولاني خشك و كم انعطاف تكميل ميشود.
با اين واقعيات اگر رود خروشان دانشجويي در كانالهاي مديريت غيرمستقيم قرار نگيرد، متناسب با طبيعتش، فعاليتهاي زيرزميني و غيرقانوني رونق پيدا ميكند كه موجب آشفتگي روزافزون كل سيستم ميشود و به مرور زمان به آشفتگي محيط افزوده ميشود.
10 راهكار عملياتي نگارنده جهت برونرفت از چالشهاي پيشروي تشكلهاي دانشجويي كشور:
1- بهكارگماري مديران فرهنگي، دانشجويي و اجتماعي كاركشته، دلسوز، توانا و دموكرات از سوي رياست يا معاونت دانشگاه
2- آگاهيبخشي به تشكلها از ظرفيتهاي قانوني مربوط به خودشان
3- كلاننگري، ساماندهي هدفمند و صحيح شوراهاي فرهنگي و دانشجويي دانشگاه
4- اعتماد و واگذاري اختيارات به مديران تشكلهايي كه توسط دانشجويان انتخاب ميشوند
5- حمايت عادلانه از همه تشكلهاي قانوني
6- راهاندازي شوراي تعامل دانشگاه كه روابط رياست دانشگاه و مديران تشكلها را تنگاتنگ ميكند
7- شرحصدر، مدارا و بالابردن ظرفيت نسبت به دانشجويان منتقد و التزام عملي در استفاده از نقطهنظرات و انتقادات همه دانشجويان
8- امنيتي و تهديد نديدن دانشجويان و نگاه تربيتمحور و انعطافپذير حتي با دانشجويان متخلف قوانين دانشگاه
9- شفافسازي و كاربست قوانين راهگشا و تصحيح آيين نامههاي داخلي دستوپاگير
10- اعلان ميزان بودجه تشكل از مسوولان به مسوولان تشكلها جهت شفافسازي منابع مالي و عدالت در تخصيص منابع بين تشكلها.
* دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه كشاورزي و منابع طبيعي ساري