• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3863 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۴ مرداد

شكست باورها يا باور شكست؟

غفار تشكري شاد روانشناس ورزشي

مسابقات زير 23 سال‌هاي آسيا، تيم ملي فوتبال ما كه از آن به عنوان تيم فوتبال اميد ياد مي‌كنيم و نتيجه: اينجاست كه مي‌توانيم بگوييم همان هميشگي.
شكست و عدم موفقيت به همان اندازه موفقيت و پيروزي، جزيي از اصول حرفه‌اي ورزش است، اما در بحث عدم موفقيت زماني كه به طور دايم در حال تكرار باشد بايد به صورت چند وجهي به علت‌يابي دست زد. فارغ از امكانات، سرمايه و منابع انساني كه اين روزها كاربرد توجيه را نيز پيدا كرده‌اند، از نظر نگارنده مهم‌ترين وجه اين شكست‌ها نكات روانشناختي اين جريان هميشه در حال تكرار است.
نزديك به نيم‌‌قرن از آخرين موفقيت تيم ملي اميد سپري شده است كه البته دلايل همان موفقيت‌ها را هم نمي‌توان به مدون بودن برنامه و هدف‌گذاري صحيح مرتبط كرد. چه آنكه همزماني نسل خوب فوتبال ما با عقب‌ماندگي ديگر كشورها از عمده‌ترين دلايل به شمار مي‌رفته است.
در بحث روانشناختي اين جريان تكرار عدم موفقيت منجر به تحريف‌هاي شناختي فردي شده و در يك ورزش گروهي زماني كه اين موضوع رخ دهد در زماني كوتاه به فروپاشي رواني اعضاي تيم منتهي مي‌شود و نهادينه شدن باور شكست مابين همه اجزاي درگير را در پي دارد. در همين تيم اميد كه شكست به صورت يك باور ذهني در آمده تمامي اركان مرتبط با آن دچار همين نهادينه شدن شكست هستند. فدراسيون فوتبال و كميته ملي المپيك به عنوان متولي تا تماشاگران و رسانه‌ها در اين مسير همسو شده‌اند و روالي كه در پيش گرفته شده زنگ خطري است كه الگوي ذهني جمعي شكست همه‌گير شده است. هنگامي كه اين باور الگوي ذهني شود هيچ كدام از اركان در مسير موفقيت حركت نمي‌كنند و حركت‌هاي موثر نيز در اين الگوي منفي بي‌فايده خواهد بود. براي روشن‌تر شدن موضوع نگاهي بيندازيم به اموري كه مرتبط با فدراسيون است. شايد اصلي‌ترين وظيفه اين نهاد در ابتدا انتخاب يك مربي و سپس ايجاد بستر لازم براي بهبود فرآيند آماده‌سازي است. اما در سال‌هاي اخير بحث انتخاب مربي روندي خلاف روند صحيح به خودگرفته است. انتخاب مربيان با رزومه ناموفق، مربيان كم‌تجربه تنها نتيجه‌اي است كه از بررسي اجمالي اين روند در سال‌هاي اخير مي‌توان گرفت. در واقع فدراسيون با نگاه نهادينه شده شكست مربياني در مسير موفقيت انتخاب نكرده و تلاش دارد با كمترين هزينه و با تكيه بر اتفاقات نتيجه‌اي موفق را كسب كند، اين اتفاق در حالي رخ داده است كه در بيشتر اين سال‌ها نسل فوتبالي با كيفيت خوبي داشته‌ايم. در بعدي ديگر متولي داراي ذهن از پيش شكست خورده مربي ناموفق را انتخاب مي‌كند و به تبع آن با اين توجيه كه شكست احتمال بيشتري دارد حمايت‌هاي معنوي، مالي كمتري را خواهد كرد و مربي نيز با اين الگو بازيكنان را در روندي به‌شدت آسيب ديده از نظر رواني قرار داده و بازيكنان نيز پيش فرضي كه انتظاري هم از ما نيست و كسي موفقيت ما را هم خواستار نيست به طور ناخواسته عملكرد سطح پايين‌تري بروز مي‌دهند. در اين فضاي ذهني جمعي از پيش ناموفق، اكثر مهارت‌هاي رواني در بازيكنان به عنوان نقش‌آفرينان اصلي دچار به‌هم‌ريختگي شده و تحت تاثير همين به‌هم‌ريختگي عملكرد همراه با افت خواهد بود. مصداق همين ادعا بازيكناني با عملكرد عالي در تيم‌هاي باشگاهي و عملكردي رو به پايين در اين تيم است.
در اين فرآيند همراه با ذهنيت منفي بازار تحريف‌هاي شناختي نيز داغ است. استفاده از مكانيزم‌هايي چون دليل تراشي، فرافكني، جابه‌جايي رويه‌اي معمول در رخدادهاي شكست خورده است. نگاهي به سخنان مربيان و بازيكنان صحت اين مدعا را اثبات مي‌كند. در همين مسابقات اخير با توجه به احتمال شكست فدراسيون همزمان با برگزاري مسابقات در بيشكك اقدام به محروم كردن سه بازيكن از يك باشگاه كرد كه از همراهي تيم اميد به دليل مخالفت باشگاه سرباز زده بودند، انتخاب زمان اعلام محروميت كه با توجه به نتايج كسب شده خبر از شكستي ديگر مي‌داد جز اينكه فراري رو به جلو باشد چه نتيجه‌ ديگري دارد؟ متولي امر با اين حركت اعلام مي‌كند كه اگر آن سه بازيكن همراه بودند تيم احتمال بالاتري براي كسب موفقيت داشت و حال كه مسير پيش رو به شكست نزديك‌تر است، عدم موفقيت ناشي از همكاري نكردن باشگاه‌هاست و به اين ترتيب با ابزار تنبيهي خشم ناشي از كسب شكستي ديگر را به نهاد پايين‌دستي انتقال داده و خود را مبرا از ضعف مي‌داند و صدالبته اعتماد به نفس و عزت نفس بازيكنان را نيز نشانه مي‌رود و اين به طور دقيق رفتارهايي ناشي از نهادينه شدن باور شكست است.
رسانه‌ها و اركان ديگر مانند تماشاگران نيز در همين روند با شكلي ديگر قرار مي‌گيرند، رسانه‌هايي كه نقش‌شان در زمان شكست را به جاي علت‌يابي و تلاش براي حذف ريشه‌هاي غلط به مواردي چون مواخذه- به عبارتي بهتر سركوفت زدن- و حتي برخي موارد تحقير محدود مي‌كنند و اين چرخه ذهنيت منفي بدون حل شدن به راه خود ادامه داده تا شكستي ديگر.
در ادامه تماشاگران كه قطعه‌اي ديگر از اين پازل هستند با توجه به همان الگوي نهادينه شده دست به رفتارهايي چون: ترجيح اولويت‌هاي رنگي و فردي به منافع جمعي كه در اينجا تيم اميد است، عدم استقبال از بازي‌هاي تيم، مخالفت و حتي پيشنهاد تعطيلي تيم اميد مي‌زنند.
اما چه بايد كرد؟ اين باور نهادينه شده چگونه تصحيح مي‌شود؟
نوشتار بعدي به ارايه راهكارهايي از بعد روانشناختي اختصاص خواهد داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون