• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3863 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۴ مرداد

رشد موزاييكي

محمد زينالي اُناري

يادم هست كه وقتي نوجوان بودم، در آن ظل سرما مي‌رفتم و نرسيده به آخر خيابان سعدي، نيم ساعت در صف ايستاده و نان مي‌خريدم. حالا بعد از گذشت سال‌ها، ظل سرما و وقت گرانمايه من چندان مهم نيست، اما اتفاق اصلي كه مي‌افتاد اين بود كه نانوا نان‌ها را به مردم مي‌فروخت ولي گاهي يك آشنا مي‌آمد و نان‌هاي تُردي كه به چند در ميان به گوشه گذاشته مي‌شد را برمي‌داشت. به اين صورت مجموعه‌اي از مشتريان آشنا و غريبه نانواهاي شهر شكل مي‌گرفت كه براي مردم از موضع نان گرفتن، سنخ‌بندي ايجاد مي‌كرد. مشتري‌هاي آشنا، نانواهاي آشنا و ساير مشتري‌ها و مشاغل آشنا.
در ذهن هر فردي، انواع و اقسام فروشندگان آشنا و مشتريان آشنا هستند و براي اين دسته از افراد، احترام و منزلت خاصي قايلند. از وجه ديگري، داشتن آشنا در جامعه ما از نظر مشاغل يك مزيت محسوب مي‌شود، تا جايي كه نداشتن آشنا در يك سيستم يا صنف، براي مردم به يك چالش اساسي تبديل مي‌شود. سازمان‌هاي اداري با اتكا به علم ارتباطات انساني، اين نقيصه را رفع كرده و اداره روابط عمومي ايجاد كردند كه البته در برخي موارد، به جاي شكل دادن به آشنايي عمومي ميان مشتريان و كالا (خدمات)، به مديريت امور خير و شر تقليل پيدا مي‌كند.
برخي سازمان‌ها و شركت‌ها هم ميان اعضاي خود و مشتريان خط‌كشي كرده‌اند و براي فرزندان اعضاي خود تخفيفات و خدمات ويژه‌اي را مي‌دهند تا ميزان استفاده آنها از فرصت‌ها را افزايش دهند. نمونه‌اش فرزندان صنف خاصي است كه مي‌توانند از خدمات مربوط به صنف والدين‌شان با تخفيف بيشتر استفاده كنند، يا اينكه در مورد همان موضوع با توجه به آگاهي نسبي جامعه، آگاهي بيشتري دارد و مثلا در اموري چون بهداشت و آموزش امكانات بيشتري داشته و مانع كمتري براي موفقيت‌شان پيدا مي‌شود.
در نتيجه، فرزندان اصناف، تمايزي مهم با ديگر اعضاي جامعه خواهد داشت. لذا موزاييك‌هايي شكل مي‌گيرد از مجموعه فرزندان مشاغل خاص به نسبت مشاغل متعددي كه در جامعه وجود دارد. اگر در گذشته مشاغل از پدر به فرزند به ارث مي‌رسيد، الان حمايت‌هاي اجتماعي آن بيشتر است.
در نتيجه سلامتي، غذاهاي سالم، موفقيت تحصيلي، فرصت‌هاي اقتصادي، ارتباطات اجتماعي، خودروي مناسب و... از جمله مواردي هستند كه براي گروه‌هاي خاصي فرصت بيشتري مي‌دهند و به جاي مشاغل، مجموعه‌هاي جديدي از فرهنگ‌هاي فردي ايجاد مي‌شود كه تيپ‌هاي متفاوتي از فرديت در آن است. اينها براي طبقه متوسطي است كه به جاي مزيت خاص امكانات مالي، از مزيت‌هاي صنفي براي برتري بر يكديگر سود مي‌برد و بالاخره جامعه را دستخوش تفكيك فرهنگي مي‌كند. موزاييك‌هايي از سلامتي، موفقيت، ثروت، ارتباطات، مصرف و... شكل مي‌گيرد كه ميزان دسترسي مردم به انواع ذي‌شاخه‌هاي رفاه اجتماعي را كاناليزه مي‌كند.
با اين روند دسترس‌مداري فرصت‌ها، جامعه به‌شدت موزاييكي شده و به تدريج هركسي در حوزه‌هاي ارتباطي و خدماتي يكي از والدينش ادغام مي‌شود و اغلب در اين زمينه فرصت رشد و تكوين شخصيت پيدا مي‌كند. حال امكان دارد براي برخي‌ها، كل قضيه دردسر و بيكاري و مشكلات باشد و نه خدمات. در نتيجه، مي‌توان پيش‌بيني كرد كه بخشي از قالب موزاييكي رشد، فاقد آن توان لازم باشد، همان چيزي كه در حاشيه‌هاي شهر ديده مي‌شود. ادغام شدن در موزاييكي كه پدر آن را مي‌چيند، يك فرصت ارثي جديد براي اغلب ايراني‌ها است، ارث اگر مطلوب باشد، فرصت است و اگر ارثي در كار نباشد، محروميت در پي خواهد بود.
وقتي ارتباط و همدلي اعضاي جامعه با هم كم باشد، اين موزاييك‌ها بيشتر شبيه كوير ترك خورده و جدا از هم است و گسل‌هاي اجتماعي متعددي جامعه را تهديد مي‌كند. ارتباط اعضاي جامعه با هم مطلوب نيست و خدمات نهادهاي مختلف به ديگر اعضاي جامعه هم مطلوب نيست. در نتيجه، به جاي شكل‌گيري رشد همگاني، تربيت و رشد فردي اعضا هم موزاييكي مي‌شود و انسان‌هاي كامل در جامعه پرورش نمي‌يابند. نتيجه اين است كه هر كسي در يك زمينه رشد پيدا مي‌كند، يكي بسيار سالم است و يكي بسيار تيزهوش، اما سالم خلاقيت ندارد و تيزهوش سريع بيمار و ناتوان مي‌شود.
راه پيوستن مردم به هم، در وهله اول پر كردن شكاف‌هاي بين نهادي اعضاي جامعه است تا نخست به هم بپيوندند و در مرحله دوم، بايد رشد و تكامل موزاييكي جايش را به روابط عادلانه‌تري بدهد. استقبال وراثت‌هاي نهادي از سوي اوليا موفقيت‌هاي تك بعدي فرزندان را در پي داشته و مي‌تواند براي همه اعضاي جامعه به صورت عادلانه توزيع شود. اما براي همين، بايد تلاشي در سطح طبقه متوسط صورت بگيرد اعم از تسلط نفس در زمينه فرصت‌هاي نهادي و ديپلماسي نهادي براي عدالت‌جويانه كردن فرصت‌ها.
رشد موزاييكي در شكل گرفتن جامعه‌اي با بهره‌وري انساني و توانمند ساختن فرصت‌هاي جديد ناتوان است و به شكل‌گيري جامعه‌اي ضعيف و ناتوان در همدلي و مشاركت عمومي مي‌انجامد. در چنين شرايطي، اعضاي جامعه، حتي به صورت فردگرايانه، توان موفقيت كمتري خواهند داشت و در نتيجه همواره محتاج نظارت‌هاي طبقات مسلط خواهند بود. از اين رو طبقه متوسطي كه مي‌تواند سازنده جامعه پويا و تفكر خلاق باشد، همواره در حال كج‌دار و مريز مي‌ماند و هيچ تغيير سازنده‌اي در جامعه صورت نمي‌گيرد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون