گاهي متفاوت نگاه كن
نازنين متيننيا
سعدي افشار، علي حاتمي، عباس كيارستمي، نادر ابراهيمي و... اينها اسامي هنرمنداني است كه در همين هفته، در مناسبت با يك خبر، درباره آن شنيدهايم و بارديگر روايتي از آنچه بودند و به جا گذاشتند را تكرار كرديم. 23 مرداد سالروز تولد علي حاتمي بود و همين حالا، كانالهاي تلگرامي و سايتهاي خبري پر است از آخرين حرفهاي كارگردان و يادداشتهاي منتشر نشده و شده درباره او و در زمان مرگش. سعدي افشار هم سالروز تولدي دارد كه دبير جشنواره تئاتر آيين سنتي آن را يادآوري كرده و از بركت حضور افشار در دنياي هنرهاي نمايشي سنتي و آييني گفته است. خانه عباس كيارستمي در انتهاي كوچهاي بنبست در چيذر و خانه نادر ابراهيمي در حوالي خيابان كردستان تهران هم قرار است مزين به كاشي شوند كه اينروزها به اصحاب فرهنگ و هنر تعلق ميگيرد و ثبت نمايشي است از زندگي آنها در زير يك سقف. البته كه همه اين يادآوريها و فعاليتها خوب و دوستداشتني است. اما وقتي به اين فهرست دقت كنيم و سرنوشتي كه هركدام از اين چهرهها داشتند، بيشترين سهم آنها از اين يادآوريها، ديده شدنها و ارج نهادنها، مخصوص به دوران بعد از مرگ بوده و نه در زمان حيات و زيست هنرمند. پرسيدن اين سوال هم كه چرا در زمان زيست هنرمند و مولف، كاري به كار آنها نداريم و بعد از مرگ عزيز ميشوند، بسيار تكراري، عبث و دردناك است. به جاي پرسيدن اين سوال، كافي است نامهاي ديگري را در مقابل اين نامها قرار دهيم تا متوجه شويم كه چطور ميشود در دوران زيست يك هنرمند تاثيرگذار بود و همهچيز را به بعد از مرگ و مواجهه با نداشتن «او» موكول نكرد. در واقع شايد بهتر است به جاي پرسيدن سوالهاي تكراري و تحليلهاي تكراري و ... درخواست ديگري داشت. در فهرست امروز ما كيانوش عياري، رخشان بنياعتماد، محمود دولتآبادي، محمدرضا شجريان، حسين عليزاده و چهرههاي بسيار ديگري زنده و پرتوان و درخشان وجود دارند. چهرههايي كه همين حالا به ديده شدن كه نه، به رعايت حرمت و آزادي عمل نيازمندند تا از پس خلق آثار ماندگار همه سالهاي گذشته، آثاري درخشان و تازه به يادگار بگذارند. كاش آنهايي كه هستند را ببينيم و يادمان باشد مرگ منتظر همه ما هست، اما فرصت خوب زندگي كردن و ميراث فرهنگي به جا گذاشتن، به دست همه ما نميرسد.