روشنفكر در خط مرزي صفر درجه
روشنفكر در خط مرزي صفر درجه
مينويسد«در ميان بدبختي و تيرهروزي و فقري بيانتها، و ناداني و جهلي كه بر چهارپنجم جمعيت كشور چشمبند، گوشبند و دستبند و پابند زده است، خرافاتپرستي و تعصبي كه ميدان را در مقابل خود باز ميبيند، و محيطي كه قرين فساد و تباهي و دشمن راستي و درستي است نامه روشنفكر پا به عرصه ميگذارد. » اين بخشي از سرمقاله هفتهنامهاي به نام «روشنفكر» منتشر شده به تاريخ پنجشنبه، چهارم تيرماه 1332 است. مجلهاي كه در روزهاي نزديك به كودتا با تحليلهاي خوشبينانه متولد ميشود براي حمايت از دولت ملي دكتر محمد مصدق؛ تولد در خط مرزي صفر درجه. «روشنفكر» در نخستين شماره خود، از تعصب و جهل گله كرده و روش خود را مترادف با «مبارزه» تعريف ميكند؛ «ما با انتشار نخستين شماره روشنفكر حال سربازي را حس ميكنيم كه اسلحه به دست وارد ميدان شده و لشكري عظيم از دشمن در مقابل خود ميبيند.» روشنفكر از قلم به اسلحه تعبير ميكند؛ درست زماني كه چند صد نشريه منتشر ميشدند و گاه به «توپخانههاي كاغذ» بيشتر شباهت داشتند تا روزنامه و مجله. اينها همه با هم ميخواستند «جهل و سفاهت و حرص و آز» را از بين ببرند؛ اما با كدام شيوه و روش؟ «روشنفكر» در نخستين سرمقالهاش با عنوان «روش روشنفكر» پاسخ ميدهد: «ما از امروز مبارزه شديدي را عليه عواملي كه موجد و نگهدارنده چنين وضعي هستند شروع ميكنيم... نخستين شماره روشنفكر در زماني منتشر ميشود كه مردم ايران با يك جنبش ملي دامنهداري توانستهاند دست سياست استعماري را از كشور كوتاه كنند و استقلال ملي را تامين كنند. ولي اين جنبش مقدمهاي بيش نيست. جنبش ملي زماني مثمرثمر واقع ميشود كه نقشههاي اساسي براي تعميم فرهنگ و بهداشت و مبارزه با فقر طرح گردد و جدا و واقعا وارد مرحله عمل گردد.» «روشنفكر» با صاحبامتيازي دكتر رحمت مصطفوي كار خود را شروع ميكند. درست در زمانهاي كه رقبايي چون «اميد ايران»، «سپيد و سياه»، «فردوسي» و ديگران ميخواستند متفاوت بنويسند و متفاوت بينديشند و «روشنفكر» همچنين ميخواست. اما نه عمر دولت ملي به درازا كشيد و نه عمر «روشنفكر» و ديگر نشريهها. «روشنفكر» ديد كه اسلحه به دستان در صف مقدم ايستادهاند و در يك غروب داغ تابستان راه به دست گرفتن قدرت يا چاه نفت را در كودتا ديدهاند نه در مبارزات قلمي. براي همين دولت ملي را برچيدند وقلمها را شكستند. وقوع اين حوادث همزمان بود با اينكه هشت شماره از مجله «روشنفكر» منتشر شده بود. براي همين در روزهاي آشوب كودتا «روشنفكر» به دو هفته زمان نياز داشت تا از سردرگمي نخستين تحليل خود «مصدق پيروز است» بيرون بيايد و اينبار از زندان و بازجويي نخستوزير ملي بنويسد و بداند تولد در مرز صفر درجه يعني هماهنگ شدن با تب و تاب زمان. روشنفكر هم با ريتم زمانه هماهنگ شد و اينبار اسلحه بر زمين گذاشت و قلم به دست گرفت تا سال 1353 و توقفي كه عمر دوباره آن به زمان انقلاب برگشت و عمر بايگاني شدن آن نيز. «روشنفكر» به بايگاني تاريخ پيوست و صفحه «زندگي مردم»اش نيز. صفحهاي كه هر بار نه از سياست بلكه از مردم كوچه بازار ميگفت. از سلماني شهر، بستنيفروش و كفاش معروف.