مگو: من مامورم و حرف نباشد
روزي از آن جناب رييس دادگستري پرسيدم: دليل اين تغيير چه بود؟ آن قاضي كه اشكالي در كارش نبود، پاسخ ايشان اين بود كه: اين قاضي جديد، جوان حرفگوشكن و هماهنگي است! در مجال كوتاه اين نوشته قصد بازخواني ماجراهايي را كه با اين قاضي جوان حرفگوشكن داشتيم، ندارم. شايد برخي اعضاي دوره سوم هيات منصفه به خاطر داشته باشند آن جلسهاي را كه من در اعتراض به جانبداري آشكار سعيد مرتضوي از مدير مسوول روزنامهاي كه متهم پروندهاي در دست رسيدگي دادگاه مطبوعات بود، از جا برخاستم كه اصولا قاضي به چه حقي در جلسه شور هيات منصفه حضور پيدا كرده است؟ به گمانم يكي از عوامل مهم تبديل يك قاضي جوان كمتجربه، به آن سعيد مرتضوي كه بهتدريج و بعدها خدايگان سرنوشت اسفبار بسياري از دستاندركاران مطبوعات و كنشگران عرصه سياسي كشور و حتي شخص خودش شد، علاوه بر زمينههاي شخصيتي و وسوسه بالانشيني، آن تئوري «حرف گوش كن و هماهنگ» است به مفهوم واقعي همان مضمون كلام امام علي(ع): مامور و معذور و فرمانفرما و اطاعتطلب و خلاص! رفتار «رسول خادم» از اين نظر شايسته توجه و ستودني است كه در عين مسووليتپذيري و بدون عافيتجويي و برخورد هواشناسانه و البته از موضعي وفادارانه به مصالح و منافع نظام، خود را از چرخه ابزار شدن براي تصميمهاي «كوسه و ريش پهن و شترسواري دولا دولا» ي متوليان ورزش يا هر مرجع ديگري خارج از عرصه ورزش، ميرهاند تا مبادا بهتدريج به همان موقعيتي گرفتار شود كه همچون جاده يكطرفه به سوي «مامور معذور» است. كاش منشور حكومتي امام علي(ع) را روزي سهبار رونويسي ميكردند، همه متوليان و مسوولان در ردههاي گوناگون نظام تا طعم شيرين اين آموزهها كام خودشان و ملت را نوشين و گوارا ميساخت و حال عمومي جامعه خيلي بهتر ميشد.