خشكسالي چيست؟
شناخت علمي پديده كمآبي: گام بنيادين در حل بحران آب در ايران
سينا خاتمي٭
كاوه مدني٭٭
خشكسالي، تغيير اقليم، كمبود وبحران آب واژگاني هستند كه به كرات در سخنرانيها و مصاحبههاي مسوولان آب و محيط زيست كشور شنيده ميشوند. در حالي كه كاليفرنيا براي چهارمين سال متوالي با خشكسالي بيسابقهاي در قرن اخير ميجنگد و دانشمندان امريكايي هنوز نميدانند كه امسال و سال ديگر چقدر خشك خواهد بود، مديران ايراني از خشكسالي در سه دهه آتي خبر ميدهند؛ گويي خشكسالي پديدهاي است كه به راحتي از مدتها قبل قابل پيشبيني است.
ظاهرامسوولان ايراني واحد سنجش جديدي به حوزه علمي مطالعات خشكسالي معرفي كردهاند كه با استفاده از آن ميتوان به راحتي خشكساليها را با هم مقايسه كرد. اين يافته جديد به آنجا منتهي شد كه اعلام شد خشكسالي در سه دهه آينده ۱۱ برابر خواهد شد
بايد از مديرانمان سوال كرد كه در گفتههاي خود پيرامون خشكساليهاي ممتد در سه دهه گذشته و سه دهه آينده، از كدام نوع خشكسالي سخن ميگويند. مباحثي نظير خشكسالي ممتد ۳۰ ساله كاملا غيرعلمي است مگر آنكه منظور خشكسالي اقتصاد اجتماعي باشد كه خود محصول سالها بيتدبيري است
جامعه علمي دنيا هنوز نتوانسته است ثابت كند كه خشكساليهاي اخير كاليفرنيا و ديگر نقاط جهان در اثر تغيير اقليم است. با اين حال مسوولان و مديران محيطزيست ما، با تكيه بر محاسبات سرانگشتي، نتايج پديده تغيير اقليم را در ايران ثابت كرده و بار ديگر مجامع علمي دنيا را شگفتزده كردهاند. جالب توجه اين است كه مسوولان ما براي اثبات حقانيت قضاوتهاي اينچنيني خود به مطالعات ناسا و ديگرسازمانهاي بينالمللي استناد ميكنند؛ گويي اين مطالعات از دسترس مديران و دانشمندان كاليفرنيايي و بينالمللي خارج بوده يا آنكه آنها به دليل عدم تسلط كافي به زبان انگليسي از يافتههاي اين مطالعات چنان بيبهره ماندند كه نتوانستند پيشبيني كنند كه كاليفرنيا و ديگر نقاط جهان هم، مثل ايران، دچار سرنوشت محتوم خشكسالي شدهاند. از ۳۰ سال گذشته خشكتر و خشكتر شده و در 30 سال آينده نيز به مراتب خشكتر خواهند شد. به علاوه ظاهرا مسوولان ايراني واحد سنجش جديدي به حوزه علمي مطالعات خشكسالي معرفي كردهاند كه با استفاده از آن ميتوان به راحتي خشكساليها را با هم مقايسه كرد. اين يافته جديد به آنجا منتهي شد كه اعلام شد خشكسالي در سه دهه آينده ۱۱ برابر خواهد شد. اين درجه از سهولت در محاسبات و پيشبينيها، متخصصان و پژوهشگران دنياي آب را شگفتزده كرده است چرا كه در دنياي علم كه ظاهرا از شتاب علمي مديران ماعقب افتاده است، براي سنجش خشكسالي تنها از معيارهايي نظير شدت، درجه، دوره بازگشت، مساحت تحت پوشش و… استفاده ميشود؛ متخصصان منابع آب هنوز براي تفسير و تفهيم اين يافته مبتكرانه شبانهروز در تلاشند بيآنكه كوچكترين پيشرفتي كرده باشند.
اما از طنز تلخ ماجرا كه بگذريم، بايد سوال كرد كه چرا قضاوت مديران ايراني با قضاوت مديران كاليفرنيايي و مجامع علمي-پژوهشي بينالمللي در مورد مسائل مشابه متفاوت است. به نظر دو دليل عمده وجود دارد؛ اول آنكه گويي «ما» فرهنگ و سنت درازآهنگي براي انداختن مشكلات بر گردن ديگران داريم. بنابراين براي مديران ما مرتبط كردن بحران آبي كشور به خشكسالي و تحريمها بسيار راحتتر از نقد، تحليل و برطرف كردن مشكلات موجود در سامانههاي تحت مديريتشان است. دوم آنكه به علت فقدان ارتباطي معنيدار و منسجم بين جوامع پژوهشي و مديريتي كشور، مديران ما درك درستي از مفهوم و تمييز پديدههايي نظير خشكسالي، كمآبي، تغيير اقليم، بحران و... ندارند.
«سالي كه خشك است» اين نخستين تعبيري است كه از واژه خشكسالي به ذهن خواننده عام متبادر ميشود كه نگاهي سنتي و غيرعلمي را به اين پديده در بر دارد. خشكسالي يا به عبارتي دوره امتداد خشكي ميتواند از چند ماه تا چند سال باشد. در واقع از نظرگاه علمي عبارت دقيقتر و مناسبتر به جاي خشكسالي، «دوره كمآبي» است. به طور كلي، دوره كمآبي دوره ممتدي است كه طي آن يك منطقه با كمبود در منابع و ذخيره آبي مواجه است. از اين تعريف، بلافاصله ميتوان نتيجه گرفت كه دوره كم آبي نسبت به يك منطقه به خصوص و ويژگيهاي مختلف آن سنجيده ميشود و به سادگي نميتوان مفاهيم و مسائل مربوط يا برآمده از آن را در طول زمان و مكان تعميم بخشيد.
مجموعهاي از تحقيقات بينالمللي كه در اواخر دهه ۵۰ شمسي صورت گرفت، حاكي از آن بود كه بيش از ۱۵۰ تعريف متفاوت از خشكسالي در نوشتههاي مختلف علمي مطرح شده و به چاپ رسيده است. كثرت اين تعاريف بازتابي از تنوع و گستره وسيع اين مقوله است كه نشاندهنده آن است كه اين تعاريف بر حسب نيازدر نواحي مختلف و رهيافتهاي متعدد به اين پديده در رشتههاي علمي گوناگون، شكل گرفته است.
دونالد ويلهايت، اقليمشناس و مايكل گلانتز، دانشمند علوم اتمسفر طي تحقيق جامعي كه در مقالهاي با عنوان «درك پديده خشكسالي: نقش تعاريف» به چاپ رساندند، اين تعاريف متعدد را بر مبناي چهار رهيافت بنيادين براي سنجش پديده خشكسالي طبقهبندي كردند: آبوهواشناختي، هيدرولوژيكي (آبشناختي)، زراعتي و اقتصاد اجتماعي. سه دسته اول به بررسي روشهاي اندازهگيري و سنجش دوره كمآبي به عنوان يك پديده فيزيكي ميپردازند. دسته چهارم، اما، دوره كمآبي را از منظر عرضه و تقاضا بررسي ميكند؛ اثرات كمبود آب را در نظامهاي اقتصاد اجتماعي، ردگيري ميكند.
خشكسالي آب و هوايي
اين رده از خشكسالي عموما بر مبناي درجه خشكي-كه در مقايسه با يك مقدار «نرمال» يا متوسط سنجيده ميشود- و طول دوره خشكي تعريف ميشود. شرايط جوي يا اتمسفريك كه منتج به كاهش نزولات جوي (انواع برف و باران) ميشوند از منطقهاي به منطقه ديگر تغييرات زيادي دارند. بنابراين، تعاريف مختلف دوره كمآبي بايد به عنوان شاخصي منطقهاي در نظر گرفته شوند. منظور از منطقه، در اينجا، يك ناحيه جغرافيايي وسيع از يك كشور يا قاره است كه داراي ويژگيهاي طبيعي و انساني متمايزي نسبت به مناطق همسايه باشد.
به عنوان نمونه، برخي تعاريف خشكسالي آب و هوايي، دورههاي كمآبي را بر پايه تعداد روزهاي همراه با ريزشهاي جوي كمتر از سرحدي معين بر ميشمارند در حالي كه اين سنجش تنها براي مناطقي مناسب است كه داراي رژيم ريزشهاي جوي مستمر در طول سال هستند از قبيل مناطق جنگلي بارانخيز استوايي، اقليمهاي نيمهگرمسيري مرطوب، يا اقليمهاي معتدل (يعني مناطق مرطوب در حد فاصل بين مدارهاي قطبي ومدارهاي حاره). لازم به ذكر است كه «اقليم» معيار و محكي از الگوهاي متوسط تغييرات دما، رطوبت، فشار جوي، باد، بارندگي و ديگر مشخصههاي آبوهواشناختي براي منطقهاي معين و عموما براي مدتزمان ۳۰ سال است.
ديگر رژيمهاي اقليمي بر اساس الگوي بارندگي فصلي مشخص ميشوند. دورههاي ممتد بدون بارندگي در بسياري از مناطق دنيا نظير بعضي نقاط ايران مرسوم است. براي اين مناطق تعريف پيشين، تعداد روزهاي همراه با ريزشهاي جوي كمتر از حد معين، غيرواقعگرايانه و گمراهكننده است. بنابراين به تعاريف ديگري نياز است كه ميتوانند بين ميزان واقعي ريزشهاي جوي و مقادير متوسط ماهانه، فصلي، يا سالانه آن رابطه برقرار كنند.
خشكسالي هيدرولوژيكي (آبشناختي)
هيدرولوژي (يا آبشناسي) شاخهاي از علم است كه به بررسي و شناخت چرخش، توزيع و كيفيت آب در بالا، بر رو و در زير سطح كره زمين ميپردازد. بنابراين، اين قسم از خشكسالي با پيامدهاي كمبود دورهاي ريزشهاي جوي بر منابع و ذخاير آبي روزميني و زيرزميني از قبيل جريانهاي رودخانهاي، سطح آب درياچهها، آبهاي زيرزميني و... مرتبط است. تواتر و شدت خشكسالي هيدرولوژيكي عموما در مقياس حوضه آبريز تعريف ميشود. اگرچه تمام كمآبيها به نحوي در نتيجه كمبود ريزشهاي جوي پديد ميآيند، هيدرولوژيستها توجه ويژهاي به اين موضوع دارند كه چگونه اين كمبود در يك سامانه هيدرولوژيكي ايفاي نقش ميكند. اين گونه از خشكساليها به طور معمول خارج از دوره كمآبيهاي آبوهوايي و زراعتي بوده يا نسبت به آنها داراي تاخير فاز زماني هستند.
اثرات كمبود بارندگي بر مولفههاي مختلف سيستم هيدرولوژيكي از قبيل رطوبت خاك، جريانهاي آبي و سطح آبهاي زيرزميني و ديگر ذخاير آبي به طور آني قابل مشاهده نيست به اين دليل كه اين دسته پيامدها با اثرات كمبود بارندگي بر ديگر بخشهاي اقتصادي هم دوره نيستند. به عنوان مثال، يك دوره كمبود بارندگي ميتواند موجب كاهش فوري رطوبت خاك شود كه اين امر طبعا در بخش كشاورزي به سرعت تشخيص داده ميشود. حال آنكه تاثير اين دوره كمبود بر سطح ذخاير آبي ممكن است توليد نيروي برق-آبي را تا ماهها تحتالشعاع قرار ندهد. به علاوه اينكه آب موجود در سيستمهاي ذخيره هيدرولوژيكي (مانند ذخاير آبي و رودخانهها) عموما براي مصارف مختلف (از قبيل كنترل سيلاب، آبياري، تفريحات، كشتيراني، برق-آبي، محيط زيست) در رقابت و تعارض هستند؛ اين امر موجب پيچيدهتر شدن سلسلهمراتب و سنجش اين پيامدهاي بارش كمتر ميشود.
خشكسالي زراعتي
اين رده از دوران كمآبي در واقع به بررسي تاثير ويژگيهاي مختلف خشكسالي آب وهوايي (يا هيدرولوژيكي) بر كشاورزي ميپردازد، با تاكيد و تمركز بر كسري ريزشهاي جوي، اختلاف ميان تبخير وتعرق بالقوه و بالفعل، كسري محتواي آب خاك (رطوبت خاك)، تقليل سطح آبهاي زيرزميني يا مخازن آبي ديگر و غيره. از جمله موارد حايز اهميت در كشاورزي ميزان آب مورد نياز گياه است كه خود به شرايط متداول آبوهوا، مشخصات بيولوژيكي ويژه هر گياه، مرحله رشد گياه و خواص فيزيكي و بيولوژيكي خاك بستگي دارد. يك تعريف مناسب و جامع از خشكسالي يا كمآبي زراعتي بايد قادر به بر شمردن قابليتها و حساسيتهاي متغير محصولات كشاورزي در طول دورههاي مختلف رشد گياه، از آغاز تا بلوغ باشد.
خشكسالي اقتصاد اجتماعي
تعريف خشكسالي يا دوران كمآبي از منظر اقتصاد اجتماعي به ارتباط و پيوند ميان عرضه و تقاضاي برخي كالاهاي اقتصادي با عناصر خشكساليهاي آبوهوايي، هيدرولوژيكي و زراعتي ميپردازد. اين قسم از خشكسالي از آن جهت با سه مورد فوقالذكر متفاوت است كه رخداد آن مستقيما مبتني بر فرآيندهاي زماني و مكاني عرضه و تقاضاست و به طور غيرمستقيم به كمبود ريزشهاي جوي مربوط است حال آنكه سه قسم ديگر كمآبي مستقيما با كمبود بارندگي در ارتباط هستند.
تامين بسياري از كالاهاي اقتصادي از قبيل آب، علوفه، غلات، ماهي، انرژي برق-آبي، وابسته به آبوهواست. به علت تغييرات طبيعي اقليم، آب در برخي سالها فراوان است اما در سالهاي ديگر قادر به تامين نيازهاي انساني و محيطزيستي نيست. كمآبي اقتصاد اجتماعي زماني رخ ميدهد كه ميزان نياز براي آب از ميزان عرضه آن پيشي ميگيرد كه در نهايت به ورشكستگي منابع آب منجر ميشود؛ اين نوع خشكسالي ميتواند به صورت غيرمستقيم از تغييرات وضعيت آب وهوا تاثير بپذيرد اما در وقوع آن بسياري عوامل انساني و به خصوص مديريتي نقشي بسزا دارند. خشكسالي اقتصاد اجتماعي بيشتر محصول طراحي و برنامهريزي غيرعلمي و مديريت ناسنجيده منابع آب است و نه به دليل كمآبي ناشي از كاهش مفرط ريزشهاي جوي.
حال كه فرق بين انواع خشكسالي مشخص شد بايد از مديرانمان سوال كرد كه در گفتههاي خود پيرامون خشكساليهاي ممتد در سه دهه گذشته و سه دهه آينده، دقيقاً از كدام نوع خشكسالي سخن ميگويند. مباحثي نظير خشكسالي ممتد ۳۰ ساله كاملا غيرعلمي و غيرواقعي است مگر آنكه منظور خشكسالي اقتصاد اجتماعي باشد كه خود محصول سالها بيتدبيري و سوءمديريت است. آيا پيشبيني امتداد خشكسالي از ادامه بيتدبيري و سوءمديريت نويد ميدهد؟ شكي نيست كه در صورت عدم تدبير اقداماتي علمي-عملي و اعمال آنها در سطح ملي، بحران آب ايران روز به روز شديدتر خواهد شد. پس بهتر است به جاي جستار براي يافتن عامل طبيعي و خارجي براي وضعيت اسفناك منابع آب ايران و ازهر نظر غيرعلمي به شناختن ريشههاي انساني و راهحلهاي عملي حل بحران آب بپردازيم.
٭پژوهشگر منابع آب و هيدرولوژي در دانشگاه ملبورن، استراليا
٭٭استاد مديريت محيط زيست در مركز سياستهاي محيط زيست امپريال كالج لندن، انگلستان